بنیان اقتصاد معادن بر سود بنا شده نه حفاظت از جان انسان
وقوع شش حادثه مرگبار طی سه سال گذشته
زهرا معرفت
شانزدهم مهر ماه، یکی از کارگران معدن زغالسنگ طزره، حین کار بین یکی از واگنهای خارج شده از خط ریل و دیواره تونل گیر افتاد و جان باخت. «مهدی پاکدل» کارگر پیمانکاری معدن بود. ۱۸ سال سابقه کار داشت و چند سالی بود که به دلیل مشکلات ریوی ناشی از استنشاق گرد و خاک زغالسنگ، به بخش خدمات ترانسفورت واگن منتقل شده بود تا آخرین سالهای کاریاش را با مشکلاتِ کمتری سپری کند. او اما به دوران بازنشستگی نرسید.
معدن زغالسنگ طزره حوادث بسیاری به خود دیده و تعداد زیادی کارگر در این معدن جان خود را از دست دادهاند. پیشتر نیز ۶ نفر از کارگران این معدن در ۱۲ شهریور ماه سال گذشته، در حادثه انفجار تجمع گاز در یکی از تونلهای فرعی معدن طزره دامغان، جان خود را از دست دادند. حوادث این معدن مسبوق به سابقه است. ۱۵ اسفندماه سال ۱۴۰۱ نیز انفجار در تونل رزمجای مرکزی معدن طزره، ۴ کارگر را دچار سوختگی و روانه بیمارستان کرد. کارگران همان زمان هم تأکید داشتند که ایمنی در این معدن رعایت نمیشود.
۲۷ تیر ماه ۱۴۰۰ نیز یکی از کارگران کارگاه چهار معدن زغالسنگ کلاریز مرکزی در منطقه معدنی طزره، حین انجام کار در اثر ریزش بخشهایی از معدن جان باخت.
۲۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ نیز یکی از کارگران خدمات ترانسپورت در تونل «مادر» در معدن زغالسنگ طزره حین کار، بر اثر در رفتن جک واگن که از مسیر ریلی خود خارج شده بود، از ناحیه دو پا و دست مصدوم شد. شدت حادثه به قدری بود که کارگر را در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان بستری کردند.
یازدهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۰، در روز کارگر، در تونل شماره ۴۲ معدن طزره، به دلیل ریزش ناگهانی سقف کارگاه، دو کارگر جوان ۳۰ و ۳۵ ساله حبس شدند که بعد از گذشت شش روز، امدادگران پیکر آنها را از معدن بیرون کشیدند.
۱۰ مرگ و ۵ آسیبدیدگی شدید فقط در طول ۳ سال
شش حادثه مرگبار؛ ۱۰ مرگ و ۵ آسیبدیدگی شدید فقط در طول ۳ سال در یک معدن! حوادث خارج از تونل را در شمار حوادث نیاوردیم. به روزهای قبلتر از این حوادث نمیرویم و از روزهای بعد هم خبری نداریم. نمیدانیم چند حادثه دیگر در طول این ۳ سال اتفاق افتاده و نمیتوانیم آینده را پیشبینی کنیم که چند حادثه دیگر قرار است اتفاق بیفتد و چند کارگر دیگر قرار است جان خود را از دست بدهند.
تکرار حوادث در این معدن اما یک چیز را قطعی کرده و آن اینکه کار در فضای ناایمنی که در طول ۳ سال جان ۱۰ کارگر را گرفته و به برخی هم آسیب جسمی وارد کرده، بازی با جان است. کارگران میگویند خیلی از حوادث مانند قطع عضو اصلا رسانهای نمیشود. فقط وقتی حادثه بزرگ است و کارگر فوت میکند همه میفهمند. اما چرا معدن بزرگ طزره از معادن چهارگانه شرکت زغالسنگ البرز شرقی، چنین بیرحمانه جان کارگران را میگیرد؟ برای پاسخ به این سوال سراغ خود کارگران رفتم. از وضعیت البرز شرقی، از اینکه در چه فضایی کار میکنند و از دلایل آمار بالای حوادث کار پرسیدم.
اقامت تجهیزات ۶۰ سال پیش روسی در یک معدن
نمیخواهند نامشان فاش شود و میگویند: تقریبا 100درصد تأسیسات و تجهیزات داخل معادن طزره روسی است و قدمت این تجهیزات به حداقل ۶۰سال پیش برمیگردد. لوکوموتیو و شارژرهای لوکوموتیو، ترانسهای مبدل، کابلهای انتقال ولتاژ فشار قوی، تجهیزات برقی راهاندازی نوار نقاله، پمپهای آب، تجهیزات برقی راهانداز ترانسهای فشار قوی داخل تونل، همه و همه قدیمی هستند.
