درمان و هزینه‌های مترتب برای آن، نقش بسیار مهمی در زندگی کارگران دارد. سلامت و بهداشت و هزینه‌های وارده از جانب این دو مهم، عنصری الزامی در زندگی تمام دهک‌های درآمدی جامعه است چون نمی‌توان از هزینه‌های درمان به هیچ دلیل یا تحت هیچ عنوانی صرف‌نظر کرد.

سهم واقعی درمان بسیار بالاتر از این 10درصد است چرا که بدون درمان باکیفیت و مورد نیاز، خانواده کارگری مضمحل می‌شود و دیگر خانواده‌ای باقی نمی‌ماند که در مورد سبد هزینه‌ای آن صحبت کنیم

براساس آخرین گزارش مرکز آمار ایران که هزینه ماهانه درمان دهک‌های درآمدی و مشاغل مختلف کشور را در سال گذشته بررسی کرده، سهم درمان از سبد هزینه‌های خانوار ایرانی به طور متوسط حدود ۹درصد است. به عبارت دیگر، حدود ۹درصد از هزینه‌های ماهانه هر خانواده ایرانی در سال ۱۴۰۱، مربوط به بهداشت و درمان بوده است. این ۹درصد، متوسط هزینه‌های درمان خانوارها در حالت کلی و فارغ از وضعیت بیمه و سلامت آنهاست و بدون تردید اگر در خانواده‌ای بیماری خاص وجود داشته باشد، این سهم به صورت تصاعدی افزایش می‌یابد.

«فرامرز توفیقی» فعال کارگری در ارتباط با سهم درمان در سبد معاش کارگران به ایلنا می‌گوید: سهم درمان در سبد معیشت خانوارهای کارگری بین ۹.۱درصد تا ۱۰درصد است. گرچه سهم عددی و هزینه‌ای این مولفه‌ حداکثر ۱۰درصد است اما سهم ارزشی و اولویتی آن بسیار بالاتر است. دقیقاً مثل این می‌ماند که بگوییم سهم قلب از وزن ۸۰ یا ۹۰ کیلویی بدن انسان فقط ۳۰۰ گرم است اما بدون قلب نمی‌شود زنده ماند، در حالی‌که بدون برخی از توده‌های عضلانی و چربی و حتی بدون یک دست یا یک پا می‌شود زندگی کرد. او اضافه کرد: به همین ترتیب، سهم واقعی درمان بسیار بالاتر از این 10درصد است چرا که بدون درمان باکیفیت و مورد نیاز، خانواده کارگری مضمحل می‌شود و دیگر خانواده‌ای باقی نمی‌ماند که در مورد سبد هزینه‌ای آن صحبت کنیم.

روی آوردن کارگران  به خوددرمانی یا   نسخه‌های   خانوادگی

توفیقی با تاکید بر اینکه «درمان از ضروریات اصلی زندگی‌ست و نمی‌توان با عدد و درصد میزان اهمیت آن را نشان داد»، می‌گوید: بحث درمان به خصوص در خانواده‌های کم‌درآمد و کارگری پیچیده‌تر از آن است که در مورد سهم و درصد آن صحبت کنیم و آن را 10درصد هزینه‌های زندگی در نظر بگیریم.

 مشخص نیست تکلیف قانون اساسی چه می‌شود و چرا الزامات روشن آن برای ارائه درمان رایگان به همه شهروندان ازجمله کم‌درآمدها و کارگران دهه‌هاست بر زمین  مانده و اعتنایی به این  بایدها نمی‌شود

وی با بیان اینکه در سال‌های اخیر به دلیل پایین آمدن قدرت خرید کارگران و عدم توانایی خرید مواد غذایی باکیفیت، بیماری‌های متابولیکی و مزمن در طبقه مزدبگیر کشور افزایش یافته، می‌افزاید: این بیماری‌ها سهم درمان در سبد معیشت خانوارهای کارگری را بالاتر برده است. بدیهی‌ست وقتی تغذیه سالم نباشد و نشاسته جای پروتئین‌ها و ویتامین‌های لازم سفره‌ها را بگیرد، بیماری به سراغ افراد می‌آید و هزینه‌های درمان بالا می‌رود.

به گفته این فعال کارگری، کارگران برای جبران افزایش سهم درمان و هزینه‌های مازادی که به زندگی‌شان تحمیل شده، گاهی چاره‌ای ندارند جز اینکه به راهکارهای غیرمناسبی مثل خوددرمانی روی بیاورند.

