تکرار دوباره یک رویه: مسیر سخت برقراری مستمری مشاغل سخت و زیانآور
درد بازماندگانِ کارگران معدنجو را بیشتر نکنید
زهرا معرفت
در روزهایی که گذشت، همه کارگران جانباخته معدن طبس به خاک سپرده شدند، مراسم تقریبا تمام و خانهها از بیشمار مهمانهایی که برای عرض تسلیت آمده بودند، خالی شده است. حالا فقط حلقه کوچکی از آشنایان بسیار نزدیک ماندهاند و طبیعی است که این حلقه، روزبهروز کوچکتر شود تا جایی که فقط بازماندگان اصلی، کسانی که تکلیف سرپرستیشان بر دوش کارگر جانباخته بود، باقی بمانند.
حقوق کارگر متوفی، قطع شده و باید هرچه سریعتر مستمری بازماندگان برقرار شود. گرچه هنوز داغ، تازه است و بار تحمل این مصیبت سخت اما بازماندگان باید به سراغ راههای قانونی برقراری مستمری بروند. این مسیر اما سخت است و برای بازماندگان کارگران مشاغل سخت و زیانآور این سختی بسیار بیشتر است چون تأمین اجتماعی معمولا سوابق کارگران متوفی را برای برقراری مستمری بازماندگان آنها به صورت عادی رد میکند. یعنی حتی اگر تنها یک سال به بازنشستگی کارگر مشاغل سخت و زیانآور باقی مانده باشد و کارگر به هر دلیلی فوت کند، مستمری بازماندگان بدون محاسبه ضریب ارفاقی مشاغل سخت و زیانآور محاسبه میشود. به عبارتی دیگر، آن کار سخت و طاقتفرسا و زیانآور، تأثیری روی تعیین رقم مستمری نخواهد گذاشت.
این یک بیعدالتی است. تصور کنید کارگر معدن، قبل از آنکه درخواست بازنشستگی بدهد، فوت کند و حتی ممکن است این مرگ بر اثر حادثه ناشی از کار باشد، مانند اتفاقی که برای کارگران معدنجوی طبس افتاد. آیا نباید بازماندگان از ارفاقی که برای آن کار سخت و به معنای واقعی کلمه طاقتفرسا، تعیین شده بهره ببرند و تمام آن تحمل سختی، یکشبه هیچ میشود؟ تأمین اجتماعی که این را میگوید!
طبق تبصره دو الحاقی به ماده ۷۶ قانون تأمین اجتماعی، «افرادی که حداقل 20 سال متوالی و 25 سال متناوب در کارهای سخت و زیانآور (مخل سلامت) اشتغال داشته باشند و در هر مورد حق بیمه مدت مزبور را به سازمان پرداخته باشند، میتوانند تقاضای مستمری بازنشستگی کنند. هر سال سابقه پرداخت حق بیمه در کارهای سخت و زیانآور 1.5 سال محاسبه خواهد شد». سازمان تأمین اجتماعی برای برقراری مستمری، این تبصره را چنین تفسیر میکند که این سنوات ارفاقی برای بازنشستگی است و فقط در صورتیکه کارگر درخواست بازنشستگی بدهد، محاسبه میشود. این سازمان با چنین تفسیری تمام سختی کار کارگر را نادیده میگیرد و برای خانواده مستمری عادی رد میکند. در این میان تنها یک راه سخت وجود دارد و آن شکایت به دیوان عدالت اداری است که آن هم مشخص نیست به نتیجه برسد یا نه!
تفسیرهای چندگانه از قانون تامین اجتماعی
«حجت کاظمی» وکیل پایه یک دادگستری در رابطه با این موضوع به قابل تفسیر بودن قانون اشاره میکند و میگوید: قانون تأمین اجتماعی با توجه به تبصرههای مختلف ازجمله تبصره دو الحاقی به ماده ۷۶، پیچیدگیها و ابهامات خاصی دارد و نیازمند تفسیر است و برای مشاغل سخت و زیانآور باید شرایط خاص این مشاغل در نظر گرفته شود. مجلس البته درباره برخی از مشکلات پیش آمده در تفسیر، استفساریه داشته و به سوالهایی پاسخ داده اما تا جایی که میدانم در رابطه با این مورد بهخصوص، استفساریهای وجود ندارد.
طبق اطلاعاتی که ما داریم تامین اجتماعی طبس این موضوع را برای بازماندگان لحاظ کرده اما از آنجا که رویه ثابتی در این مورد وجود ندارد، بازماندگان به طور کلی برای بهرهمندی از این حق چه راهی باید طی کنند؟ این وکیل پایه یک دادگستری در پاسخ به این سوال میگوید: خانوادهها میتوانند به کمیتههای تخصصی مراجعه کنند و مصادیق مرتبط با وضعیت خود را مطرح کنند. اگر تأمین اجتماعی در شهر محل سکونت بازمانده درخواست را نپذیرد، بازمانده میتواند از طریق استعلامهای قانونی پیگیری کند. بهعنوان مثال، میتوان درخواست را به تهران ارسال کرد که در آنجا با وجود کمیتههای تخصصی، امکان بررسی دقیقتری وجود دارد.
وی ادامه میدهد: تأمین اجتماعی ممکن است بهدلیل عدم صراحت قانونی، چنین درخواستهایی را رد کند. اگر درخواست در تهران پذیرفته نشود، تأمین اجتماعی موظف است دلیل رد درخواست را بهصورت مکتوب اعلام کند. در این صورت، اگر این اقدامات نتیجه ندهد، میتوان پرونده را به دیوان عدالت اداری ارجاع داد و در آنجا بازمانده به دنبال حق خود برود. همچنین راه دیگر این است که از مجلس بخواهیم که این قانون را بهطور واضحتر تفسیر کند.