کارگران میگویند: قطعات یدکی خیلی از این تجهیزات دیگر وجود ندارد. در جریان واگذاری کار از یک پیمانکار به پیمانکار دیگر هم نظارت کافی روی این تجهیزات نمیشود. به همین دلیل اکثر تجهیزات معدن چنان فرسوده است که کار با آنها را خطرناک میکند.
آنها به حادثه اخیر معدن و گیر کردن کارگر بین دیواره و واگن اشاره میکنند و میگویند: اگر سیستم دستگاه کشنده بهروز بود، شاید این اتفاق نمیافتاد.
کارگران همچنین نبود روشنایی کافی در مسیر تردد واگن را از دیگر دلایل بروز حوادث میدانند و میگویند: نور کافی نقش مهمی در پیشگیری از حوادث داخل تونلهای شیبدار دارد که این را هم از ما دریغ کردهاند!
مشکلاتی که همچنان پابرجاست
آنها در مورد حادثه ۱۲ شهریور ماه که منجر به مرگ ۶ کارگر شد، میگویند: در معدن مشکل تهویه وجود داشت که این مشکل هنوز هم وجود دارد.
طزره حتی فاقد سیستمی است که بتوان با آن کارگر مصدوم را به صورت امن به روی زمین فرستاد. آنطور که کارگران میگویند در 100درصد موارد انتقال مصدومان از تونلهای زیرزمینی به سطح، از واگنهای حمل سنگ و زغال استفاده میشود که همین کار، آسیب کارگر مصدوم را مضاعف میکند.
تجهیز کردن وینچها به سیستمهای بهروز که کار انتقال نفرات را به تونلهای زیر سطح انجام میدهد، مهم است اما معدن طزره فاقد این سیستم است. کارگر نباید دغدغه پیمودن مسیر ۶۰۰ و بعضا ۸۰۰ متری با شیب بسیار تند را داشته باشد اما کارگران مجبورند این مسیر را بعد از ساعتها کار سخت استخراج، پیاده طی کنند و بعضا بین کار هم اگر نیاز باشد، باید این مسیر را بالا بروند و برگردند. آنها که رمقی برای بالا و پایین رفتن از این مسیر طولانی و شیبدار را ندارند، گاهی دور از چشم مسئولان ایمنی مجبورند روی همان واگنهای حمل سنگ و زغال بنشینند که این کار خطر حادثه دارد.
آموزشهای زینتی و نظارتهای ناکافی
کارگران از حداقلیترین امکانات لازم برای کار در یک معدن بیبهره هستند. آموزشها بیشتر تزئینی است، نیروی متخصص جذب نمیشود و نیرو به اندازه کافی استخدام نمیشود. به گفته کارگران، مثلا پیمانکار در کاری که نیاز به جذب ۴ کارگر دارد، دو کارگر جذب میکند تا هزینه را پایین بیاورد. کارگر هم از کار سنگین خسته میشود و این خود احتمال وقوع حادثه را بالا میبرد. نظارت پایین است و مسئولان ایمنی نمیتوانند وظیفه خود را به درستی انجام دهند. صلاحیت پیمانکاران برای گرفتن کار را میزان نزدیکی آنها به مدیران شرکت مادر تعیین میکند نه توانایی برای اداره صحیح امور معدن و نظارتی هم بر حسن انجام کار پیمانکار وجود ندارد. بعد از وقوع حادثه، مقصر بازخواست نمیشود و معدن به همان شکل سابق، حتی اگر برای مدت کوتاهی هم تعطیل شود، باز به کار خود ادامه میدهد. مواردی که گفته شد برآیندی از صحبت کارگران از وضعیت معدن است. آنها میگویند: اوضاع افتضاح است که اگر نبود این همه حادثه اتفاق نمیافتاد.
بازی با جان در یک کار خطرناک
کار در معدن خطرناک است و کار در معدنی که تکرار حوادث در آن، نشان از غیرایمن بودن کارگاه دارد، بازی با جان است. کارگران حتی اگر از این معادن ناایمن جان سالم به در ببرند، باز تضمینی وجود ندارد که به دلیل حضور در فضای آلاینده و استنشاق انواع گازهای سمی، درگیر بیماریهای شدید جسمی و ریوی نشوند!
جان کارگران در سیستمی که اولویت را بر سود کارفرمایان بنا کرده، همواره در خطر است. کارگران به دلیل نداشتن امنیت شغلی، جرأت اعتراض ندارد چون به کار و همان یک لقمه نان سختی که از دل سنگ بیرون میکشند، نیاز دارند. پشت آنها به جایی گرم نیست اما پشت کارفرمایان حسابی گرم است. کارفرمایان به این بهانه که چرخ تولید کشور را به دوش میکشند، حق دارند هر چه میخواهند بر سر کارگران آوار کنند!
دیدگاه تان را بنویسید