علیرغم سرپوش گذاشتن استاندار، اعتراضات آبی در شادگان یک کشته بر جای گذاشت؛
خون و عطش در خوزستان
محبوبه ولی
پس از چند روز تکذیب و سرپوش گذاشتن بر ناآرامیهای خوزستان، نهایتا جمعهشب اعتراضات به بیآبی در این استان آغشته به خون و گلوله شد.
مظلومیت خوزستان از استاندارانش پیداست. پیش از این غلامرضا شریعتی استاندارش بود که یک مثنوی هفتاد من کاغذ حاشیه داشت؛ از پرخاشش به مرد سیلزده خوزستانی گرفته تا اتهاماتی که در پرونده نیشکر هفتتپه متوجه او بود. او بر اساس گزارش ارزیابی استانداران توسط وزارت کشور، ضعیتترین استاندار دولت روحانی شناخته شد. در نهایت در حالی که خوزستان را با عطش و تنگی نفس رها میکرد، راهی سازمان استاندارد شد!
از بهمن گذشته قاسم سلیمانی دشتکی به جای او نشسته است. این اولین تابستان پس از تصدی پست استانداری از سوی سلیمانی دشتکی است و سنگ محکی بر نحوه مدیریت او بر این استان. عملکرد او در این روزهای گرم اولین تابستان اما کارنامه روشنی برای او به جای نخواهد گذاشت. اولین ماه تابستان رو به پایان است و کار گرما و عطش و بیآبی در خوزستان از فغانهای مجازی و فیلم و ویدئو گرفتن از کودکان بیمار با پدری بادبزن به دست بالای سرشان و خوردن آب کولرها گذشته است.
به نظر میرسد مسئولان نه تنها به فکر رنجی که مردم از بیآبی متحمل میشوند، نیستند؛ بلکه نسبت به ابعاد امنیتی آن نیز بیتوجه هستند. تصاویر منتشر شده از شادگان نشان میدهد که عدهای سوار بر موتور، با پرچم جنبش عربی و شعار آزادی اهواز به خیابانها آمدهاند
از بیعملی و انکار تا جانِ مفت
از اواخر بهار که سیل گرما کشور و بیش از همه جنوب را دربرگرفت، تصاویر و اخبار بسیاری از خشکی هورالعظیم و ماهیهای مرده و گاومیشهای تشنه منتشر شد. رفته رفته تصاویر به ویدئوها از خانههایی رسید که شیر آب را باز میکردند، بدون آنکه آبی از آن جاری شود؛ از سوی مسئولان اما فرجی حاصل نشد تا به امروز که اوضاع در خوزستان به شدت امنیتی شده است. اخبار رسانهها و شاهدان عینی حاکی از موج اعتراضاتی است که شهر به شهر خوزستان را دربرمیگیرد؛ از اهواز و آبادان تا ماهشهر و سوسنگرد.
استاندار جدید اما اولین چاره را در سرپوش گذاشتن بر این اعتراضات دید. او در کمال ناباوری دو روز پیش این اعتراضات را تکذیب کرد و مدعی شد که برخی به دنبال تحریک مردم هستند و تصاویر منتشر شده از اعتراضات در خوزستان نیز جعلی است. او به مردم جان به لب شده از گرما و عطش توصیه کرد که «مراقب این شیطنتها باشند.»
تنها دو روز پس از تکذیب او، امید صبریپور، سرپرست فرمانداری شادگان اعلام کرد که در جریان تجمع اعتراضی به وضعیت کمآبی در این شهرستان یک جوان ۳۰ ساله به ضرب گلوله کشته شده است. او توضیح داده که «در جریان این تجمع، افراد فرصتطلب و اغتشاشگر به سمت ماموران نیروهای امنیتی و تجمعکنندگان تیراندازی کردند که تیر به یک رهگذر که جوانی ۳۰ ساله بود، اصابت کرد و منجر به مرگ آن شد.»
صبریپور ادامه داده که «مسببان این حادثه هم توسط نیروهای انتظامی و امنیتی شناسایی و برخی از آنها دستگیر شدهاند. دستگیری دیگر افراد نیز در دستور کار است.»
جلسات و نمایندگان بیحاصل
خوزستان اما تا کجا قرار است به این وضعیت ادامه دهد؟ قاسم سلیمانی دشتکی، استاندار خوزستان گفته است موضوع قرار است در جلسه سران قوا بررسی شود. او همچنین با اشاره به دستور حسن روحانی، وعده داده که معاون اول رئیسجمهوری قرار است هیأتی را به این استان بفرستد تا بعد از بررسی «شاید» به کشاورزان خسارت دهند. در خود استان هم ستاد بحران تشکیل شده است.