«این مسیر برای بازمانده، آن هم در آن شرایط، سخت است و باید فکری به حال این مسأله شود». کاظمی با بیان این جمله ادامه میدهد: در مورد مسیری که از دیوان عدالت اداری میتوان طی کرد باید بگویم که اگر بازماندگان به این نهاد مراجعه کنند، ممکن است با آرای متفاوتی مواجه شوند. در این صورت، درخواست صدور رای وحدت رویه برای رسیدن به یک نتیجه واحد میتواند مؤثر باشد.
ملاحظات تأمین اجتماعی در تفسیر قانون ممکن است ناشی از مصلحتاندیشیها باشد اما بسیار مهم است که به روح این قانون توجه کنیم، حتی اگر در متن آن صراحتی وجود نداشته باشد
وی ادامه میدهد: دیوان عدالت ممکن است در آرای خود موضوع را جهت بررسی مجدد به تامین اجتماعی ارجاع دهد و اگر تامین اجتماعی از نظر دیوان تبعیت نکند، لازم است مجددا طرح شکایت شود. این پروسه بسیار دشوار است و نیاز به تخصص و استدلال قوی دارد.
تفسیر باید نگاه به روح قانون باشد
نه مصلحت
این وکیل پایه یک دادگستری تأکید میکند: سیستم حقوقی باید بهگونهای اصلاح شود که بتواند به حقوق کارگران آسیبدیده و خانوادههای آنها پاسخ مناسب دهد. تفسیر باید با فلسفه وجودی قانون تأمین اجتماعی که هدفش، حمایت از حقوق کارگران و تأمین رفاه آنهاست، همخوانی داشته باشد.
وی میافزاید: قوانین و تبصرههای مختلفی در این زمینه وجود دارد که ممکن است تفسیرهای متفاوتی از آنها ارائه شود. این پیچیدگیها میتواند باعث ایجاد بنبستهایی در اجرای قانون شود. بنابراین نیاز به یک تفسیر روشن و دقیق از قانون تأمین اجتماعی داریم تا حقوق کارگران بهدرستی تأمین شود.
او میگوید: ملاحظات تأمین اجتماعی در تفسیر قانون ممکن است ناشی از مصلحتاندیشیها باشد اما بسیار مهم است که به روح این قانون توجه کنیم، حتی اگر در متن آن صراحتی وجود نداشته باشد.
سازمان تأمین اجتماعی برای برقراری مستمری، قانون را چنین تفسیر میکند که سنوات ارفاقی برای بازنشستگی است و فقط در صورتیکه کارگر درخواست بازنشستگی بدهد، محاسبه میشود
کاظمی تأکید میکند: باید توجه بیشتری به حقوق بازماندگان و کارگران آسیبدیده شود و این موضوعات بهطور جدی مورد بررسی قرار گیرد. بازماندگان در شرایط سختی قرار دارند و نباید مسیر رسیدن به حقوق قانونیشان را بیشتر کرد. اگرچه در حال حاضر روند رسیدگی به پروندهها در دیوان سریعتر انجام میشود اما واقعیت این است که هنوز هم خانوادههای بازماندگان این مشاغل با مشکلات زیادی مواجه هستند و این روند میتواند چالشهای خاص خود را داشته باشد.
مستمری پایین پس از عمری جان کندن
مسیر گرفتن حق برخورداری از سنوات ارفاقی شغل سخت و زیانآور به قدری سخت است که خیلی از بازماندگان سراغ آن نمیروند. در طبس، در خانه «محمدجواد بهشتیزاده» کارگر جوانی که در حادثه معدنجو جان خود را از دست داد، با خواهر او آشنا شدم. او همسر ۳۳ساله خود را ۸ سال پیش از دست داد. «شوهر من در معدنجو کار میکرد. یک روز که از معدن آمد، همزمان سکته قلبی و مغزی کرد، ۲۴ روز در بیمارستان بود و بعد هم فوت کرد». او مرگ همسر را نتیجه کار سخت معدن میداند.
حالا این زن از مشکلات بعد از فوت همسر میگوید، از مستمری پایین و نادیده گرفتن حقوق شغل سخت و زیانآور. از او میپرسم چرا برای اعمال ضریب افزایشی سالهای کار سخت همسرتان اقدام نکردید؟ میگوید: «به کجا باید میرفتم؟ بیمه همان اول مستمری را حداقل تعیین کرد». میگویم: «باید به دیوان میرفتید» میگوید: «گفتند فایدهای ندارد».
او به دنبال این حق نرفت و حالا با یک مستمری ناچیز حضانت ۴ فرزند را برعهده دارد. میگوید: «هزینههای زندگی بالاست و با حداقل مستمری به سختی هزینهها را میرسانم اما خب چه کار کنم».
کاهش حقوق کارگران؛ گزینه دمدستی و همیشگی
درست آنجا که تأمین اجتماعی باید به کمک بیاید، چتر حمایتی خود را از سر باز میکند. میگویند منابع این سازمان کم است و ناترازی بین درآمد و هزینه به قدری شدید است که اگر این ناترازیها ادامه پیدا کند، سازمان به زودی ورشکست میشود. مدافعانی که تنها از منظر اقتصادی و رفع ناترازی به تأمین اجتماعی نگاه میکنند، وظیفه اجتماعی این سازمان و تبعات بیتوجهی به حمایت اجتماعی را در تصمیماتشان نادیده میگیرند. آنها راحتترین گزینه را انتخاب میکنند: کاستن از حداقلیترین حقوق کارگران و خانوادههای آنها.
دیدگاه تان را بنویسید