دست تطاول !
شنیدن برخی اخبار برای مردمان جامعه ما بسیار عادی شده است و خم به ابروی کسی نمیآورد. شاید بسیاری از مردم بارها این اخبار را نه تنها شنیدهباشند بلکه آن را به چشم خود دیدهاند یا حتی در وقوع آن مشارکت نیز داشتهاند. اما گوش جامعه آنقدر از این حرفها پر است که کسی به خود زحمت واکنشی نمیدهد. نمونههای زیر شاید بتواند بر شفافیت موضوع کمک کند.
الف) چند روزی است که ساخت و آبگیری یک دریاچه مصنوعی در استان آذربایجان شرقی خبر ساز شده و نگرانیها در مورد تاثیر این دریاچه بر کاهش حقآبه دریاچه ارومیه افزایش یافته است. به دنبال انتشار خبر ساخت یک دریاچه مصنوعی در آذربایجان شرقی و تعرض به حقآبه دریاچه ارومیه، مدیر دفتر برنامهریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه، ساخت و آبگیری دریاچه مصنوعی در آذربایجان شرقی را تخلف محرز از مصوبات هیات وزیران برای احیای دریاچه ارومیه دانست و از اعزام بازرس از سازمان حفاظت محیط زیست به این استان خبر داد. این درحالی است که احیای دریاچه ارومیه برای کشور و نه فقط آذربایجان غربی از اهمیت حیاتی برخوردار است و از بین رفتن این دریاچه مسائل و مشکلات غیرقابل حلی را برای کشور به وجود میآورد.
ب) بسیاری از مردم از سراسر ایران وقت و بیوقت عازم استانهای شمالی ایران هستند و خبر ترافیک سنگین در محور چالوس از فرط تکرار و عادی شدن دیگر یک خبر رسانهای به شمار نمیآید. اما این همه رفت و آمد به شمال کشور و تولید انبوهی از زباله نفس استانهای سبز شمالی را بند آورده و از سر و کول جنگلهای شمال زباله بالا میرود. این روزها زباله پای ثابت دغدغههای استان مازندران است، در شهرهای ساحلی و شهرهایی با جمعیت بالای دویستهزار نفر دفن زباله ممنوع است اما در حال حاضر، در این استان زبالهها همچنان به صورت غیراصولی و غیربهداشتی دفن میشوند چنانچه جایگاه دفن زباله در مجاورت دریا و روی سفرههای آبهای زیرزمینی واقع شده باشد، حرکت شیرابههای سمی به سمت دریا و سفرههای آبهای زیرمینی باعث آلودگی و همچنین نفوذ گازهای تولید شده به داخل آب میشود.
ج) پروژه تعریض و تخریب در ذخیرهگاه جنگلی ارغوان ایلام به بهانه ایجاد یک پارک مصنوعی معضل جدیدی است که گریبان جنگلهای مریض زاگرسی را گرفته است. بسطامی فرماندار ایلام در جلسهای با حضور مردم و فعالان محیط زیستی و مسولان منابع طبیعی و محیط زیست گفت: ما در ایلام با کمبود سرانه فضای سبز روبرو هستیم و درواقع این پروژه برای دسترسی آسان به پارک جنگلی ارغوان تعریف شده است اما سوال اینجاست که ایجاد یک پارک مصنوعی در دل یک ذخیرهگاه جنگلی چه توجیهی میتواند داشته باشند.
رحیم ملکنیا عضو هیات علمی دانشگاه در این باره بیان کرد: در شرایطی که عوامل مختلفی همچون ریزگردها،خشکسالی، آفات و آتشسوزی نفس جنگلهای استان ایلام را به شماره انداخته است تیغ تیز لودر بیتدبیری به جان ذخیرهگاه جنگلی تنگه ارغوان افتاده است.
