۴۲ سال پس از آن ۱۳ آبان؛
چراغ این رابطه هنوز تاریک است
نفیسه زارعکهن
از دانشجوها نمیترسیدم، از تودههای مردم میترسیدم که شعار میدادند مرگ بر امریکا.
این جمله را جان گریوز، مسئول روابط عمومی سفارت ایالات متحده در تهران نوشته است، زمانی که 42 سال قبل دانشجویان خط امامی تصمیم گرفتند آن چه نباید را انجام دهند، از دیوارهای سفارت امریکا بالا بروند و افراد سفارت امریکا را گروگان بگیرند و 444 روز این راه را ادامه دهند و مردم با شعارهای جدیدی که نفرت از آمریکا ضمیمه همهشان بود از آنان حمایت کنند.راهی که به تعبیر بیانگذار جمهوری اسلامی، انقلاب دوم و انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نام گرفت و گرچه در آن زمان با حمایت گسترده مردمی و سیاسی همراه شد چندین دهه بعد بستری برای انتقاد به ویژه به دانشجویان خط امامی شد.
خلاصه روایت این تسخیر چنان است که ۱۰ آبان ۱۳۵۸، درست 10 روز پس از ورود محمدرضا شاه پهلوی به ایالات متحده، امام خمینی در پیامی که خطاب به جوانان، دانشجویان و طلاب دادند از آنان خواستند با قدرت تمام حملات خود را علیه آمریکا و اسرائیل گسترش داده و آمریکا را وادار به استرداد این شاه مخلوع جنایتکار نمایند. و درست سه روز زمان نیاز بود تا در سیزدهمین روز از آبان ماه، سفارتخانه آمریکا در تهران به اشغال دانشجویان مسلمان پیرو خط امام درآید و دو روز بعد، استعفای دولت موقت در اعتراض به این اقدام به امام تقدیم شد.
پس از آن تنها 40 روز زمان نیاز بود تا امریکا چراغ نخستین تحریمها را روشن کند و به این ترتیب جیمی کارتر صادرات هرگونه اسلحه به ایران را ممنوع کرد و آخرین قراردادهای ایران و آمریکا برای خرید اسلحه و هواپیماهای جنگی، معلق ماند.این تنها تحریمها نبود که صادرات نفت ایران نیز تحریم شد و دامنه محرومیتها به کلیه سپردههای دولت ایران در بانکهای آمریکایی در ایالات متحده و اروپا گسترش یافت.
دولت کارتر، همچنین به بانکهای آمریکایی اجازه داد که مطالبات ادعایی خود علیه تهران را، از حسابهای مسدود شده ایران در اروپا برداشت کنند.امریکا اما راههای بسیاری را برای مذاکراه و گفتوگو با ایران طی کرد؛ از فرستادن نماینده تا واسطه کردن پاپ ژان پل دوم، اما پاسخ تنها یک جمله بود: شاه باید تحویل ایران شود.
اما امریکاییها ناامید نشدند و دوباره شروع به رایزنی کردند و این بار دست به دامان یاسر عرفات شدند، رهبر انقلاب این بار هم حاضر به مذاکره بر سر آزادی گروگانها نشدند؛ ولی در نهایت، به دانشجویان دستور دادند سیاهپوستان و زنانی که جاسوسی آنان معلوم نیست را برای آزادی تحویل وزارت خارجه بدهند؛ گرچه خاطرنشان کردند: ملت شریف ایران اجازه آزادی بقیه را نمیدهد. و به دنبال این بود که آزادی ۵ گروگان زن و ۸ گروگان سیاهپوست در ۲۹ آبان رخ داد.گروگانگیری امریکاییها اما فراز و فرود بسیاری را طی کرد، فراز وفرودی به اندازه 64 هفته و در این بالا و پایین شدنها تهدیدات دیوان لاهه، قطعنامه شورای امنیت، حضور دبیرکل سازمان ملل در ایران، قطع رابطه کامل ایالات متحده با ایران (کلیه روابط دوجانبه دیپلماتیک و تجاری) بجز صادرات غذا و دارو و...؛ هیچ تاثیری نداشت و پاسخ همان محاکمه و بازگرداندن اموال ایرانیها بود.
تا این که درگذشت محمدرضا شاه و تصویب شروط آزادی گروگانها توسط مجلس که عبارت بودند از: رفع توقیف از تمامی سرمایههای ایران، لغو تمام ادعاهای امریکا علیه جمهوری اسلامی، پس دادن اموال شاه و تضمین عدم دخالت سیاسی و نظامی امریکا در ایران؛ سرانجام، توافق دو کشور برای پایان بحران گروگانگیری، در ۲۹ دی در پایتخت الجزایر رقم خورد و ۳۰ دی ۱۳۵۹، یک روز بعد از توافق الجزایر، گروگانها همزمان با مراسم قسم ریاستجمهوری ریگان آزاد شدند.
اکنون 42 سال از آن 13 آبان گذشته و دیوار بیاعتمادی میان دو دولت چنان بالاست که در بحث هستهای که مهم و سالهاست قرار است با مذاکره حل شود هر طرف از دیگری تضمین میخواهد، یکی میگوید گفتوگو محال است و دیگری دولت قبل از خود را متهم میکند و برای تحریمهای بیشتر خطونشان میکشد
دیواری به بلندای بیاعتمادی
نشیب و فرازهای گروگانگیری اما به نظر تنها سویه ساده ماجرا بود (که البته چندان ساده نبود، اما اهالی سیاست ان دوران ساده میپنداشتند)؛ ولی سویه پیچیدهتر آنجا بود که قطع رابطه کامل ایران و امریکا، آغاز جنگ هشتساله ایران و عراق، ماجرای مک فارلین، رسوایی ارسال اسلحه آمریکایی به ایران و افشای مذاکرات پنهانی دو کشور و... را دربرداشت.
