روی ناخوش پیروزی آذربایجان در قرهباغ، خود را به ایران نشان میدهد؛
یک جنگ و یک خاماندیشی پرهزینه
محبوبه ولی
تا هفتهها پس از توافق میان باکو و ایروان، آنچه از قفقاز جنوبی مخابره میشد، تصاویر الهام علیاف با مهربان علیوا، همسرش و دخترش لیلا بود که هر سه در لباس نظامی و پنداری در یک شوی تبلیغاتی در قرهباغِ تازه فتح شده، گردش میکردند و علیاف ظفرمندانه، پیروزیاش را به رخ میکشید.
مدتی قبلترش پوتین با آن چهره آهنین در جلسهای با حضور علیاف و پاشینیان از متن توافقنامهای که قرهباغ را به آذربایجان وامیگذارد، رونمایی کرد. ویدئوی علیاف که در آن جلسه با قهقهه، پاشینیان را به باد تحقیر و استهزا گرفته بود، برای همیشه در تاریخ ثبت شد.
در ایران به این تغییر بزرگ سیاسی، آنچنان که شایسته ابعاد آن بود، پرداخته نشد. ایران منفعلانه به نظاره نشست و صرفا اندک چهرهها و رسانهها نسبت به تبعات آن هشدار دادند.
اوضاع در ارمنستان آشفتهتر از قبل شد. آذربایجان اما سرمست از پیروزی و سوار بر خر مراد به همراه کشور همزبانش، ترکیه، در حال جشن و پایکوبی بود؛ آن مراد، مطلوب نظر ایران هم بود، غافل از آنکه سرمستی باکو به زودی دامن ایران را هم خواهد گرفت.
از حمایت از باکو تا هشدار به باکو
فیالمثل آیتالله سیدحسین عاملی، امام جمعه اردبیل، چهار سال قبل وقتی به عضویت افتخاری تشکیلات حمایت از قرهباغ در آذربایجان درآمد، به احتمال زیاد فکرش را هم نمیکرد که کمتر از یک سال پس از فتح قرهباغ توسط آذربایجان، مجبور شود به باکو بگوید: «ایران دم شیر است، با دم شیر بازی نکنید.»
در جریان جنگ سال گذشته قرهباغ، ائمه جماعات و مشخصا امام جمعه چهار استان آذریزبان در حمایت از آذربایجان بیانیه دادند. استدلال هم این بود که قرهباغ جزو قمرو اسلام است و باید به آغوش اسلام بازگردد؛ تا جایی که کشتهشدگان آذربایجانی در جنگ قرهباغ، در ایران شهید خوانده میشدند.
اما به ذهنشان هم خطور نمیکرد که به فاصله یک سال پس از آن جنگ، سپاه ناگزیر شود با مانور نظامی در کنار ارس به باکو هشدار دهد و البته صف طویل کامیونداران ایرانی پشت مرزبانی اجازه ورود به آذربایجان را پیدا نکنند.
اصلا واقعیت پیروزی آذربایجان در قرهباغ بر سر همین کامیونها، خیلی بیپیرایه و برهنه برای اولین بار خودش را به ایران نشان داد.
عقدهگشایی با گرانفروشی
ماجرا از اینجا شروع شد که کامیوندارانی که در نزدیکی گوریس قصد عبور داشتند، با ممانعت مرزبانی و پلیس آذربایجان مواجه شدند. پلیس از آنها طلب توپراق باستی (حق خاک) کرده بود؛ به قرار هر تریلر 130 دلار، یعنی سه میلیون و 250 هزار تومان!
تازه اگر کامیون بزرگتر بود باید 60 دلار هم اضافه میداد و جالبتر آنکه اگر بار سوختی داشت حق خاکی که میبایست به آذربایجان میپرداخت، 500 دلار بود! و باز جالبتر آنکه این تریلرها موقع بازگشت هم باید همین مبلغ را میپرداختند.
جلال ابراهیمی، رئیس خانه اقتصاد و تجارت ایران و ترکیه، همان زمان در یادداشتی با اشاره به اینکه 90 درصد کامیونهایی که وارد ارمنستان میشوند، ایرانی هستند، نوشت: «با توجه به حجم عبور تریلرها از این مرز که بیش از 90 تریلر بجز وسائل نقلیه است، این رقم از رفت و برگشت به 180 تریلر و به رقم تقریبی 23 هزار دلار میرسد که معادل ریالی آن پنج میلیارد و 980 هزار ریال میشود.»
