اردیبهشت ماه؛ مرگ آن دو کارگر جوان را به خاطر میآورد
هفته کارگر؛ زمانی برای ثبت عکسهای یادگاری مسئولان
زهرا معرفت
یازدهم اردیبهشت هر سال یا همان اول ماه می در تقویم جهانی به نام کارگر نامگذاری شده است. در ایران هم به رسم تمامی کشورهای جهان، این روز و هفته منتهی به آن گرامی داشته شده و حتی گاهی نیز نهادهای امنیتی اجازه میدادند تا کارگران با برگزاری راهپیمایی سراسری، مطالبات خود را در این روز فریاد بزنند با این حال سال گذشته، این روز با حادثهای همراه شد که مظلومیت کارگر ایرانی را دوچندان به اثبات رساند.
اردیبهشت سال ۱۴۰۰ و درست در روز جهانی کارگر، در تونل شماره ۴۲ معدن طرزه به دلیل ریزش ناگهانی سقف کارگاه، دو کارگر جوان ۳۰ و ۳۵ساله حبس شدند و بعد از گذشت یک هفته، امدادگران پیکر بیجان آنها را از زیر آوار بیرون کشیدند. از همین رو، روز کارگر امسال و سالهای آینده مصادف است با سالمرگ آن دو کارگر جوان...
تقدیر و تشکر زبانی از کارگران در همان ۱۱ اردیبهشت سال گذشته تمام شد اما مرگ کارگران در تمام طول سال ادامه داشت؛ سوختن شش کارگر در حادثه آتشسوزی یک کارگاه مبلسازی، کشته و زخمی شدن ۵ کارگر شهرک صنعتی البرز قزوین بر اثر سقوط در مخزن مواد، کشته شدن دو کارگر در جریان کار در قطعه دوم پروژه آزادراه تهران- شمال، مرگ دو کارگر در کارگاه معدن خاکنسوز نیلچیان، مرگ سه کارگر در پی ریزش دیوار بتنی در سراب، کشته شدن دو کارگر بر اثر ریزش معدن نمک در گرمسار، مرگ ۵ کارگر یک کارگاه مبلسازی در تهران، کشته شدن دو کارگر در حادثه کارخانه فولاد سپهر شرق عجبشیر، مرگ سریالی سه کارگر کارخانه فولاد البرز ناب آرش، مرگ یک کارگر زن جوان ۲۱ساله بر اثر گیر کردن مقنعه زیر دستگاه، کشتهشدن سه کارگر کارخانه ثامن مهرانگستر بر اثر آتشسوزی، مرگ ۴ کارگر در انفجاری در کارخانه حلوا شکری بیدک و...
اینها تنها چند نمونه شاخص از حوادث کارگری منجر به مرگ در طول یک سال گذشته است که به این تعداد باید مرگ بیوقفه کارگران ساختمانی، مرگ بیشمار سیمبانان، مرگ کولبران، مرگ پاکبانان بر اثر تصادف و مرگ کارگران در تصادفهای پی در پی سرویسهای فرسوده کارگری را نیز اضافه کرد. به علاوه در این آمار سخنی از مصدومیت و مرگ ناشی از بیماری کارگران در جریان حوادث ناشی از کار نیاوردهایم که شمردن آنها زمان بسیاری میبرد.اشاره به شمار حوادث کار آن هم در روزهایی که منتسب به کارگران است، برای این است که بگوییم گرامیداشت این روز تنها با برگزاری چند مراسم و تقدیر از چند کارگر و تبدیل یک روز به یک هفته امکانپذیر نیست! روز کارگر را باید با ارج نهادن به کارگران و حقوق آنها پاس داشت.
اگر ۹۵درصد از کارگران، قرارداد موقت نبودند و هیچ کارفرمایی حق نداشت در کارهای مستمر قراردادهای یک ماهه ببندد، شاید شاهد آمار بالای حوادث ناشی از کار در کشور نبودیم و زبان کارگران برای مطالبه حقوق خود بند نمیآمد
کارگرانِ جهان سالها در مخالفت با ساعتهای طولانی کار، شرایط نامناسب و ناایمن کار، دریافت ناچیز دستمزد و در یک کلام برای بهبود شرایط کاری خود مبارزه کردند و در نهایت توانستند به بخشی از خواستههای خود برسند. روز جهانی کارگر در واقع به پاس تمام این تلاشها و مبارزات برای رسیدن به حقوق کارگران گرامی داشته میشود. به واقع حقوقی که امروز در قالب قانون کار کشورها تنظیم شده همان دستاورد سالها مبارزات کارگری است و میزان پایبندی به این قانون و ضمانت اجرایی آن نشان از میزان اهمیت کارگران در یک کشور دارد.