توفیقی در ادامه می‌گوید: گاهی می‌بینیم وقتی کارگر یا یک عضو خانواده کارگری بیمار می‌شود، از رفتن پیش پزشک و گرفتن نسخه پزشکی خودداری می‌‌کند بلکه راساً به داروخانه مراجعه و سعی می‌کند از داروهای بدون نسخه‌ای که بیشتر جنبه مسکن و آرام‌بخش دارند، استفاده کشود. در واقع به جای چاره درد به تسکین درد روی آورده‌اند و البته هیچ چاره دیگری هم ندارند.

ناکارآمدی   بیمه   پایه   و   تکمیلی

این فعال صنفی با انتقاد از بیمه پایه تامین اجتماعی و بیمه تکمیلی که تنها فایده آنها ایجاد هزینه سربار برای خانوارهای کارگران شاغل و بازنشسته کشور است، اضافه می‌کند: بیمه پایه کارگری، به‌رغم آرمان‌های تشکیل سازمان تامین اجتماعی و قوانین و میثاق‌نامه‌های موجود، کارکردی ندارد. این سازمان که قرار بوده یک بنگاه بین‌النسلی در خدمت کارگران باشد به یک نهاد دولتی بدل شده است. سازمان تامین اجتماعی تا این لحظه نتوانسته فکری برای ارائه درمان رایگان بکند و ساده‌ترین خدمات درمانی جزو لیست درمان پایه تامین اجتماعی نیست و کارگر باید برای صفر تا صد درمان پول بپردازد.

به اعتقاد توفیقی، بیمه تکمیلی نیز کارایی چندانی ندارد و به‌رغم هزینه‌های گزافی که به خانواده‌ها تحمیل می‌کند، در بسیاری از موارد از ارائه خدمات رایگان و باکیفیت به کارگران و بازنشستگان خودداری می‌کند.

وی می‌گوید: با در نظر گرفتن همه اینها، کارگر ترجیح می‌دهد به خوددرمانی روی بیاورد یا از شیوه‌های درمان سنتی و خانوادگی استفاده کند. این وسط مشخص نیست تکلیف قانون اساسی چه می‌شود و چرا الزامات روشن آن برای ارائه درمان رایگان به همه شهروندان ازجمله کم‌درآمدها و کارگران دهه‌هاست بر زمین مانده و اعتنایی به این بایدها نمی‌شود.

افزایش   بیماری‌ها   و  کاهش توان   درمان

توفیقی از اظهارات بالا نتیجه می‌گیرد که درمان موثر برای کارگران تقریباً به یک آرزو بدل شده و چون کارگران معمولاً توان مراجعه به پزشک و آزمایشگاه و انجام چک‌آپ پزشکی را ندارند، نرخ سکته‌های قلبی بالا رفته، سن سکته‌ها کاهش یافته و بیماری‌های متابولیکی نیز به شدت زیاد شده است.

او می‌افزاید: قبلاً خیلی از بیماری‌ها تا قبل از دهه پنجم زندگی به سراغ افراد نمی‌آمد اما امروز سرطان، سکته و خیلی از بیماری‌های دیگر در دهه سوم یا چهارم زندگی، آدم‌ها را گرفتار می‌کند. هر چه بیماری‌ها بیشتر می‌شود و هزینه‌های درمان بالاتر می‌رود، سازمان تامین اجتماعی هم بیشتر از وظایف خود در زمینه درمان رایگان فاصله می‌گیرد. قانون الزام سال ۱۳۶۸ مصوب شده اما هنوز از اجرای خبری آن نیست.

توفیقی در پایان می‌گوید: به نظر می‌رسد با تصمیمات اخیر مجلس و دولت برای سازمان تامین اجتماعی، این صندوق بازنشستگی به سرنوشت صندوق‌های بازنشستگی دیگر دچار خواهد شد و به زودی به گل خواهد نشست. باید گفت درمان، شبیه مسکن یا تحصیلات باکیفیت، برای کارگران دست‌نیافتنی شده و به یک رویای دور تبدیل شده است. وقتی یک پزشک به کارگری که دچار سرطان شده می‌گوید باید فلان دارو را بخری یا در فلان بیمارستان خوب بستری شوی، او هیچ راهی ندارد جز اینکه منتظر معجزه بنشیند..