محبوبه ولی

 

سراغ منشا این روحیه جاری در میان جبهه پایداری‌ها را که بگیری، می‌رسی به پدری که به تازگی از دست داده‌اند و سرنخ آن روحیه پدر را که بگیری می‌رسی به روایت‌ها و گفته‌های مستند بسیار که مؤید مشی و منش جبهه پایداری و پدر معنوی آن است.

فی‌المثل یک فقره‌اش ماجرای مدرسه حقانی است که در دهه 50 هم آیت‌الله بهشتی و هم استاد مصباح در آن تدریس می‌کردند و آن روزها دعوا بر سر علی شریعتی و آنچه در سرش بود و پشت تریبون برای عوام‌الناس بر زبان می‌آورد هم بالا بود.

شریعتی پیوسته در معرض تیغ تیز و بُران آیت‌الله مصباح بود. حضرت استاد بی‌پروا بر شریعتی می‌تاخت. شهید بهشتی منتقد این شیوه بود و درنهایت از مصباح یزدی خواسته شد که از این انتقادات تند دست بکشد و در کلاس‌ها اینگونه به نقد کسانی چون شریعتی ننشیند. استاد اما این خواسته را نپذیرفت و به همراه 18 شاگردش از مدرسه حقانی رفت.

آنها که راوی این داستان هستند، در ادامه‌اش این جمله معروف شهید بهشتی را می‌آورند که گفته بود: «مدرسه‌ای که بخواهد یک مشت انسان لجوج، پرخاشگر بی‌جا، متعصب تربیت کند که نتوانند با هم دو کلمه حرف بزنند، چه ارزشی دارد؟»

له و علیه تحزب طی دو دهه

در باب اندیشه سیاسی پدر معنوی پایداری‌ها، یک رجوع تاریخی دیگر، جویندگان را به اظهارات وی در باب حزب و تحزب می‌رساند.

«تشکل و نشست‌وبرخاست‌های خود را داشته باشید؛ اما مبادا حزب تشکیل دهید. عضویت در یک حزب یا گروه یا دسته، وابستگی فکری و علاقه غیرعقلانی می‌آورد. برای همین در همان اوایل انقلاب که شهید بهشتی همراه دوستانش حزب جمهوری اسلامی را تشکیل دادند، چون تعهد حزبی را مغایر با ارزش‌ها و باورهای دینی می‌دانستم، به عضویت آن درنیامدم»؛ اینها بخشی از اظهارات مرحوم آیت‌الله مصباح درباره حزب است.

پدر معنوی پایداری‌ها را به نوعی بنیانگذار علوم انسانی اسلامی می‌دانند. در واقع آیت‌الله از آن جهت که «حزب» را پدیده‌ای غربی و هر چیز غربی را نیز مطرود می‌دانست، در دهه 60 پرهیز بسیار از حزب و تحزب داشت.

دو دهه بعد اما ظاهرا دست تقدیر و اقتضای سیاست، ایجاب کرد که تشکیلات جبهه پایداری به عنوان یک حزب راستگرای تندرو حول محور استاد شکل بگیرد. گرچه پایداری‌چی‌ها بسیار مقاومت کردند در برابر اینکه تشکیلات خود را حزب بنامند، اما به هر حال عمل و کارکرد آن، همان است که از یک حزب برمی‌آید.

خود آیت‌الله مصباح نیز چند ماهی پس از تشکیل جبهه پایداری، اعلام کرد: «لیدر جبهه پایداری نیستم.» کمتر از سه ماه از این گفته مرحوم؛ اما شورای مرکزی جبهه پایداری اعلام کرد که «گزارش تمامی جلسات شورای مرکزی محضر حضرت استاد مصباح یزدی می‌رسد؛ لیست نهایی نیز برای دریافت نظر و مشاوره خدمت ایشان ارائه خواهد شد و بعد از اعلام نظر و تایید علامه، منتشر می‌شود.»

پس از رحلت آیت‌الله مهدوی کنی، محمد یزدی و مصباح‌یزدی به عنوان سه ضلع مثلث تاثیرگذار در جناح راست؛ باید منتظر ظهور چهره‌هایی تازه در این جناح بود که لزوما به طور کامل متاثر از این سه نخواهند بود؛ چه‌بسا تندتر باشند

استاد کادرساز

به هر حال مرور زمان نقش آیت‌الله مصباح در جبهه پایداری را نه تنها «لیدر»، بلکه «پدر» تعریف کرد. اساس این جبهه که سال 90 اعلام موجودیت کرد، بر چهار اصل استوار بود: 1- وحدت حول محور ولایت فقیه، 2- بیزاری از عاملین فتنه 88، 3- بیزاری از ساکتین فتنه 88 و 4- بیزاری از جریان انحرافی طیف محمود احمدی‌نژاد.

البته ناگفته نماند که آیت‌الله مصباح و پایداری‌ها از حامیان بی‌چون و چرای محمود احمدی‌نژاد بودند اما تردید در ولایتمداری احمدی‌نژاد آنها را نه تنها از او دور کرد، بلکه در مقابل وی قرار داد.

