کاش گذر بازرسان اداره کار به حاشیهها هم میافتاد
زنانی که «قدرت مطالبهگری» ندارند
نسرین هزاره مقدم
اگر از مناطق شمالی شهرها به سمت جنوبشهر پیش برویم و از کلانشهرها به سمت مناطق حاشیهای یا روستاها حرکت کنیم، حوزههای پرخطر برای اشتغال زنان را بیشتر میبینیم. از یک سو اجبار به اشتغال در هر فرصت شغلی نصفهنیمه و غیرشایسته است و از سوی دیگر، عدم نظارت بر اشتغال زنان و اجازه ندادن به سازوکارهای سازماندهیست تا زنان بتوانند از آن طریق احقاق حق کنند.
با این وجود، زنان در معرض خطر در آمارهای رسمی همیشه غایبند. کارگاههای غیررسمی بسیاری در حاشیه شهرها برپا میشوند که از نیروی کار ارزان زنان به خصوص زنان سرپرست خانوار و حاشیهنشین به عنوان ابزار سودجویی بیشتر سود میبرند. «مریم» یکی از این زنان است که در یک کارگاه سبزیپاککنی در حاشیه تهران، حوالی اسلامشهر به صورت روزمزدی کار میکند. دستمزد او در صورت اینکه تمام ماه را سر کار بیاید، به پنج میلیون تومان نمیرسد. نه از بیمه خبری هست و نه از لباس کار و غذا و نه سرویس رفت و آمد.
او که به نوعی مثالی برای حضور رنجآور زنان در فضای غیررسمی اقتصاد کشور است، مشاغل مقطعی، فصلی و بدون آتیه بسیاری را در ظرف کمی بیشتر از پنج سال تجربه کرده است. اول، یک کارگاه خیاطی زنانه که به اعتقاد او، یکی از بهترینها بود چرا که کارفرما، زن بود و شرایط خانمهای کارگر را بهتر میفهمید اما به خاطر ورشکستگی و ورود لباسهای ارزانقیمت خارجی به بازار، تعطیل شد. بعد یک کارگاه کشاورزی که کار بسیار سختی بود، بعد مزرعه پرورش ماهی که بعد چند ماه دست به تعدیل زد و حالا هم سبزیپاککنی در اسلامشهر.
«از خانه پنج صبح با مینیبوس میروم. غذایم معمولاً نان و پنیر است و به خانه که برمیگردم هوا تاریک شده. دو بچه دارم که مجبورم هر جور شده خرجشان را دربیاورم. من یک مادر تنها و مستاجر هستم اما هیچ نهاد یا ارگانی به فکر من نیست. حتی یک چهاردیواری ۳۰ متری سهم من نشده...».
اینها بخشی از درددلهای پر از بغض مریم است، زنی مثل هزاران زن دیگر که حتی به اندازه یک شماره بیمه تامین اجتماعی، هویت اجتماعی ندارند. حق مشارکت این زنان در تعیین سرنوشت و در مداخله برای بهتر کردن شرایط، در حد صفر است.
هزاران زن کارگر حتی به اندازه یک شماره بیمه تامین اجتماعی، هویت اجتماعی ندارند. حق مشارکت این زنان در تعیین سرنوشت و در مداخله برای بهتر کردن شرایط، در حد صفر است
نرخ مشارکت اجتماعی زنان کارگر در حد صفر است
«سیمین یعقوبیان» از فعالان صنفی کارگری، نرخ مشارکت نزدیک به صفر درصدی را مختص به زنان در کارگاههای غیررسمی نمیداند و به فقدان حق تشکلیابی و سازماندهی صنفی برای زنان کارگر به عنوان یک معضل اجتماعی اشاره میکند و میگوید: «زنان کارگر هیچ کجا صدا ندارند».
او اضافه میکند: زمانی که میخواهیم از توسعه اجتماعی و اقتصادی و اجرای عدالت و تحول کمی و کیفی جامعه سخن بگوییم، نمیتوانیم نقش بانوان را نادیده بگیریم. صرفاً نباید در ابعاد سیاسی و به طور مثال در زمان انتخابات سیاسی و اخذ رای، از بانوان و میزان مشارکت آنها نام برد. مشارکت زنان در عرصههای مختلف اجتماعی و اقتصادی، واقعیترین و اصلیترین چهره مشارکت است. زنان کارگر اساساً تشکلی ندارند. میزان مشارکت آنها در همین تشکلهای رسمی وزارت کار چقدر است و در کارگاههایی که اصولاً کارگران آنها زنان هستند، چقدر اجازه ایجاد تشکل صنفی داده میشود؟
یعقوبیان به ضرورت مشارکت زنان در سطوح عالی تشکلیابی اشاره میکند و میگوید: امروز بانوان در بخشهای مختلف تولید از صنعت تا کشاورزی نقش غیرقابل انکاری دارند اما محدودیت در فرصتهای شغلی، منجر به تقاضای بیش از حد بانوان جهت استخدام شده که متاسفانه کارفرمایان از این فضا سوءاستفاده میکنند و بهکارگیری نیروهای زن با دستمزد کمتر را در اولویت برنامههایشان قرار میدهند. بدون تردید یکی از مسیرهای اصلی ریلگذاری مطالبات زنان، میزان مشارکت آنها در تشکلهای عالی استانی و کشوریست. با حضور در تشکلها میتوان به مسئولان امر دسترسی داشت و برقراری عدالت جنسیتی را به عنوان یک مطالبه اصلی با قدرت پیگیری کرد.
