تاجزاده در گفتوگو با ایلنا:
هیچ گریزی از مذاکره نیست
معاون سیاسی وزارت کشور در دولت اصلاحات میگوید از آمدن بایدن خوشحالیم و با تاکید بر ضرورت مذاکره با آمریکا و اینکه هیچ گریزی از مذاکره نیست، یادآور میشود: وقتی میگویم با آمریکا مذاکره کنیم بهاینمعنا نیست که به دولت این کشور اعتماد داریم. خیر؛ اصلا اینگونه نیست. به آمریکا خوشبین نیستیم، همچنانکه به انگلیس خوشبین نیستیم و همچنانکه به هیچ دولت خارجی خوشبین نیستیم. سیدمصطفی تاجزاده معتقد است عدهای در کشور برای ترس از پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری حاضر هستند تحریمها باقی بماند، اما جریان اصلاحات موفق نشود. میگوید در جناح مقابل عدهای هستند که در تحلیلهای خود، تهدید اصلاحطلبان را خطرناکتر از تهدید آمریکا ارزیابی میکنند؛ زیرا مقابل آمریکا میتوانند مردم را پشتسرِ خود بسیج کنند، اما در انتخابات نمیتوانند رأی اکثریت را مقابل اصلاحطلبان و آقای خاتمی جلب کنند. بنابراین برای اینکه به اهدافشان برسند مجبورند جریان اصلاحات را بزنند، ولو به قیمت اینکه کشور در وضعیت تحریم بماند و یک فرصت تاریخی از دست برود. در ادامه بخشهایی از گفتوگوی تفصیلی خبرنگار ایلنا با او تقدیم میشود:
دولت ترامپ به پایان رسید و بار دیگر بحث مذاکره میان ایران و آمریکا برای برداشتن تحریمها داغ شده، از طرفی دولت در چند وقت اخیر بارها اعلام کرده است که تحریمها بهزودی به پایان خواهد رسید، اما از سوی دیگر عدهای درحالحاضر عنوان میکنند که دولت روحانی، حق مذاکره ندارد و دولت بعدی که بهروی کار میآید باید با این کشور مذاکره کند. در گزاره اول بفرمائید: آیا ایران و آمریکا باید دوباره پشت میز مذاکره برگردند و گفتوگوهای جدیدی را با یکدیگر آغاز کنند؟
درباره مذاکره ایران و آمریکا باید بگویم اگر هر دو کشور خواهان این هستند که با یکدیگر وارد جنگ نشوند، جز اینکه دیریازود مقابل هم نشسته و مذاکرات را آغاز کنند، راهی ندارند. مذاکره سرنوشت محتوم ایران است و هیچ گریزی از آن نیست، مگر اینکه بخواهیم گزینه جنگ را انتخاب کنیم. البته ناگفته نماند آمریکا هم از مذاکره ضرر نمیکند.
اما عدهای در داخل مخالف مذاکره هستند و میگویند همچنان باید مقاومت کرد.
بین جنگ یا مذاکره، ناگزیر باید یکی از این دو راه را انتخاب کنیم. زیرا نمیشود جامعهای را که روزبهروز وضعیت مردم و اقتصادش بدتر میشود، در تعلیق نگه داشت. ببینید! اقتصاد آمریکا دهها برابر بزرگتر از اقتصاد ایران است و به طور مستقیم آسیب و فشاری بر مردمش تحمیل نمیشود. اما در ایران اینگونه نیست. بهمحض اینکه تحریم نفتی و بانکی اعمال میشود، آسیب مستقیم آن بر زندگی مردم قابل رویت است.
امروز برخی، مذاکره را مساوی با خیانت قلمداد میکنند.
درست است، اما توجه کنید که بهمحض شروع تحریمهای نفتی و بانکی، قیمت دلار و طلا چند برابر شد. این اتفاق را دوبار تجربه کردیم؛ یکبار در سال ۹۲ و هنگامیکه آقای احمدینژاد رئیسجمهور بود، دلار از هزار تومان به چهارهزار تومان افزایش پیدا کرد و طبعا این افزایش قیمت بر روی کالاهای دیگر هم اثر گذاشت. بار دیگر هم در سال ۹۶ و هنگامی که مجددا تحریمهای نفتی و بانکی بازگشت، دوباره شاهد جهش قیمتها بودیم.
