یک راهکار برای مقابله با مشکلات واگذاری کارخانهها؛
سهامدار کردن عوامل تولید به جای خصوصیسازی
داستان واگذاری بنگاههای اقتصادی حکایتی طولانی است چراکه این واگذاریها در مواردی به مشکلات این بنگاهها افزوده است. در سالهای اخیر به موازات اینکه لزوم ارزیابی دقیق اهلیت افرادی که قصد دارند بنگاههای اقتصادی را بخرند مورد بحث قرار گرفته و از خصوصیسازی واقعی جای خصولتیکردن بنگاههای اقتصادی سخن گفته شده است، دولت برای فروش دیگر داراییهای خود ازجمله املاک و بانکها نیز اعلام آمادگی کرده است.
در اظهارنظری جدید درباره واگذاری و فروش داراییهایی دولت، وزیر امور اقتصادی و دارایی عنوان کرده که برای واگذاری بنگاههای اقتصادی از روشهای متنوع مانند فروش مستقیم، اجاره به شرط تملیک و صندوقهای سرمایهگذاری قابل معامله استفاده میشود. فرهاد دژپسند همچنین درباره پیشنهاد وزارت کار برای فروش سهام برخی بنگاهها به کارگران به صورت شورایی گفته است: «این روش در مرحله کنونی فروش اجرا نمیشود اما در واگذاریهای آینده اعمال خواهد شد».
احمد حاتمی یزد، کارشناس اقتصادی در گفتوگوی پیشرو بحث واگذاری کارخانهها و اداره شورایی آن را بررسی کرده و میگوید که به جای این کار باید سهام کارخانهها به کارگران واگذار شود.
اگر سهام کارخانهها به صورت واقعی به کارگران واگذار شود بهرهوری افزایش مییابد. مدیریت یک کارخانه باید حرفهای باشد. مدیر حرفهای بیش از آنکه دنبال منافع کوتاهمدت سهامدار باشد، باید دنبال منافع بلندمدت واحد تولیدی باشد
اخیرا وزیر امور اقتصادی و دارایی از واگذاری کارخانهها به کارگران و اداره شورایی آن در آینده خبر داده است. به نظر شما چنین طرحی میتواند موفق باشد؟
ما تجربه خوبی در این زمینه نداریم. وقتی قرار است جایی شورایی اداره شود باید سطح بالایی از توافق وجود داشته باشد اما مواردی مانند تعاونیهای مسکن نشان میدهد که این توافق در جامعه ما در بسیاری موارد کم است. در تعاونیهای مسکن سازمانهای مختلف، همکاری بین اعضا به خوبی صورت نمیگیرد و به همین دلیل پروژههای این تعاونیها با تاخیر زیاد اجرا میشود. بعضی از تعاونیها حتی در دهه ۷۰ و همزمان با آغاز واگذاریها کارخانههایی را خریداری کردند اما بسیاری از این کارخانهها به دلیل اختلافاتی که بین اعضا به وجود آمد، ورشکست شدند. من نمونههای بسیار غمانگیزی از این موارد دیدهام. کارخانههای بزرگی به ورشکستگی رسیدند چون کار شورایی، آن هم بین افرادی که تجربه مدیریتی ندارند معمولا موفق نیست.
راهکار شما برای شریک کردن کارگران در منابع بنگاههای اقتصادی چیست؟
بحث مهمی که در این زمینه وجود دارد واگذاری سهام کارخانهها به کارگران است. این کار قبل از انقلاب نیز به صورت ناقص و تحریف شده در ایران اجرا شد اما اگر دنبال تاثیر واقعی آن هستیم باید طرح را به درستی اجرا کنیم. اگر سهام کارخانهها به صورت واقعی به کارگران واگذار شود بهرهوری افزایش مییابد. نظر من این است که مدیریت یک کارخانه باید مدیریت حرفهای باشد. مدیر حرفهای بیش از آنکه دنبال منافع کوتاهمدت سهامدار باشد، باید دنبال منافع بلندمدت واحد تولیدی باشد. این دو گاه با هم در تناقض قرار میگیرند. برای مثال شرکتی سودآور است. مدیر حق انتخاب دارد که آیا سودش را بین سهامداران تقسیم یا آن را در همان شرکت برای طرح توسعه سرمایهگذاری کند. در واقع مدیر باید بین منافع آنی سهامداران یا ارتقای فناوری تولید و سود بیشتر در آینده دست به انتخاب بزند. سهامداران به ویژه سهامداران کوچک مانند کارگران کارخانهها معمولا منافع کوتاهمدتشان را ترجیح میدهند اما یک مدیر حرفهای، سرمایهگذای و توسعه را هدف اصلی قرار میدهد. تجربه من نشان میدهد دادن سهام به کارگران کارخانهها خوب است اما اداره شورایی آن مفید نیست. وقتی سهام کارخانهها به کارگران واگذار شود وضعیت کارخانهها بهتر میشود. اگر کارگران در منافع کارخانه شریک باشند، جدیتر کار میکنند و این امر به بهبود تولید و افزایش بهرهوری کمک میکند.
