اداره صندوق بازنشستگی
سواد بیمه میخواهد
مصطفی روغنیزاده، عضو بازنشسته هیات علمی دانشگاه
صندوقهای بازنشستگی در ایران مؤسساتی به شمار میروند که قرار است با دریافت درصدی از حقوق افراد شاغل، کمک حال روزهای بازنشستگی آنها باشند. اکنون از وضعیت نابهسامان این صندوقها سخن گفته میشود. درباره عوامل ایجاد چالش در صندوقهای بازنشستگی، من بیش از 20 عامل را شناسایی کردهام، اما اصلیترین مسأله، نظام اشتغال است که نظام بازنشستگی هم در حقیقت بازتابی از آن است.
در سازمانها و ادارات افراد و گروههایی مشغول به کار هستند که از مزایای گروههای تشویقی برخوردار میشوند. به عنوان مثال افرادی که با مقطع تحصیلی پایین در یک سازمان مشغول به کار هستند و پس از ارتقای مدرک تحصیلی، بدون پرداخت کسورات، افزایش حقوق میگیرند. در زمان ارتقای مدرک، فردی هم که فرضاً پنج سال سابقه کار داشته 500هزار تومان افزایش حقوق دریافت میکند. حاصلضرب افزایش حقوق و ماههای سابقه کار ملاک تعیین کسورات است که متأسفانه به این شیوه عمل نشده و معمولاً افزایش حقوق در محاسبه کسورات در نظر گرفته نمیشود که برای صندوقها مشکلآفرین است. البته در سایر گروههای تشویقی نیز شاهد چنین مسائلی هستیم.
مسأله دیگر، مدیریت بنگاههاست. مدیران صندوقها با الفبای محاسبات بیمهای آشنا نیستند، در حالی که وظیفه مدیر، تعادلبخشی و توازنبخشی به صندوق است، اما آنچه بخش زیادی از مدیران انجام میدهند، صرفاً دریافت اعتبار از خزانه و توزیع آن بین بازنشستگان است که در بهترین حالت، جایگاه و وظایف از سطح مدیریت به توزیعکننده پول تنزل پیدا میکند.
انتظار میرود مدیر یک صندوق در زمینه دریافت کسور به موقع از شاغلان، پرداخت مستمری به موقع به مستمریبگیران، سرمایهگذاری مناسب روی داراییهای با سود خالص بالاتر از نرخ تورم و در نهایت محاسبات بیمسنجی توانمند باشد که متأسفانه مورد اخیر در ایران انجام نمیشود. در صندوقها عموماً درآمد و هزینه مورد توجه قرار میگیرد. بدیهی است در بدو تأسیس یک صندوق به دلیل بالا بودن نسبت شاغلان به بازنشستگان، درآمدها بیش از هزینهها باشد اما به جای هزینه و درآمد بهتر است ارزش تعهدات و داراییها مورد توجه قرار گیرد. صندوقی موفق است که ارزش داراییهای آن بیش از تعهداتش باشد و در صورت عدم تعادل بین این دو، تغییراتی صورت پذیرد. در همین زمینه تغییراتی مانند تغییر سن بازنشستگی یا تغییر در کسورات ممکن است در حل مسأله عدم تعادل راهگشا باشند اما انجام آنها بهسادگی امکانپذیر نیست و به مدیران آشنا به مسائل بیمهای نیاز دارد. نحوه انتخاب مدیران در صندوقهای بازنشستگی نیز مشکلآفرین است. افرادی که تجربه حضور در فدراسیون فوتبال را دارند، نمیتوانند به عنوان مدیر صندوق بیمه عملکرد قابل قبولی از خود نشان دهند. مدیر صندوق باید فردی با تجریه و آگاه در این زمینه باشد و تغییرات را براساس پارامترها و سناریوهای اقتصادی انجام دهد.
حدود 20 سال است که توصیه میکنیم ورودیهای جدید به یک صندوق جدید وارد شوند و اینها با مقررات جدیدی روبهرو باشند. وقتی این موضوع را مطرح میکنیم، مخالفت میکنند چرا که مفهوم بسته شدن صندوق را نمیدانند. بسته شدن صندوق به معنای اتمام فعالیت صندوق نیست، بلکه به معنای این است که ورودیهای جدید به صندوق دیگری وارد شوند با شرایط دیگری که پایداری سیستم صندوق حفظ شود. البته انجام این کار مشکل است و نمیتوان بار این تغییرات را بهتنهایی برعهده وزارت رفاه و سازمان برنامه و بودجه گذاشت بلکه هیأت دولت، مجلس، قوه قضائیه، دیوان عدالت اداری و مجمع تشخیص مصلحت نظام باید در فرآیند ایجاد این تغییر قرار گیرند و فرهنگسازی برای آن انجام شود.
در پایان باید گفت متأسفانه مسأله صندوقها در ایران، با یونان مقایسه میشود که صحیح نیست. چرا با نمونههای موفق مقایسه نمیشویم و از آنها الگو نمیگیریم؟ کشورهایی که به لحاظ نظام بیمهای مشابه ما هستند و نسبت دارایی صندوقهای بازنشستگی به تولید ناخالص در آنها رقم قابل توجهی است، میتوانند الگوی مناسبی برای نقش صندوقها در شکوفایی اقتصادی باشند.
دیدگاه تان را بنویسید