حوادث کار برای زنان کارگر غیررسمی
بیصدایی زنان کارگر و عدم تاثیرگذاری آنها در معادلات اقتصادی و شغلی، یک نتیجه دردناک دیگر هم دارد؛ زنانی که در این بیصدایی، جان عزیز خود را بابت سهلانگاری کارفرمایان و بیتوجهی دولتیها در حوادث کار از دست میدهند. زنانی که همان فقدان هویت اجتماعی تاثیرگذار، مرگ آنها را فقط به دو سطر خبر کوتاه در کانالهای فضای مجازی و رسانهها محدود میکند، در حالیکه سوالاتی مثل «چرا میمیرند» و «در شرایطی که یک بیمه تامین اجتماعی ندارند، خانوادههای بیسرپرست آنها پس از این فقدان ناعادلانه چطور قرار است امرار معاش کنند» هرگز پاسخی نمییابند.
یعقوبیان: محدودیت در فرصتهای شغلی، منجر به تقاضای بیش از حد بانوان برای استخدام شده. متاسفانه کارفرمایان از این فضا سوءاستفاده میکنند و بهکارگیری نیروهای زن با دستمزد کمتر در اولویت برنامههایشان است
«ساعت ۱۴:۴۴ دهم دی ماه، یک خانم کارگر در شهرک صنعتی یزد غرق شده که علت حادثه هنوز مشخص نیست اما فرد حادثهدیده قبل از رسیدن نیروهای اورژانس فوت شد». این جمله کوتاه یازدهم دی ماه، در رسانهها منتشر شد. اخباری که اورژانس و نهادهای متولی دادند، فاقد هر نوع جزئیاتیست. مشخصات فردی این زن و کارگاه محل اشتغال، اعلام نشده چون مطالبهگری برای علت مرگ و لزوم پرداخت خسارت توسط مقصران حادثه، به دلیل بیصدایی و بیتشکلی زنان کارگر ابداً به جایی نمیرسد.
زنان حاشیهها و شهرستانهای دورافتاده، مدام در معرض این دست حادثههای مرگبار قرار دارند. در روزهای انتهایی آذر، حادثه آتشسوزی مینیبوس کارگران فصلی زن در بروجن چهارمحال و بختیاری، یکی از دلخراشترین حوادث کار در ماهها و سالهای اخیر بود. در این حادثه، شش زن کارگر فصلی، از قماش همان بیصدایان که هم روستایی بودند و هم فاقد بیمه، جان خود را از دست دادند. از خیل حادثهدیدگان آن روز، هنوز دو زن با سوختگی بالا در بیمارستان بستری هستند. آینده و معیشت فرزندان بازمانده این هشت زن، در ابهام سنگین قرار دارد. چه کسی متولی «تامین نان» برای این بازماندگان داغدیده است؟
مرگ بیصدای زنان کارگر فصلی و حاشیهنشین، البته اتفاق نادری نیست. هشتم شهریور بر اثر برخورد یک دستگاه تریلی با مینیبوس حامل کارگران فصلی در محور جادهای شهرک اندیشه و پل کابلی شهر شوشتر در استان خوزستان، ۱۶نفر کشته و ۹نفر مصدوم شدند. جانباختگان این حادثه از کارگران مزرعه کشاورزی بودند که از محل سکونت خود در حال حرکت به محل کار بودند. 10نفر از کارگران متوفی، زن بودند، زنانی سرپرست خانوار که هیچکدام بیمه نداشتند.
زنان کارگر قدرت چانهزنی ندارند
این سیاهه دردناک را میتوان همین طور ادامه داد. رنج بیصدایی زنانی که قدرتی برای مطالبهگری ندارند، جانکاه است و عواقب بسیار دردناک دارد. یعقوبیان در مورد این رنج مکرر میگوید: متاسفانه باز هم از این حوادث مرگبار اتفاق خواهد افتاد. او فوراً اضافه میکند: «تا زنان قدرت مطالبهگری و جایگاه اجتماعی نداشته باشند، نمیتوانند برای بهبود اوضاع چانهزنی کنند».
دیدگاه تان را بنویسید