بسیاری کارگران ذهنیت خوبی نسبت به واگذاری کارخانهها ندارند. در موارد زیادی این واگذاریها به تعطیلی کارخانهها و بیکاری کارگران انجامیده است. چطور میتوان بنگاهها را واگذار کرد که به کارگران ضرر نرسد؟
در گذشته و در جریان واگذاری کارخانهها، برخی از بنگاههای اقتصادی را به افرادی دادند که اهلیت کار صنعتی نداشتند. به همین دلیل آنها کارخانه را تعطیل کردند، داراییهایش را فروختند و با آن مشغول ساختوساز شدند یا مثلا ملک، هتل و امثال آن خریدند. وقتی کارخانه دست کارگران باشد، چنین کاری نمیکنند. ادامه حیات اقتصادی کارگران بسته به ادامه حیات کارخانه است و با برجسازی، کارگران بیکار میشوند. بنابراین آنها کارخانه را نمیکوبند تا برج بسازند. ما در سالهای اخیر به دلیل مشکلاتی که در واگذاریها وجود داشت، شاهد اتفاقات غمانگیزی برای کارخانهها بودیم. برای مثال کارخانه پوشش در گیلان که یک کارخانه بزرگ پارچهبافی در ایران بود توسط یک نفر خریداری شد اما او سودی در تولید و کارخانه نمیدید و دنبال سود از راه زمین و ساختمان بود. اینطور بود که این کارخانه بزرگ تعطیل شد و کارگران هم بیکار شدند. کارگران چنین کاری نمیکنند. اگر سهام کارخانه به کارگری که در آن کار میکند، واگذار شود شاهد تعطیلی کارخانهها به آن صورتی که مثال زدم نخواهیم بود. با این وجود تاکید میکنم مدیریت باید در دست افراد صلاحیتدار فنی و علمی قرار گیرد.
در جریان واگذاری کارخانهها، برخی از بنگاههای اقتصادی را به افرادی دادند که اهلیت نداشتند. به همین دلیل کارخانه را تعطیل کردند، داراییهایش را فروختند و با آن مشغول ساختوساز شدند. وقتی کارخانه دست کارگران باشد، چنین کاری نمیکنند
موضوع واگذاری بنگاههای اقتصادی در ایران همواره با چالشهای زیادی روبهرو بوده و تجربههای ناموفق باعث شده بسیاری افراد دید مثبتی به آن نداشته باشند. برای مثال عنوان میشود واگذاریها درباره بنگاههایی صورت میگیرد که ورشکسته و تعطیل هستند و دولت به گونهای میخواهد از شر آنها خلاص شود...
نمیتوان بهطور کلی این نگاه را داشت. نوعی بدبینی نسبت به سیاستهای اینچنینی وجود دارد و البته افراد حق دارند بدبین باشند. انجام برخی اقدامات غیرکارشناسی و تصمیمات اشتباه باعث شده بعد از دولت اصلاحات، دولتها تا حد زیادی اعتماد مردم را از دست بدهند. الان هم وضع اقتصاد به صورت کلی خوب نیست. با این همه به نظر میرسد اصلیترین دلیل دولت برای واگذاری بنگاههای اقتصادی و املاک خود، افزایش درآمد و تامین بودجه است. اکنون دولت از طریق نفت و مالیات که دو منبع اصلی تامین بودجه هستند، نمیتواند به اندازه کافی درآمد داشته باشد و برای جبران کسری اقدام به فروش داراییهای خود میکند. در این بین فروش سهام کارخانهها، بانکها و هتلها نیز مورد توجه قرار میگیرد. نباید تصور کرد که دولت قصد دارد سر مردم کلاه بگذارد. اینکه وضع کارخانهای خوب است یا بد، تولید میکند یا تعطیل است و... در قیمتگذاری کارخانه مورد توجه قرار میگیرد.
اشاره کردید که وضع اقتصادی، خوب نیست. تحریمها چه تاثیری روی تولید و اشتغال داشته و آیا منجر به تعدیل نیرو در کارخانهها شده است؟
تعدیل نیرو در ایران آسان نیست چون قانون کار در این مورد سختگیری ویژهای دارد اما وضع کارخانهها تحت تاثیر تحریم آنقدرها جالب نیست. ما داریم اقتصادمان را با چنگ و دندان اداره میکنیم. با این وجود آنطور هم که آمریکاییها انتظار داشتند زمینگیر نشدهایم. متاثر از تحریمها رشد اقتصادی امسال منفی میشود. به زبان ساده وضع امسالمان بدتر از پارسال خواهد بود اما اینکه کاملا اقتصاد ما فلج شده باشد، چنین اتفاقی نیفتاده است.
دیدگاه تان را بنویسید