کامیوندارانی که در محل شاهد این ماجرا بودند، روایت میکردند که آذربایجان این سختگیری را صرفا نسبت به تریلرهای ایرانی اعمال میکند. گویی که آن خشم دیرینه از ایران بر سر حمایت تهران از ارمنستان در جنگ اول قرهباغ، در مرزها اینگونه با گرانفروشی سر باز کرده است.
سادهانگاری تغییرات ژئوپلتیک در قفقاز
آنطور که جواد هدایتی، مدیرکل دفتر ترانزیت و حمل و نقل بینالمللی سازمان راهداری و حمل و نقل جادهای دیروز به ایلنا گفته، «از مسیر حدود 400 کیلومتری مرز نوردوز تا ایروان، آذربایجان تنها برای 20 کیلومتر آن ادعای مالکیت دارد» و این طلب سنگین توپراق باستی هم برای همان 20 کیلومتر است.
آذربایجان در ابتدا خبر را تکذیب کرد. به زودی اما تصاویری منتشر شد از قبضهای پرداختی و صف طویل کامیونداران پشت مرز. دیروز هم علیاف حجت را تمام کرد و به عنوان بالاترین مقام رسمی آذربایجان، به ایران اتهام زد که کامیونهایش به صورت غیرقانونی وارد قرهباغ میشوند. او که با خبرگزاری آناتولی مصاحبه میکرد، افزود: «این چیزی است که به طور مداوم در جریان دوران اشغال (قره باغ توسط ارمنستان) رخ میداده است و اکنون اطلاعات واضحی درباره آن داریم.»
او همچنین تاکید کرده که در صورت تداوم این وضعیت، کامیونهای ایرانی باید مالیات بدهند.
افسوس اما اینجاست که وقتی ایران در خیال خام بازگشت قرهباغ به آغوش اسلام از آذربایجان حمایت میکرد، بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان نسبت به از بین رفتن نوار مرزی ایران با ارمنستان، از دست رفتن آرامترین همسایه و تبعات تجاری و اقتصادی آن هشدار دادند.
به زبان سادهتر، آذربایجانیهایی که در ایران به عنوان «سرباز اسلام» در قرهباغ میجنگیدند، با تسلیحات اسرائیلی که به باور ایران دشمن اسلام است، به جنگ با غاصبان خاک اسلام رفتند و پول جهان اسلام را توی جیب دشمن اسلام ریختند!
عباس عراقچی تمام اینها را اطلاعات غلط و گمراهکننده خواند و ضمن تکذیب تغییر در نقشه مرزی ایران با منطقه قفقاز، گفت: «آنچه در توافق آتشبس قرهباغ آمده ایجاد یک کریدور جادهای، یا بهتر است گفته شود یک مسیر ترانزیتی، داخل خاک ارمنستان از نخجوان به سمت خاک اصلی آذربایجان است که امنیت آن توسط روسیه تضمین خواهد شد.»
هنوز مدت زیادی از این اظهارات نگذشته که باکو بر سر راه تجارت ایران با ارمنستان، سنگ دلاری میاندازد! تمام اینها در حالی است که جاده مذکور پیش از این در اختیار ارمنستان بود و کامیونهای ایرانی محدودیتی برای عبور از آن نداشتند. حالا اما آن سرمستی پیروزی در باکو تازه دارد روی ناخوشش را به ایران نشان میدهد.
خیز پانترکیسم
یعقوب رضازاده، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس در واکنش به ماجرای کامیونهای ایرانی و توپراق باستی، گفت که «روابط دیپلماتیک ایران هم با آذربایجان و هم با ارمنستان خوب است و جمهوری آذربایجان نباید با اقداماتی که انجام میدهد موجب رنجش ایران شود.»
رنجش ایران اما ظاهرا چندان برای آذربایجان قابل اعتنا نبود چراکه آذربایجان چند روز بعد یک مانور نظامی با ترکیه و پاکستان در نخجوان برگزار کرد و باز هم ایران رنجید.
فداحسین ملکی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس آن مانور را «نگرانکننده» خواند و گفت: «ایران از کشور دوست و برادر، آذربایجان توقع بیشتری داشت.»
این «توقع» ظاهرا با آنچه در باکو در جریان است همخوانی ندارد. همزمان که برخی در ایران مشغول شِکوه و گلایه از این قدرتنمایی جدید با میزبانی آذربایجان بودند، اظهارات چند نماینده مجلس آذربایجان، شوک دیگری به ایران وارد کرد. حسین قلیاف در مصاحبه با روزنامه ینیشفق ترکیه ایران را تهدید به تجزیه کرد. او گفت: «اگر ایران به خواسته دولت آذربایجان توجه نکند و برای ورود به ارمنستان از جمهوری آذربایجان اجازه نگیرد باید مراقب استانهای ترکنشین شمال غربی خود باشد!» ینی شفق هم برای رعایت «اصل امانتداری» تیتر زد که «ایران را از نقشه محو میکنیم!»
لشکر 31 عاشورا و «آذربایجان اینترنشنال»!
رسانههای پانترکیست، هیزم آتش را زیادتر کردند. تصاویری منتشر میشود از آذربایجان ایران که با عنوان «آذربایجان جنوبی» به جمهوری آذربایجان پیوسته است! صداهای دیگری از باکو به گوش میرسد که میخواهند پرچم ترکیه را در تمام شهرهای ایران به اهتزاز درآورند! جالب آنکه یک شبکه تلویزیونی با نام «آذربایجان اینترنشنال» هم با همین بنمایههای پانترکیستی در حال راهاندازی است.
رسانهها و سیاسیون بسیاری در آذربایجان هستند که همواره بر ایران تاختهاند، این بار اما این خط و نشان کشیدنها همزمان با مانور نظامی و یک پیروزی تاریخی، رنگ و بوی دیگری دارد. دادِ بهارستانیها درآمد و موج واکنش نمایندگان به راه افتاد.
لشکر 31 عاشورای نیروی زمینی سپاه نیز بلافاصله خود را به ارس رساند. خودروهای زرهی، تانکها، نفربرهای زرهی، ادوات توپخانه، راکتاندازها، موشکاندازها و به طور مشخص تسلیحات تازهساز وزارت دفاع و سپاه به نمایش درآمدند. پهپادها هم بر فراز ارس پرواز کردند.
مقامات رسمی حرفی از تهدید این نمایش نظامی برای باکو نزدند؛ عاملی، امام جمعه اردبیل اما در خطبههای نماز جمعه گفت که «اسرائیل برای توطئه علیه ایران به آذربایجان آمده و سپاه نیز در برابر دشمن خود مانور و رزمایش اجرا میکند. از طرف دیگر در اثنای مانور سه کشور همه جا پر میشود که ایران را از نقشه حذف میکنیم. این مانور و رزمایش سپاه به اسرائیل پیام میدهد که دست از پا خطا نکن.»
تاریخ را سلاحها رقم میزنند!
ماجرا اما از این قرار است که برخی در ایران لجوجانه از اعتراف به خاماندیشی خود درباره قرهباغ و آذربایجان، خودداری میکنند و معتقدند این دولت باکو نیست که چنین است، بلکه اندک سیاسیون و مقامات در آذربایجان هستند که نسبت به ایران مغرض هستند و آن هم به واسطه روابطشان با اسرائیل است.
پاسخ این لجاجت را میتوان با اظهارات دیروز رئیسجمهور آذربایجان داد. علیاف در مصاحبهاش با آناتولی به موضوع رزمایش سپاه ایران در حاشیه ارس هم اشاره کرده و گفته است: «البته هر کشوری میتواند هر رزمایش نظامی را که میخواهد در خاک خود انجام دهد. این حق حاکمیت اوست. اما سوال اینجاست که چرا اکنون و چرا در مرز ما؟ این سوالات را نه من بلکه جامعه آذربایجان و آذربایجانیهای سراسر جهان میپرسند.»
اظهارات سه روز پیش او هم سند محکمی بود بر پیوند عمیق دولت او و اسرائیل. به قول کسی که میگفت «تاریخ را سلاحها رقم میزنند.» این جمله را البته شاید نتوان تعمیم داد، اما درباره آذربایجان، خالی از اعتبار نیست.