پس اگر در کشوری مثل ایران، میزان حوادث کار اینچنین بالاست و روز کارگر مصادف میشود با سالمرگ دو کارگر جوانی که در یکی از پرحادثهترین معادن ایران جان باختند، نمیتوان از ارج نهادن واقعی بر کارگران سخن گفت و شعار حمایت از آنها را تبدیل به نردبانی برای رسیدن به خواستهها و منویات شخصی و گروهی و حزبی کرد.
زنجیره عواملی که قانون کار را بیاعتبار میکند
قانون کار در مواد ۸۵ تا ۹۵ به حفاظت فنی و بهداشت محیط کار اشاره دارد اما آمار حوادث کار و میزان بالای بیماریهای ناشی از کار نشان میدهد این مواد حمایتی همچون دیگر مواد قانون کار چندان رعایت نمیشود. در واقع زنجیرهای از علل، ضمانت اجرایی قانون کار را کاهش داده تا جاییکه این قانون نه از جان کارگران میتواند حمایت کند و نه از مال و زندگی آنها و اگر بگوییم سر این زنجیره علل را افزایش قراردادهای موقت و ضعف تشکلهای کارگری تشکیل داده، بیراه نگفتهایم.
این دو عامل که خود تشدیدکننده و تکمیلکننده یکدیگر هستند، امنیت شغلی کارگران را به خطر انداختهاند و کارگری که امنیت شغلی ندارد نمیتواند در مقابل زیادهخواهیهای کارفرما بایستد. او در هر شرایطی باید پای کار بایستد و در چنین وضعیتی است که کارگران در محیطهای ناایمن کار میکنند، دچار حادثه میشوند، مرگ همکاران خود را میبینند اما همچنان به کار خود ادامه میدهند.
روایت یک کارگر از یک حادثه شغلی و اتفاقات پس از آن
روایت «مهدی. ف» کارگر تازه اخراجشده یکی از معروفترین کارخانههای لبنیات کشور، ارتباط بین امنیت شغلی و حوادث کار را به خوبی نشان میدهد: «چند روزی بود که کار کارگران اخراجشده کمکی هم به گردن رانندگان افتاده بود. کارفرما برای اینکه از بار هزینهها کم کند ۶۰ نفر از نیروهای کمکی را اخراج کرد و به رانندهها گفت برای خالیکردن بار به فروشندهها کمک کنند و پورسانتشان را بگیرند. همان زمان هم هیچکدام از رانندهها قبول نکردند اما کارفرما گفت یا قبول میکنید یا اخراج میشوید. به خاطر اینکه از کار اخراج نشویم حرف زور کارفرما را قبول کردیم. سه چهار روز از شرایط جدید کاری میگذشت که آن حادثه برایم اتفاق افتاد».
بخشی از گزارش اداره کار درباره چگونگی وقوع حادثه به این شرح است: «آقای ف (فرد حادثهدیده) وارد یخچال کامیونت شده و پس از تخلیه جعبههای لبنیات به هنگام خارج شدن از یخچال کامیونت ناگهان تعادل خود را از دست داده و از ارتفاع ۱۲۰ سانتیمتری روی زمین سقوط میکند و دچار مصدومیت میشود».اداره کار در ادامه گزارش خود «عدم تجهیز خودرو به نردبان مناسب قابل حمل جهت ورود و خروج به کابین یخچال کامیونت و بیاحتیاطی و تعجیل در انجام کار» را علت وقوع حادثه میداند که طبق این گزارش «شرکت لبنی و بستنی ... به میزان ۸۰درصد و آقای مهدی. ف به میزان ۲۰درصد» مقصر حادثه شناخته میشوند.