به همین دلیل راهبرد ایران باید «نه جنگ و نه تحریم» باشد، علتش روشن است. رهبری بهدرستی در سال ۹۱ گفتند: این تحریمهایی که علیه ایران وضعشده دیگر تحریم نیست، بلکه جنگ اقتصادی است و بعد هم عدهای دیگر آن را تروریسم اقتصادی لقب دادند.
معتقدم کلیت نظام در بخش اول موفق بودند و کاری کردند که ایران حتی با ترور سردار سلیمانی هم وارد جنگ نشود. اما در بخش دوم متاسفانه غفلت شد و جلوی جنگ اقتصادی (تحریم) را نگرفتند و امروز شاهد آن هستیم که افزایش قیمتها، چه فشاری به مردم وارد میکند و همین امر باعث نارضایتی عمومی شده است زیرا قدرت خریدشان بهشدت کاهش یافته و چشمانداز روشنی نمیبینند.
علیرغم اینکه بخشی از جامعه ایرانی طرفدار ترامپ هستند؛ اما اکثریت ایرانیان مانند تقریبا همه مردم کشورهای جهان از آمدن آقای بایدن خوشحال شدند. در واقع ما اینجا با یک اجماع و اتفاقنظر جهانی در این رابطه روبهرو هستیم، چرا این اتفاق رخ داده است؟
ببینید، با اینکه در دوره ترامپ هیچ جنگی آغاز نشد، اما در دنیا یک تنشی به وجود آمد که با رفتن او فضا آرام شده است. ما نیز از آمدن بایدن خوشحالیم، برای اینکه راه برای مذاکره و لغو تحریمها باز شده است. دولت روحانی باید از این فرصت استفاده کند. بهنظرم سیاست کلی نظام هم تایید مذاکرات است.
چرا فکر میکنید سیاست کلی نظام، تایید مذاکرات است؟
برای اینکه نمیتواند دربرابر مشکلات اقتصادی مردم بیتفاوت باشد. هرچند اکثر ایرانیان به دولت آمریکا و سیاستهایش خوشبین نیستند، در عینحال معتقدند باید مذاکره کرده و بهسمت تنشزدایی برویم. همچنانکه اکثر کشورهای دنیا از روسیه و چین تا هند و پاکستان این مسیر را پیش گرفتهاند. وقتی میگویم با آمریکا مذاکره کنیم بهاینمعنا نیست که به دولت این کشور اعتماد داریم. خیر؛ اصلا اینگونه نیست. به آمریکا خوشبین نیستیم، همچنانکه به انگلیس خوشبین نیستیم و همچنانکه به هیچ دولت خارجی خوشبین نیستیم.
در بهترین حالت دولتها به فکر منافع ملی خودشان هستند. حالا ممکن است گاهی منافع آنها با منافع ایران همسو باشد و جایی هم در تعارض باشد. کما اینکه در هر مذاکرهای باید اولین مسئلهمان منافع ملت ایران باشد. با این وجود در کشور جریانی است که دلش نمیخواهد این گفتوگوها آغاز شود.
رهبری در سخنان اخیرشان گفتند: «اگر بتوانیم تحریم را رفع کنیم، یک ساعت هم نباید تأخیر کنیم» رفع تحریم راهکار مشخصی دارد. آیا امروز کسانی که مذاکره را خیانت قلمداد میکنند، برخلاف جهت ایشان سخن نمیگویند؟
کسانی که با مذاکره مخالفت میکنند دو دسته هستند: گروهی اساسا با مذاکره با آمریکا مخالفند و اگر دولت را هم در دست بگیرند میگویند که نباید با آمریکا مذاکره کنیم. عقیدهشان این است که اگر با ایالاتمتحده سازش کنیم، از مسیر و اهداف انقلاب دور شده و به خون شهدا خیانت کردهایم. این دسته هر نوع مصالحهای (مانند قطعنامه۵۹۸، قرارداد الجزایر و برجام) را غلط میدانند. کسی مانند سردار کریمی قدوسی قاتل برجام است!
اما دسته دیگری که شامل اکثریت اصولگرایان میشوند مخالف مذاکره نیستند، ولی حرفشان این است که خودشان باید با آمریکا مذاکره کنند نه دولت روحانی یا اصلاحطلبان. برای این گروه فقط منافع کوتاهمدّت حزبی و جناحی مهم است. بهعنوان نمونه میگویند: نگران هستیم که در مدت باقیمانده به انتخابات، قیمت دلار کاهش یابد و این امر سبب پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات گردد. معنای این سخن آن است که برای شکست اصلاحطلبان در انتخابات آتی، نباید قیمت دلار و دیگر کالاها تا خرداد ۱۴۰۰ کاهش یابد. متاسفانه برای این افراد، فقط پیروزی جناح خودشان مهم است.