در قوه قضائیه هم محسنی اژهای، رئیس این قوه نمایندگان دادستان و وزارت نیرو را به خوزستان اعزام کرده است. مسئله اصلی اما این است که این اولین تابستان ملتهب و امنیتی خوزستان نیست؛ روالی هر ساله است. روزنامه «توسعه ایرانی» تابستان سه سال پیش هم گزارش مفصلی از وضعیت امنیتی حاکم بر شهرهای خوزستان منتشر کرد. در آن تابستان هم اعتراضات با دبههای خالی آب شروع و بعد به برخوردهای امنیتی کشیده شد.
تنها دو روز پس از آنکه استاندار خوزستان تجمعات اعتراضی به بیآبی را تکذیب کرد؛ امید صبریپور، سرپرست فرمانداری شادگان اعلام کرد که در جریان تجمع اعتراضی به وضعیت کمآبی در این شهرستان یک جوان ۳۰ ساله به ضرب گلوله کشته شده است
سران قوا، دستگاه قضایی، وزارت نیرو و سایر نهادهای دخیل، تمام این مدت فرصت داشتند که چارهای برای بحران بیآبی در خوزستان بیندیشند؛ اما نه تنها چارهای حاصل نشد بلکه دامنه این بحران روز به روز گسترش یافت، به طوری که امسال به استانهای دیگر نیز سرایت کرده است؛ به ویژه که معضل برق نیز امسال بر آن افزون شده است. با این تفاسیر چه امیدی میتوان به جلسه سران قوا و نمایندگان دادستانی و وزارت نیرو داشت؟
ابعاد دامنهدار امنیتی
به نظر میرسد مقامات و مسئولان نه تنها به فکر رنجی که مردم از بیآبی متحمل میشوند، نیستند؛ بلکه نسبت به ابعاد امنیتی آن نیز بیتوجه هستند. تصاویر منتشر شده در فضای مجازی از شادگان نشان میدهد که عدهای سوار بر موتور، با پرچم جنبش عربی و شعار آزادی اهواز به خیابانها آمدهاند. در کوت عبدالله، خرمشهر، ملاثانی، عبدالخان، ماهشهر و شماری دیگر از شهرها مردم به نشانه اعتراض آتش روشن کردهاند. جوانان لاستیک آتش میزنند و جادهها را میبندند. نیروهای امنیتی و انتظامی که به میان آنها یورش میبرند تا متفرقشان کنند، چه تضمینی میدهند که مردم عادی را با به گفته خودشان ضدانقلابها اشتباه نگیرند و خونی به ناحق ریخته نشود؟
پان عربیسم و فریادهای جداییطلبانه در پی همین بیتدبیریها و تنگناهای متعدد معیشتی و آبی و هوایی و برقی در جنوب کشور در حال شدت گرفتن است و به نظر میرسد مقامات و مسئولان نه تنها هیچ خرد و تدبیر و توانایی برای حل بحران در خوزستان ندارند، بلکه از قدرت درک ابعاد امنیتی آن نیز عاجز هستند. شاید هم با تکیه بر توانایی خود برای سرکوب اعتراضات، میپندارند که میشود با اقدامات قهری، تهدیدهای امنیتی را دور کرد.
اوضاع اما در خوزستان بغرنجتر از آن است که بتوان اینگونه آن را مدیریت کرد. عبدالله ایزدپناه، رئیس مجمع نمایندگان این استان در مجلس روز جمعه در جلسه شورای هماهنگی مدیریت بحران خوزستان با بیان اینکه کمترین نقطهای در خوزستان پیدا میشود که مشکل آب نداشته باشد، گفت: «خوزستان در حال نابودی و از بین رفتن است.» در این شرایط مردمی که حیات خود را رو به نابودی میبینند، برای فریاد زدن، نیازی به تحریک ندارند؛ بیتدبیریها، پیش از ضدانقلاب او را تحریک کردهاند!
و عجیبتر آنکه همزمان با این وضعیت در خوزستان؛ علی بختیاری، سخنگوی سازمان مدیریت بحران خبر داد که ظرف ۷۲ ساعت گذشته، در پی خسارات سیل اخیر در کشور پنج تن کشته شدند؛ پنج کشته به دلیل باران و سیل و یک کشته در اعتراض به بیآبی؛ نمونهای روشن از مدیریت بیکفایتی است که توان بهرهوری از منابع را ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید