پای ناطق هم به پرونده معاون سابق لاریجانی باز شد
دادگاه طبری؛ آبستن بازیهای سیاسی پیچیده
محبوبه ولی
اینکه چگونه اکبر طبری بیخ گوش رئیس یک قوه فسادها کرده و «محبوب دل مفسدان اقتصادی» بوده است، اساسا در این بلبشوی تحریم و دلار 20 هزار تومانی و سکهای که یک تکان دیگر به خودش بدهد، ده میلیونی میشود، برای افکار عمومی محلی از اعراب ندارد.
افکار عمومی حالا دیگر حتی با شنیدن اعداد و ارقام سرسامآور در دادگاه طبری هم انگشت حیرت به دهان نمیگزد؛ چراکه حالا دیگر چشم و گوشش پُر است از این فسادها.
از آن طرف اما دادگاه «سلطان رشوه» سیرکی جذاب و سلاحی کارآمد است برای آقایان سیاسی تا به مدد آن پنجه به صورت یکدیگر بکشند و با راه انداختن بازیهای سیاسی، کام خود را از این تراژدی غمانگیز بگیرند.
فرافکنیهای دلپذیر
پرونده طبری هنوز از مرگ مشکوک قاضی منصوری ملتهب است و هنوز حدس و گمانها درباره او به یقین نرسیدهاند که جبهه پایداریها پای چهره تازهای را به این آش شله قلمکار باز کردهاند؛ چهرهای که برای خودش وزنهای است در تاریخ جمهوری اسلامی؛ هرچند وزنهای عزلتنشین.
ماجرا از توئیت علیرضا زاکانی شروع شد. او در شبکه فیلترشده توئیتر ادعا کرد که اکبر طبری، ابتدای انقلاب به دلیل فعالیت در گروهک منافقین دستگیر و زندانی شد، اما بعد با سادهانگاری عدهای، فرماندار شهرستان نور مازندران شد و بعد هم با رابطه وارد نهاد قضایی شد و پلههای ترقی را طی کرد.
این ادعا به مذاق آنها که واقعیت دردناک خطاهای بزرگ در جمهوری اسلامی را متعصبانه برنمیتابند و برای هر خطایی به دنبال فرافکنی هستند، بسیار خوش آمد زیرا متضمن این نکته بود که این لکه ننگ در دستگاه عدلیه در واقع پسمانده تشکیلات منحوس منافقین است نه محصول سیستمی که بیمارگونه چنین پدیدههایی را خلق میکند.
پرونده طبری هنوز از مرگ قاضی منصوری ملتهب است و هنوز حدس و گمانها درباره او به یقین نرسیدهاند که جبهه پایداریها پای چهره تازهای را به این آش شله قلمکار باز کردهاند؛ چهرهای که برای خودش وزنهای است در تاریخ جمهوری اسلامی؛ هرچند وزنهای عزلتنشین
ناطق، طبری و یک حوزه مجلل در لواسان؟
اما این سرخوشی به اینجا ختم نشد و حمید رسایی اندکی بعد، رنگ و لعاب تندتری به آن بخشید. او که چهره معروف اصولگرایان و جبهه پایداری است نیز احتمالا با همان فیلترشکن زاکانی یا شاید هم با فیلترشکنی متفاوت، وارد توئیتر شد و اطلاعاتی که زاکانی داده بود را کامل کرد.
رسایی، علیاکبر ناطق نوری را متهم کرد که علی محمد بشارتی، وزیر کشور در دولت دوم هاشمی رفسنجانی را تحتفشار گذاشته و واداشته تا طبری را «بدون نیاز به استعلامات رایج از مراکز امنیتی» به فرمانداری شهرستان نور که محل زادگاه ناطق نوری است، منصوب کند و به گفته رسایی، طبری در نیمه دهه 70 باز با همان لابی به قوه قضائیه کوچ میکند.
رسایی به همین جا بسنده نکرد و مدعی رابطههای مالی میان طبری و ناطق شد. او نوشت: «لازم است در پرونده طبری، روابط وی با ناطق نوری مورد بررسی قرار گیرد. خصوصا درباره منبع تامین هزینه ساخت حوزه علمیه مجلل ناطق نوری در لواسان و ارتباطش با طبری، سئوالات مهمی مطرح شده!»
خود ناطق نوری دو سال پیش درباره حوزه علمیه امام حسن(ع) در لواسان گفته بود که زمین آن را نه از بنیاد گرفته نه جزء اموال طبیعی است، بلکه وقف است.
میخواهند چهرههای محبوب را تخریب کنند
حالا این ادعاها، شعبده تازهای در سیرک طبری شده و واکنش دفتر ناطق را برانگیخته است. رئیس دفتر ناطق نوری، جواب تند و تیزی داده و گفته که این ادعاها برای تخریب چهرههای محبوب مردم و احتمالا ایجاد انحراف در رسیدگی به پرونده طبری است!
او ادعاهای رسایی را رد کرده و توضیح داده: «تشخیص کذب بودن این سخنان، کار دشواری نیست و تنها با یک بررسی اجمالی و بازیافت آنچه این فرد در قالب توییت به قلم آورده است، درمییابیم که: اولاً آقای طبری اساسا هیچگاه فرماندار شهرستان نور نبوده است. ثانیاً این شخص مطلقا و در هیچ دورهای نه آشنایی شخصی، نه ارتباط کاری و سازمانی، چه به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم با حوزه علمیه، دفتر جناب آقای ناطق نوری و یا شخص ایشان نداشته است.»
او هرگونه ارتباط طبری با حوزه علمیه امام حسن مجتبی(ع) در لواسان را هم رد کرده است. در نهایت هم خط و نشان کشیده که برای جلوگیری از این نوع سمپاشیها و لجنپراکنی در فضای جامعه و از دست رفتن اعتماد آسیب دیده مردم به خادمینشان، از حمید رسایی شکایت خواهند کرد.
نامههای بیاعتبار و اعتمادهای از دست رفته
با این حساب به نظر میرسد طبری آنچنان که زمانی محبوب دل مفسدان اقتصادی بود، اکنون محبوب دل بازیگران سیاسی هم هست. پرونده او آبستن اتهامزنیهای بسیار به چهرههای مختلف است و احتمالا از آن جایی که رشتهای با سر دراز است در روزهای آتی نیز اخبار دیگری از این دست بگومگوها خواهیم شنید که مایه رسوایی بیشتر است.
این اتهامزنیها و دفاعهای پس از آن اما به قدری از اعتبار افتادهاند که تقریبا دیگر افکار عمومی هیچ علاقهای به شنیدن آنها ندارد؛ نمونهای از این بیاعتباری، نامه حمایت آملی لاریجانی از «مرد در سایهاش» یعنی طبری است.
رئیس فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام که اکنون بیش از هر کسی باید درباره طبری توضیح دهد، تیرماه پارسال، زمانی که اخبار فساد طبری به رسانهها راه یافت، نامهای هشدارآمیز نوشت و مدعی شد که تمام اتهامات طبری قبلا در دادسرا بررسی و کذب بودن آن محرز شده است. درنهایت هم رئیس سابق دستگاه قضا نوشته بود که «مدعیان اگر مدعی وجود اتهاماتی هستند، چرا در طول 10 سال آنها را با رئیس قوه قضائیه در میان نگذاشتند؟»
ظاهرا قاضیالقضات سابق این سوال را در حالی مطرح میکرد که عنایتی به بگیروببند موجود در 10 سال مدیریت خویش بر عدلیه نداشت؛ این بگیر و ببند مصادیق بسیار دارد اما طرح ماجرای نظرسنجی برنامه پایش در میان آنها، خالی از لطف نیست. پنج سال پیش این برنامه تلویزیونی سوالی را به نظرسنجی گذاشت بدین شرح که «اگر کسی مالتان را به ناحق تصاحب کرد، چه کاری انجام میدهید؟» 55 درصد شرکتکنندگان گزینه «شکایت به دادسرا» و 45 درصد گزینه دوم یعنی «به خدا واگذار میکنم» را انتخاب کردند. همین نظرسنجی ساده، اسباب فشار و تهدیدهای بسیار دستگاه قضایی برای این برنامه شد.
رسایی مدعی است که طبری با کمک و سفارش ناطق نوری ترقی کرده است. او منبع تامین هزینه ساخت حوزه علمیه به گفته وی مجلل ناطق در لواسان را نیز مورد سوال قرار داده و تاکید کرده که دادگاه باید روابط این دو را بررسی کند
قربانیان واقعی طبری
خود آملی لاریجانی نیز در تمام 10 سال ریاست خود بر قوه قضائیه حاضر به حضور در هیچ نشست خبری و پاسخ به افکارعمومی نشد و اینک در هنگامه دادگاه طبری نیز، خبری از او نیست؛ با اینکه بسیاری او را توصیه به دست کم یک عذرخواهی برای خالی نبودن عریضه میکنند.
علیرضا زاکانی پیشتر درباره طبری گفته بود که او دو رئیس قوه را «بیچاره» کرده است! روشن نیست بیچارگی آن دو رئیس قوه در چیست؟ چراکه به دلیل غفلت خود از این جرثومه فساد آن هم بیخ گوششان، نه توبیخ شدهاند، نه اساسا پاسخی به کسی دادهاند. اما آنان که بیچاره شدهاند، تظلمخواهانی بودهاند که به امید عدالت دست به دامان عدلیه شدند و به سد طبریها برخوردند و خونشان در شیشه شد.
دیدگاه تان را بنویسید