دلایل افزایش سابقه بازنشستگی از زبان کارگری که پایش را در معدن جا گذاشت
این تصمیمگیران، هیچ نمیدانند
نسرین هزاره مقدم
«کار با اعمال شاقه». چکیده حرفهای «علی» کارگر معدن در همین چند کلمه خلاصه میشود. کار کردن کیلومترها زیر زمین، در معادن خصوصی و وقتی ایمنی نه حرف اول را میزند و نه حتی حرف آخر، از اعمال شاقه چیزی کم ندارد.
در یک نظام عادلانه، دستمزد هر کارگر باید متناسب با سختیهای کارش باشد اما کارگرانی که در معادن و با هزاران سختی جان میکنند و جان را در معرض خطر همیشگی قرار میدهند، دستمزدی که میگیرند، بسیار کمتر از استحقاقشان است؛ دستمزدی که کمتر از یک دهم یا یک بیستم درآمد یک پزشک متخصص در یک بیمارستان خصوصی، یک مدیر دولتی یا یک نماینده مجلس است. در روزهایی که گاه از فیشهای حقوقی نجومی ازمابهتران در فضای مجازی رونمایی میشود و مسئولان وجود چنین فیشهایی را از اساس تکذیب میکنند، حقوق شغلی این حداقلبگیران که عمر و جوانی را زیر زمین به یغما میدهند، در حال از بین رفتن است. از یک طرف آییننامه مشاغل سخت و زیانآور با همدستی اتاق بازرگانی، تغییر میکند و از سوی دیگر، مدیرانی که حتی یک روز از عمر خود را زیر زمین در معرض گرد زغالسنگ و خفگی هوا سپری نکردهاند، برای افزایش سنوات بازنشستگی این کارگران و سختتر شدن شرایط کارشان، نسخه میپیچند.
برای اینکه بدانیم همین امروز مصائب این کارگران چقدر جدیست و تغییرات بیشتر چطور میتواند به این سختیهای جانکاه دامن بزند، پای صحبتهای علی نشستیم؛ کارگر یکی از معادن خصوصی زغالسنگ در زرند کرمان، کارگری که بر اثر یک حادثه کار در سال ۹۷، یک پای خود را از زانو از دست داده و در سی و چند سالگی تبدیل به یک انسان معلول شده....
روایت علی از روز حادثه و بعد از آن، دلخراش است. در یک ثانیه همه چیز را دست رفته، یک پا، شغل، جوانی و درآمد ثابت ماهانه. او میگوید: «معدن ایمن نبود و بارها قرار بود تعطیلش کنند که البته هر بار کارفرما با بازرسان کنار میآمد. یک روز در آذر سال ۹۷، پای من رفت زیر دستگاه و از ده سانت زیر زانو قطع شد. آن روز من را دیر به بیمارستان رساندند چون امکانات نبود. معدن آمبولانس نداشت و من را با وانت حمل زغالسنگ به بیمارستان کرمان بردند. آنقدر دیر رسیدم که دیگر پیوند ممکن نشد. اول پایم را پیوند زدند اما جواب نداد و آن را از زیر زانو قطع کردند».
مکعب مستطیلی فلزی با چهار چرخ که شش متر طول، 1.5متر عرض و 1.5متر ارتفاع دارد و با سیم بکسل بالا و پایین میشود، با صدایی مهیب فرود آمده است. علی در روز حادثه در حال بارگیری بوده که دستگاه اپراتور ناخودآگاه این گاری مکعبی را حرکت میدهد. این دستگاه عظیم در عمق ۷۰۰ متری زیر زمین از از روی پای علی رد میشود و پا دو نیم میشود.
در یک نظام عادلانه، دستمزد کارگر باید متناسب با سختی کارش باشد اما دستمزد کارگرانی که در معادن و به سختی جان میکنند و جان را در معرض خطر همیشگی قرار میدهند، بسیار کمتر از استحقاقشان است
علی آن روز پاییزی سال ۹۷ را سختترین روز زندگیاش توصیف میکند؛ روزی که همه امیدهایش بر باد رفته است: «همه چیز فقط به تار مویی بند بود. اگر ایمنی رعایت شده بود، اگر گاری حمل زغالسنگ در کسری از ثانیه از جا در نمیرفت و روی پای من نمیافتاد و اگر معدن آمبولانس داشت...». اینها همه حسرتهاییست که بر دل یک کارگر حادثهدیده و نقص عضو شده تا قیام قیامت میماند و معلوم نیست مسئولیت بر باد رفتن ساده یک زندگی برعهده کیست؟!