اگر در کشوری مثل ایران، میزان حوادث کار اینچنین بالاست و روز کارگر مصادف میشود با سالمرگ دو کارگر جوانی که در یکی از پرحادثهترین معادن ایران جان باختند، نمیتوان از ارج نهادن واقعی بر کارگران سخن گفت
مهدی میگوید: «دکتر همان موقع گفت پایت را عمل نمیکنیم یا باید پایت را قطع کنی یا ماهی یکبار آمپول بزنی و بیحسش کنی و با همین پای ناقصت کار کنی».
او حالا کارگری است که یک پایش را از دست داده و دیگر نمیتواند مثل قبل کار کند. «از کارفرما شکایت کردم چون اداره کار، کارفرما را ۸۰درصد مقصر حادثه دانست. همان زمان مدیر ترابری از من خواست تا رضایت دهم و شکایتم را پس بگیرم. کارفرما هم من را صدا کرد و گفت شکایتت را پس بگیر اما در عوض تا هر زمانی که شرکت پابرجاست اینجا بمان و کار سبکتری انجام بده».
برای مهدی و همه کارگرانی که قراردادشان یک ماهه است، تضمین کار کردن تا زمان بازنشستگی در یک شرکت و داشتن امنیت شغلی آرزوی بزرگی است. «وعده و وعید کارفرما را قبول کردم و شکایتم را پس گرفتم و حتی دیهای هم از کارفرما نگرفتم. تعهدی هم نگرفتم که حضورم در شرکت را تا زمان بازنشستگی تضمین کند. فقط ساکت شدم و به کارم ادامه دادم».اما کارفرما فقط سه سال به قولش پایبند ماند. حادثه در مهر سال ۹۷ اتفاق افتاد و مهدی که قرار بود تا هر زمان که کارخانه پابرجاست در آنجا بماند، اسفند ۱۴۰۰ از کار اخراج شد. «اسفند سال ۱۴۰۰ نامه عدم نیاز من را زدند و اخراجم کردند. بارها به میدان هروی رفتم. دفترشان آنجاست. میخواستم کارفرما را ببینم و قولش را یادآوری کنم اما کارفرما گفته بود که من را به شرکت راه ندهند».میگوید: «اشتباه کردم که به کارفرما اعتماد کردم. کاش همان زمان تعهدی از او گرفته بودم یا حداقل دیهام را میگرفتم. من برای ماندن در شرکت باید از شکایتم صرفنظر میکردم. از شکایت و دیهام گذشتم تا در شرکت بمانم و کار کنم اما حالا نه کار دارم و نه بدن سالم».
اگر قرارداد کار دائم بود
تصور کنید قرارداد مهدی، کارگر آن کارخانه لبنیاتی معروف، دائم بود که در آن صورت احتمالا اوضاع خیلی فرق میکرد. شاید از همان اول او مجبور نمیشد برای ماندن در شرکت، کاری که از طرف کارفرما به او تحمیل شده و خارج از وظایفش بوده را قبول کند یا شاید خیلی راحت درخواست نردبان متحرک میکرد تا احتمال وقوع حادثه را کمتر کند. اگر مهدی کارگرِ قرارداد دائم بود، مجبور نمیشد بعد از حادثه برای ماندن در شرکت از شکایت و دیهاش صرفنظر کند که برعکس، جرأت میکرد مقابل کارفرمایی که ۸۰درصد مقصر از دست دادن پایش است، بایستد و حقش را بگیرد.اگر ۹۵درصد از کارگران، قرارداد موقت نبودند، شاید شاهد آمار بالای حوادث ناشی از کار در کشور نبودیم. اگر دادنامه ۱۷۹ ابطال میشد و دیگر هیچ کارفرمایی حق نداشت در کارهای مستمر قراردادهای یک ماهه با کارگرانش ببندد، زبان کارگران اینچنین برای مطالبه حقوق خود بند نمیآمد. اگر قراردادها دائم بود و امنیت شغلی میتوانست امنیت جانی و مالی کارگران را تضمین کند، شاید امروز سالمرگ آن دو کارگر جوان معدن البرز شرقی نبود و میتوانستیم راحتتر روز کارگر را تبریک بگوییم.
دیدگاه تان را بنویسید