علیاف همین چند روز پیش درباره استفاده گسترده از پهپادها در جنگ قرهباغ به نشریه دفاع ملی روسیه حرفهای جدیدی درباره سلاحهایی که آذربایجان ظرف 10 سال از اسرائیل خریده و در جنگ قرهباغ به کار برده، زد.
شاید ایران سیاست حمایت از آذربایجان در قرهباغ را از این رو در پیش گرفت که باکو را از دامان اسرائیل بیرون کشیده و در دامان خود اندازد؛ وابستگیهای باکو و تلآویو اما نشان میدهد که این نیز اندیشه خامی بوده است
حکمت حاجییف، معاون علیاف نیز در پیش از این با تاکید بر اینکه «این پهپادها نه تنها برای بمباران، بلکه برای جمعآوری اطلاعات نیز به کار میرود»، گفته بود: «مهندسان و سازندگان اسرائیلی که این پهپادها را طراحی و تولید کردهاند، شایسته قدردانی هستند.»
به زبان سادهتر، آذربایجانیهایی که در ایران به عنوان «سرباز اسلام» در قرهباغ میجنگیدند، با تسلیحات اسرائیلی که به باور ایران دشمن اسلام است، به جنگ با غاصبان خاک اسلام رفتند و پول جهان اسلام را توی جیب دشمن اسلام ریختند! آیا اسرائیل نگران خاک اسلام است که چنین همکاری نظامی با آذربایجان دارد یا اینکه بازی ناپاک سیاست در میان است؟
باکو - تلآویو؛ پیوندی که محکم شد
قطعا بازی، بازی سیاست است. روابط اسرائیل و آذربایجان منحصر به همکاری نظامی و اطلاعاتی نیست. باکو 40 درصد نیازهای نفتی اسرائیل را تامین میکند و نفت را از خط لوله باکو - تفلیس- جیحان به اسرائیل میرساند. پیوند اسرائیل و آذربایجان در دو دهه اخیر چنان محکم شده که به چشم هر نابینایی هم خواهد آمد و دیگر بر کسی پوشیده نیست.
چندی پیش اظهارنظری از راب گوریک، رابط دیپلماتیک آمریکایی در باکو منتشر شد که گفته بود: «روابط اسرائیل با آذربایجان قویا بر اساس منفعتطلبی و بها دادن به اولویتهاست. هدف اصلی اسرائیل نگهداشت آذربایجان به عنوان همپیمان علیه ایران، به عنوان پایگاهی برای شناسایی نظامی و به عنوان بازاری برای فروش سختافزار نظامی است.»
در واقع اسرائیل، به آذربایجان به عنوان پایگاهی در قفقاز و مشخصا در شمال مرز ایران نیاز داشت و آذربایجان نیز اسرائیل را برای استفاده از لابیهای آمریکایی او در برابر لابیهای روسی در غائله قرهباغ نیاز داشت و این دو آنها را در مسیر منافع مشترک قرار داد.
آذربایجان به روابط خود با اسرائیل مفتخر و معتقد است که دفاع ایران از «قدس» صرفا به منظور بهرهبرداریهای سیاسی است. با این نشانهها میتوان دریافت که ظاهرا اسلام ایران با اسلام آذربایجان بسیار متفاوت است.
شاید ایران سیاست حمایت از آذربایجان در قرهباغ را از این رو در پیش گرفت که باکو را از دامان اسرائیل بیرون کشیده و در دامان خود اندازد؛ وابستگیهای باکو و تلآویو اما نشان میدهد که این نیز اندیشه خامی بوده است و متاسفانه ممکن است ایران را بیش از پیش در انزوای سیاسی قرار دهد.
هماینک اسرائیل به واسطه آذربایجان به مرز ایران نزدیکتر شده، روابط تجاری ایران و ارمنستان در این وانفسای تحریم مختل شده، خط و نشانهای پانترکیسم و تجزیهطلبی جان تازه گرفتهاند و به طور کلی چشمانداز روشنی از قفقاز جنوبی در نظر نمیآید. حال باید دید که ایران در قبال همه اینها چه خواهد کرد؛ هرچند که همچون همیشه تبعات گران آن باز هم بر دوش مردم خواهد افتاد نه سیاستمدارنماهایی که خاماندیشانه به دل سیاست میزنند و اینگونه گاف میدهند!
دیدگاه تان را بنویسید