از دیگر اصول جبهه پایداری این است که چند فقیه مانند شورای نگهبان باید بر مصوبات آن نظارت داشته باشند. مرحوم محمدتقی مصباح از ابتدا یکی از آن فقها بود. دیگری آیت‌الله عزیزالله خوشوقت بود که همان سال 92، یعنی اوایل تاسیس این جبهه از دنیا رفت.

پس از آن هرچه زمان گذشت این نام آیت‌الله مصباح بود که در صدر این جبهه خودنمایی می‌کرد. به ویژه آنکه اعضای آن قریب به اتفاق از شاگردان وی در موسسه امام خمینی(ره) و قرارگاه عمار بودند. مرتضی آقاتهرانی، غلامحسین الهام، صادق محصولی، علی اصغر زارعی، کامران باقری لنکرانی، محمداسماعیل کوثری، مهدی کوچک‌زاده، روح‌الله حسینیان، سید محمود نبویان، فاطمه آلیا، امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی و بسیاری دیگر اعضای شورای مرکزی این جبهه یا اعضای علی‌البدل شدند.

پدر معنوی پایداری‌ها از دنیا رفته است و جبهه پایداری در سوگ آن. این گروه همواره از قدرت و نفوذ آیت‌الله مصباح متنعم و پشتش به آن گرم بوده است؛ حالا برای پر کردن جای او باید جایگزینی همطراز او پیدا کند

نکته قابل توجه در این میان این است، بسیاری از این چهره‌ها به رتبه‌های سیاسی بسیار بالایی دست پیدا کردند از وزیر گرفته تا وکیل. بسیاری دیگر افراد صاحب نفوذ در بده بستان‌ها و تحولات سیاسی شدند. از این رو خیلی‌ها یکی از اصلی‌ترین اقدامات مصباح یزدی در طول حیات خود و حیات انقلاب اسلامی را کادرسازی وی برای نظام عنوان می‌کنند؛ این دسته البته با توجه به ظهور تقابل جدی آیت‌الله با اصلاح‌طلبان پس از ریاست‌جمهوری محمد خاتمی، این کادرسازی را در خدمت جریان راست و به ویژه جریان راست افراطی می‌دانند.

پناهیان و یک زمزمه بی‌رمق

اساسا به طور کلی خود اصولگرایان نیز جبهه پایداری را مجموعه‌ای از تندروهایی می‌دانند که ساز خود را کوک می‌کنند و شده‌اند عامل تفرق میان جریان اصولگرایی؛ از این رو همواره موضوع ائتلاف با پایداری‌چی‌ها، مسئله بغرنج اصولگرایان در آستانه هر انتخاباتی است که به جلسات علنی و غیرعلنی بسیار با آیت‌الله و حلقه نزدیک به او و درنهایت سهم‌خواهی‌ها و سهم‌دهی‌ها در آن میان و بعضا یک ائتلاف مصلحتی منجر می‌شد.

حالا اما آن پدر معنوی از دنیا رفته است و جبهه پایداری در سوگ آن. هرچند که پیش از این نیز زمزمه‌هایی از گوشه و کنار می‌رسید که جبهه پایداری درصدد عبور از آیت‌الله است، اما این امر هیچگاه محقق نشد و شأن پدر معنوی تا آخرین روز برای آیت‌الله محفوظ بود.

یک سال پیش وقتی علیرضا پناهیان که منبرهای تند و بعضا توام با ناسزاگویی وی مشهور است، با همان ادبیات هتاکانه بر مجلس دهم تاخت که شفافیت ندارد، موضع اعضای جبهه پایداری و دفاع تمام قدی که از او کردند و برخی شواهد دیگر، منجر شد که برخی گمان برند، او قرار است جایگزین «پدر» باشد. هرچند که به نظر نمی‌رسد داشته‌های پناهیان برای کسب چنین جایگاهی کفایت کند اما به هر حال زمزمه آن روزها بود و بعد هم فرونشست.

جایگزین‌ها ظهور خواهند کرد

جبهه پایداری همواره از قدرت و نفوذ آیت‌الله مصباح متنعم بوده و پشتش به آن گرم بوده است؛ حالا برای پر کردن جای او باید جایگزینی در طراز او پیدا کند. برخی مانند حسین کنعانی‌مقدم، فعال سیاسی اصولگرا معتقدند «آیت‌الله مصباح شاگردانی تربیت کرده که به راحتی می‌توانند جالی خالی او را پُر کنند، اما نه مانند خودش.»

صادق کوشکی، فعال سیاسی اصولگرای دیگر در این باره به «انتخاب» گفته است: «پایداری‌ها با استفاده از اعتبار و حمایت آقای مصباح در انتخابات فعالیت می‌کردند و حالا فقدان حامی به معنای تغییر رویه آنان نخواهد بود. هرچند که شاید این فقدان باعث تضعیف آنان شود ولی در رویه و عملکرد آنان تاثیرگذار نخواهد بود.»

در پایان گفتنی است که پس از رحلت آیت‌الله مهدوی کنی، محمد یزدی و مصباح‌یزدی به عنوان سه ضلع مثلث تاثیرگذار در جناح راست، باید منتظر ظهور چهره‌هایی تازه در این جناح بود که لزوما به طور کامل متاثر از این سه نخواهند بود؛ چه بسا تندتر باشند و چه بسا در برخی امور، موضع و رویه‌ای کاملا متفاوت از اسلاف خود در پیش گیرند.