سویهای که تأثیرات آن تا حال حاضر دوام داشته است. تا دهه ۷۰ نگاه انتقادی جدی به اشغال سفارت امریکا نمیشد اما پسازآن به ویژه از نیمه دهه ۷۰ و دوران اصلاحات سؤالها و جوابها از چرایی این اتفاق قوت گرفت و خاصه دانشجویان خط امامی دوره جدید که تحکیم وحدتی خوانده میشدند محور سؤالاتشان از دانشجویان گذشته چرایی اشغال سفارت شد و سالها بعد همه در پی یافتن پیامدهای این رخداد شدند پیامدهایی که به زعم اصولگرایانهاش هیچ نکته منفی نداشت و به زعم اصلاحطلبانهاش سراسر تأثیرات منفی و نگرانکننده بود.
اگر اصلاحطلبان میگفتند که اشغال سفارتخانه کشوری دیگر نقض قوانین بینالمللی است و اگر دیپلماتها فعالیتهای مغایر شئون دیپلماتیک انجام میدادند باید اخراج میشدند، نه اینکه به گروگان گرفته شوند؛ روایت اصولگرایانه میگفت که اشغال سفارت تنها برای دو سه روز پیشبینی شده بود و حمایت صریح رهبر فقید انقلاب و تعبیر انقلاب دوم زمینهساز ۴۴۴ روز گروگانگیری کسانی بودهاند که امنیت ملی ایران را به خطر انداختهاند و میخواستند کودتای 28 مردادی دیگر را رقم بزنند.
منتقدان میگفتند با این اقدام کار به دست جوانان نابلدی سپرده شد که البته اکنون هیچکدام از این اقدام پشیمان نیستند و نگاه مدافع میگوید اگر این اقدام مورد تأیید همگان نبود چگونه است که اغلب گروهها و شخصیتهای سیاسی و سازمانهای مختلف و کانون نویسندگان ایران حمایت کردند و یگانه افرادی که علناً مخالفت کردند مرحومان بازرگان و مهدوی کنی بودند.
نگاه رفرمیستی میگوید این اشغال باعث بلند شدن دیوار بیاعتمادی میان دو کشور شده و البته سایه سیاهی بر سر رابطه ایران با دیگر کشورها انداخته است و کشوری که میخواهد تاثیرگذار باشد باید از قانون امتیاز بده و امتیاز بگیر استفاده کند حالآنکه نگاه محافظهکارانه میگوید ایران به هیچ کشوری برای بقا نیاز ندارد و در دنیای کنونی میتواند قدرت اول منطقه باشد؛ بدون اینکه از سایه سیاهی که بر رابطهاش افتاده بترسد.
نقل است محسن رفیقدوست وقتی وزیر سپاه شد میخواست از ساختمان سفارت امریکا برای وزارتخانهاش استفاده کند که امام خمینی (ره) مخالفت کردند و گفتند: «برای چه میخواهی به آنجا بروی؟ مگر ما قرار است هزار سال با امریکا رابطه نداشته باشیم؟»
به هر روی از این دست استدلالها میان مخالفان و موافقان فراوان است اما آنچه از آن زمان تاکنون خودنمایی میکند دیپلماسی است که آغشته به ایدئولوژی شده و راه را برای فراموشی هر آنچه خوب یا بد درگذشته میان دو کشور بود، بسته است.
راست میگوید جان لیمبرت یکی از گروگانهای آمریکایی که: شبح کودتای ۲۸ مرداد است و جریان گروگانگیری بر روابط ایران سایه افکنده است. اما راهحل از میان رفتن این شبح و تمامی سوءتفاهمات گذشته گفتوگو با رعایت همه اصول آن است؛ امری که با آمدن و رفتن هر دولتی از دو طرف ماجرا رنگ میبازد و پررنگ میشود.
اکنون 42 سال از آن روز گذشته و دیوار بیاعتمادی میان دو دولت چنان بالاست که در بحث هستهای که مهم و سالهاست قرار است با مذاکره حل شود هر طرف از دیگری تضمین میخواهد، یکی میگوید گفتوگو محال است و دیگری دولت قبل از خود را متهم میکند و برای تحریمهای بیشتر خطونشان میکشد.
نقل است محسن رفیقدوست وقتی وزیر سپاه شد میخواست از ساختمان سفارت امریکا برای وزارتخانهاش استفاده کند که امام خمینی (ره) مخالفت کردند و گفتند: برای چه میخواهی به آنجا بروی؟ مگر ما قرار است هزار سال با امریکا رابطه نداشته باشیم؟
و حالا 42 سال از آن روز گذشته و دو طرف بجز بزنگاههای محدودی بهگونهای رفتار کردهاند که چراغهای رابطه هم چنان تاریکاند گویی سؤال امام خمینی (ره) جوابی برای رابطه این روزهای دوکشوری شده است که بنا دارند هزار سال با هم رابطه برقرار نکنند فارغ از اینکه چه عواقب و آثار ناخوشایندی بر سرنوشت سیاسی و اقتصادی مردمان یک سرزمین خواهد داشت.
دیدگاه تان را بنویسید