بعد از حادثه و قطع عضو، تازه اول بدبختیست. علی که در روز حادثه ماهها معوقات مزدی داشته، موفق به وصول آنها نشد. معدن هیچ حمایتی از کارگری که به خاطر سهلانگاری کارفرما، جان و سلامتیاش را از دست داده، صورت نداده و علی مجبور شده کلی دوندگی کند و در نهایت کارش به دادگاه کشیده و توانسته غرامت بگیرد؛ غرامتی که باز هم به اندازه هزینههای درمان و بیکاری نبوده؛ بیکاریای که این کارگر را بعد از ۱۳ سال کار در معدن آزار داده: «نه گذاشتند نه برداشتند و فقط گفتند دیگر با یک پا به درد ما نمیخوری. من را که قرارداد ۹۰ روزه داشتم، بعد حادثه از کار بیکار کردند. حتی نتوانستم به خاطر اخراج از کارفرما شکایت کنم. گفتند اخراج نشدی، قراردادت تمام شده و عدم نیاز خوردهای. هیچ اهمیتی نداشت که من پایم را برای کار از دست دادهام...».
او سه سال بیکاری را تحمل کرده تا در نهایت در سال ۱۴۰۰ با عوض شدن مدیرعامل معدن و وساطت این و آن، توانسته بازگشت به کار بگیرد. حالا کار سادهتری به او دادهاند و گرچه کار کردن در معدن با یک پا خیلی دشوار است اما با حقوق حداقلی این کار است که زندگی خانواده چهار نفره علی میچرخد.
پایم از زانو قطع شده، آن یکی کمرش دیسک دارد و مهرههایش جابهجا شده، دیگری آرتروز شدید شانه دارد و خیلیها ریه ندارند. هیچ ظلمی از این بالاتر نیست که به ما بگویند سه سال بیشتر بمانید و کار کنید
علی، رنج باقیمانده از حادثه را در تمام سالهای بعد، یکتنه و بدون هیچ حمایتی تاب آورده و میگوید غرامتی که بعد ماهها دوندگی گرفته، ناکافی بوده. در طول سالهای بعد از حادثه، پای آسیبدیده بارها عفونت کرده و هر بار مراجعه به بیمارستان چند میلیون هزینه روی دست او گذاشته. «چطور هزینهها را تامین کردی» پاسخ میدهد: «هیچ ارگانی به من وام نداد. این همه خیریه و صندوق کمک مثلاً در این کشور است، هیچکدام به کارگر حادثهدیده کمک نمیکنند! کمی فامیل و آشنایان کمکم کردند و خودم هم زمان بیکاری مسافرکشی کردم. کلاج ماشین را برقی کردم و با یک پا رانندگی میکردم».
علی که 18 سال از عمر و یک پا را زیر زمین از دست داده، منتظر است دو سال دیگر بگذرد و بازنشست شود. او با جسم معیوب، روزهای سختی را زیر زمین میگذراند ولی میگوید: این سختی را تا نباشید و نبینید، نمیتوانید تصور کنید. همین چند وقت پیش در یکی دیگر از معادن کرمان، یک کارگر هر دو پایش را در حادثه کار از دست داد. مسئولان چه میدانند این سختیها چیست؟ اصلاً پایشان را یک بار داخل معدن زغالسنگ گذاشتهاند؟ مسئولان نمیدانند ما چطور زندگی میکنیم، نیامدهاند و ندیدهاند. مدیران اداره کار و بازرسان هم که مجبورند هر از گاهی بیایند، معمولاً همان دفتر مدیر مینشینند چایی و صبحانه میخورند و میروند.
این کارگر تاکید دارد آنها هیچ نمیدانند؛ همانهایی که تصمیم گرفتهاند سن بازنشستگی کارگران معدن را از 20 سال به 23 سال افزایش دهند و شرایط را سختتر کنند؛ همانهایی که در اتاقهای خنک و پرامکانات نشستهاند و برای کار کردن در اعماق زمین تصمیم میگیرند وقتی حقوقشان چند برابر حقوق یک کارگر معدن است. کارگران معدن هیچ تشکل درست و حسابی ندارند؛ نه اتحادیهای و نه سندیکایی که از حقوق آنها دفاع کند. نماینده کارگران معدن پای هیچ میز مذاکرهای دعوت نمیشود و اصلاً نمایندگی و تشکل را به رسمیت نمیشناسند و نگذاشتهاند که این کارگران نماینده داشته باشند. آنهایی که هیچ نمیدانند در اتاقهای دربسته برای هزاران تن مثل علی تصمیم میگیرند.
«اگر سن بازنشستگی سه سال زیاد شود چطور؟ میتوانی تحمل کنی؟» در جواب میگوید: «پایم از زانو قطع شده، آن یکی کمرش دیسک دارد و مهرههایش جابهجا شده، دیگری آرتروز شدید شانه دارد و خیلیها ریه ندارند. هیچ ظلمی از این بالاتر نیست که آنها به ما بگویند سه سال بیشتر بمانید و کار کنید...».
دیدگاه تان را بنویسید