آیا این دو گروه نسبت به دولت رویکرد تخریبی دارند؟
متاسفانه بله! این دو گروه در تضعیف دولت همراهند، برای همین هر دو وقتی به ظریف میرسند به او کارت زرد میدهند. متوجه نیستند که با اینکار در جهت تضعیف دیپلماسی کشور گام برمیدارند آنهم در شرایطی که صحبت از مذاکره با آمریکا مطرح است. آنها بهتر است به دولتی که تنها ۶ماه به پایان عمرش باقی مانده، اجازه دهند تا وظیفهاش را انجام دهد و مردم نفسی بکشند.
آیا میتوان گفت این دو گروه برای انتخابات سال ۱۴۰۰ است که چنین رفتارهایی را انجام میدهند؟
لزوما نه همه آنها، ولی در جناح مقابل عدهای هستند که در تحلیلهای خود، تهدید اصلاحطلبان را خطرناکتر از تهدید آمریکا ارزیابی میکنند؛ زیرا مقابل آمریکا میتوانند مردم را پشتسرِ خود بسیج کنند، اما در انتخابات نمیتوانند رأی اکثریت را مقابل اصلاحطلبان و آقای خاتمی جلب کنند. بنابراین برای اینکه به اهدافشان برسند مجبورند جریان اصلاحات را بزنند، ولو به قیمت اینکه کشور در وضعیت تحریم بماند و یک فرصت تاریخی از دست برود.
کمتر از چند ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری برگزار خواهد شد. تقریبا از حدود ۲سال پیش گمانهزنیهایی آغاز شد مبنی بر اینکه باید رئیسجمهور نظامی برسرِکار بیاید تا کشور سروسامان گیرد. این سخنان در حالی مطرح میشود که در گذشته هم نظامیان نامزد انتخابات ریاست جمهوری میشدند، اما مردم به آنها اقبالی نشان نمیدادند ولی امروز شما نگران آن هستید که دولت نظامیان برسرِکار بیاید. چرا؟
ما باید بین نامزد نظامی و دولت نظامیان تفاوت قائل شویم. در انتخابات گذشته بعضی نظامیان نامزد میشدند و جامعه هم حساسیتی نشان نمیداد. البته رأی نمیآوردند، چراکه مردم دلشان نمیخواهد رئیسجمهورشان نظامی باشد. دلیلشان هم شاید این باشد که وقتی یک رئیسجمهور نظامی برسرِکار بیاید، شفافیت در امور کمتر میشود. احتمال تنش در روابط خارجی قوت میگیرد و راهحلهای متخذه، بنابر مثل معروف که نجار همه چیز را میخ و چوب و اره میبیند، در درجه اول نظامی است. بههمینعلت در دنیا تصمیمگیری در خصوص اصل جنگ را هم در اختیار نظامیها قرار نمیدهند و فقط وظیفه جنگیدن را بر عهده آنان میگذارند. چون اگر قرار باشد که تصمیمگیری در مورد ادامه جنگ یا صلح را بهعهده نظامیان بگذارند، هیچجنگی به پایان نمیرسد.
آیا به نظر شما مردم با صندوق رأی قهر کردهاند؟
بله؛ این قهر بهطور نسبی اتفاق افتاده است. نهاد انتخابات، با ردصلاحیت نامزدهای مستقل تضعیف شده است. نمونه بارز آنهم مجلس یازدهم یا مجلس اقلیت است. افزون بر آن بهدلیل موانع زیادی که در راه خدماترسانی نهادهای انتخابی ایجاد کرده و میکنند، بسیاری میگویند فرضا به نامزد شما رأی دادیم، این رئیسجمهور چه کاری میتواند بکند وقتیکه تقریبا تمامی تصمیمات ریزودرشت نظام، از خرید واکسن و افزایش قیمت بنزین گرفته تا مذاکره با آمریکا و... را هسته سخت قدرت اخذ میکند؟ بنابراین چرا باید دولت را ما تشکیل بدهیم؟ بهتر است که دولت را هم خود ایشان تشکیل دهند تا مسئولیت آن بر عهده خودشان باشد.
دیدگاه تان را بنویسید