د) در شرایطی که کشور با بحران بیآبی و خشکسالی بیسابقه مواجه است و آب به معنای واقعی کلمه مایه حیات کشور شده است و حکم کیمیا دارد، در اخبار آمد که طی شش ماه گذشته از ابتدای سال جاری مقدار 534 هزار تن هندوانه از ایران به کشورهای عراق و کویت و غیره صادر شده است. با توجه به میزان بازدهی زیر 40 درصد کشاورزی در ایران صادرات این حجم هندوانه به معنای صادرات آب خالص به اندازه چند برابر ظرفیت سد کرج به خارج از ایران است. این درحالی است که کشوری مانند ترکیه که به مراتب وضعیت آبی مناسبتری به نسبت ایران دارد از کاشت و صادرات صیفیجات که بسیار آببر هستند ممانعت میکند و ترجیح میدهد آن را از بازار ایران تهیه نماید.
شاید بتوان به این فهرست به اندازه تمام حروف الفبا و بلکه بیشتر افزود. اینها مشکلاتی است که نه به برجام ربط دارد، نه به تحریمها مرتبط است و نه توطئه و برنامهریزی دشمنان است. اینها تمام مشکلاتی است که در نتیجه سوءمدیریت و بخشینگری مفرط در دوایر و ادارات دولتی و مسئولان و دستاندرکاران اداره مملکت حاصل شده است. مگر میشود مسئولان آذربایجان شرقی بدون هماهنگی و همکاری و معاضدت مسئولان آذربایجان غربی و بدون توجه به آثار و تبعات اقدامی که انجام میدهند به شاخت دریاچه مصنوعی اقدام نمایند؟ مگر میشود مردمان یک کشور بدون توجه به رفتار و اقدامات خود و با تولید بیش از اندازه زباله و رها کردن آن در دل طبیعت اینگونه به نابودی جنگلها و طبیعت زیبای شمال کشور اقدام کنند؟ در کجای جهان بدون توجه به تبعات زیستمحیطی زباله را آنگونه دفن میکنند که در مازندران؟ چرا در جنگلهای ارغوان استان ایلام که در جهان نادر است باید آنگونه دست به ایجاد پارک مصنوعی زد؟ چگونه است که در اوج خشکسالی همچنان به تولید و صادرات هندوانه و سایر صیفیجات آببر اصرار داریم؟
مسئولان دستگاه عریض و طویل بوروکراسی کشور آنچنان بخشی نگری دارند گویی مدیری که مثلا در یکی از ادارات محیط زیست یک شهرستان کار میکند در کرهای به غیر از کره زمین نفس میکشد و مدیر کل منابع آب در یک شهرستان دیگر در کرهای در آنسوی منظومه شمسی فعالیت دارد.
در این میان ساختاری هم وجود ندارد تا مردم را هدایت و راهنمایی کند و در صورت بروز تخلف نیز مجازاتی برای نابودکنندگان مِلک و میهن آن طور که باید و شاید اعمال نمیشود. کمتر شنیدهایم فردی را به خاطر رها کردن زباله در جنگل یا دریا مجازات کرده باشند این درحالی است که در بسیاری از نقاط جهان این خود مردمند که مراقب این نوع تخلفات هستند. از دیگر سو به واسطه کاهش شدید سرمایههای اجتماعی در کشور بسیاری از اقدامات و «فرهنگسازیها» راه به جایی نمیبرد. اینها مسایلی است که به تحریمها و برجام و دشمنان ایران مربوط نیست و برای رفع آن به تنها چیزی که نیاز است همانا همت، حمیت، دلسوزی و مشارکت اجتماعی است. تنها برای درک عمق فاجعه کافی است بدانیم کشور هلند مساحتی کمتر از مساحت دو استان شمالی ایران دارد و جمعیت هلند بیشتر از جمعیت مردمان دو استان مازندران و گیلان است در عین حال میزان بارندگی در این دو استان بیشتر از میزان بارندگی در کشور هلند است. به این معنا دو استان شمالی کشور ایران از منظر کیفی به نسبت کشور هلند مزیتهای بالاتری دارد. این در حالی است که کشور هلند یکی از تامین کنندگان اصلی منابع غذایی و کشاورزی و گُل در جهان است اما ما مردمان چه بلایی سر دو استان زیبای شمالی آوردهایم. طلسمِ معجزتی مگر پناه دهد از گزندِ خویشتنم؛ چنین که دستِ تطاول به خود گشاده منم!
دیدگاه تان را بنویسید