نسرین هزاره مقدم

سختی‌های کارگران نگهداری خطوط راه‌آهن بارها در رسانه‌ها بازتاب یافته است و اینکه کارگران شرکتی در دشوارترین شرایط ممکن به سر می‌برند. با این حال در مناطق بد آب و هوایی مثل سیستان و بلوچستان، کار کردن در بیابان‌های تفتیده و مقابل موج‌های داغ طوفان، شبیه یک جهنم است؛ جهنمی که حتی تصورش در خیال مدیران تهران‌نشین راه‌آهن که در اتاق‌های خنک زیر سرمای دستگاه‌های تهویه مطبوع نشسته‌اند، نمی‌گنجد.

«میرجاوه» یکی از محروم‌ترین و بد آب و هواترین نقاط کشور در استان سیستان و بلوچستان در مجاورت مرز پاکستان است و کارگرانی که نگهداری خطوط راه‌آهن این محدوده، از زاهدان تا نقطه مرزی میل ۷۲ را برعهده دارند، در یک فضای بسته و داغ شبیه میدان جنگ به کشور خدمت می‌کنند؛ در بیابانی برهوت و بی‌‌انتها که نه سایه‌ای هست و نه درختی و حتی یک چادر برای صرف چای و غذا بر پا نشده است. آنجا در گرمای بالای ۴۰ درجه، قطارهای باری از راه می‌رسند و روی ریل‌های فرسوده که عمرشان بیش از ۹۰ سال است، با هزار مشکل دچار می‌شوند. این کارگران هم ابزار و ادوات به دست، در آن گرمای جانسوز، بی‌سرپناه گاهی تا نیمه‌های شب، مشغول تعمیر و نگهداری می‌شوند آن هم وقتی که قراردادهایشان ۴۵ روزه تا سه ماهه است و دستمزدشان، ۱۵ یا ۱۶ میلیون تومان و مزایای مزدی هم نمی‌گیرند.

15 سال کار  با قراردادهای کوتاه‌مدت

برای اینکه بدانیم کار سخت در یکی از صعب‌ترین نقاط جغرافیای ایران، واقعاً چه طعمی دارد و چگونه کام این کارگران همیشه تلخ است، به سراغ یکی از آنها رفتیم. کارگری که ۱۵ سال است شرکتی‌ست و شرکت راه‌آهن التفاتی به او ندارد. پدر ۷ فرزند که بعد از ۱۵ سال کار، هنوز قرارداد مستقیم نشده و شرح دردهایش را با این جمله شروع می‌کند: «ببخشید باز هم مزاحم شدیم ولی بالاخره باید صدایمان را یک‌طوری بلند کنیم».

«میرجاوه کار می‌کنیم. خطی که ما کار می‌کنیم، دستی هست و مکانیزه نیست. فرسوده هم هست و کار کردن با آن خیلی خیلی سخت است. در اصل مثلاً یک خط بین‌المللی‌ست اما به این حال و روز افتاده و کامل فرسوده شده است و نفس‌های آخرش را می‌کشد. ما از چنین خطی نگهداری می‌کنیم در حالی‌که برایمان اصلاً امکانات نمی‌آورند. مثلاً برای این خط، تراورس چوبی کار کرده از کرمان یا طبس‌ می‌آورند، تراورسی که سال‌های مدید زیر خط ریل بوده و کهنه شده است. ریل‌ها خراب است و مال ۹۰ سال پیش است. همین چند روز پیش یک قطار باری از ریل خارج شد و از خط بیرون افتاد. نه دسته بیل برایمان آوردند نه امکانات و خودمان در این گرما به یک نحوی قطار را کشیدیم بیرون و دوباره روی خط برگرداندیم. با این همه، تهدید به بیکاری هم می‌شویم. مدیر ناحیه به ما گیر داده که اگر من این خط را جمع بکنم، زن و بچه شما از نان خوردن می‌افتد. پرسیدیم به چه دلیل می‌خواهید ما را از نان خوردن بیندازید، پاسخ دادند چون کار نمی‌کنید».

اینها را که می‌گوید، کمی درنگ می‌کند و ادامه می‌دهد: «ما کار نمی‌کنیم یا آنها که پشت میز می‌نشینند؟ چطور به ما می‌گویند کار نمی‌کنید؟ در گرمای ۴۰ درجه از صبح زود پای کار می‌آییم و گاهی مثل دیروز تا نیمه‌های شب در بیابان داغ کار می‌کنیم و عرق می‌ریزیم. نه موتور برق، نه تراورس، نه تراورس سوراخ‌کن، هیچ چیز برایمان نمی‌آورند و هیچ امکاناتی نمی‌دهند. ریل فرسوده، مال عصر بوق است. تراورسی برایمان می‌آورند که سال‌ها کار کرده و پیچش سه بار سوراخ شده. همین که می‌بندیم زیر ریل، از جا درمی‌رود و قطار می‌افتد. دورریزهای شهرهای دیگر را برای این خط ریلی می‌آورند. این شرایط کار است و با این همه سختی فقط ما را تهدید می‌کنند چون امنیت شغلی نداریم و قراردادمان موقت است. خیلی دردناک است. هر کدام از ما ۱۵ - ۱۶ سال سابقه کار داریم. خیلی از همکارهایمان با همین قراردادهای موقت شرکتی بازنشسته شدند و رفتند».

کار سختی که تعطیلی در آن  معنا ندارد

نزدیک ۳۰ کارگر در خط میرجاوه، از زاهدان تا نقطه صفر مرزی کار می‌کنند. صبح ساعت ۴ سر کار می‌روند و تا نیمه‌های شب جان می‌کنند. از اضافه‌کار و امکانات هم خبری نیست. کارگر باسابقه اما دردمند این خط می‌گوید: «امکانات رفاهی نداریم. حتی یک چادر نداریم که وقتی می‌خواهیم صبحانه و چایی بخوریم، زیر سایه‌اش بنشینیم. بیابان خداست بدون یک سایه درخت. در همین بیابان زیر ظل آفتاب می‌نشینیم و غذا و چایی می‌خوریم اما در شرایط غیرقابل تحمل، کارمان را انجام می‌دهیم و به نحو احسن هم  انجام می‌دهیم».

سخت و جانکاه در بیابان، بدون کوچک‌ترین تسهیلات و امکانات، نگران آن روزی که زود می‌رسد و قراردادی که باید تمدید شود. این گونه است که صبح در رنجی مداوم به شب گره می‌خورد. کار پایانی ندارد و روزهای تعطیل هم کار تعطیل نمی‌شود. حتی روزهای تاسوعا و عاشورا هم قطار باری روی ریل در حرکت است و کار برقرار. شرح این قصه تلخ، البته گفتنی نیست و باید دید.

کارگری که ۷ فرزند در خانه دارد و سال‌ها بی‌حاصل و بی‌نتیجه دنبال یک خانه از تعاونی مسکن راه‌آهن دویده، در پایان شرح این قصه تلخ، از دردی که از تیغ تبعیض بر جان می‌نشیند، می‌گوید: «عید قربان پرسنل راه‌آهن دو میلیون تومان عیدی گرفتند ولی ما خطی‌ها نگرفتیم. عید غدیر دوباره ۳ میلیون تومان دادند ولی ما کارگران تراورس نگرفتیم. روز کارگر هم مهندس‌ها پاداش گرفتند ولی ما کارگر بودیم و چیزی نگرفتیم».