وعدههای نشدنی آقای خاص
حمید سلیمانی، روزنامهنگار
شنیدن وعده ایجاد شغل آن هم به مقیاس میلیونی به موضوعی نسبتاً رایج در کشور بدل شده است. یادمان نرفته که جهرمی در اولین روزهای تصدی وزارت کار همین وعده را داد یا همین هشت سال پیش، معاون توسعه اشتغال وزارت کار، همین وعده را تکرار کرد که نهایتا منجر به عزل وی از این سمت شد. این اتفاق پنجشنبه هفته گذشته و در نخستین جلسه شورای عالی اشتغال، این بار از زبان «حجت عبدالملکی» وزیر فعلی تعاون، کار و رفاه اجتماعی تکرار شد که با حاشیههایی هم همراه بود.
بیکاری در کنار تورم دورقمی و کاهش مداوم ارزش پول ملی، ازجمله بلیههایی است که اقتصاد ایران سالهاست به آن دچار شده است. طرحهای متعدد و بعضا پرهزینه مثل ایجاد بنگاههای زودبازده هم طی قریب 15 سال گذشته نتوانسته گرهی از این مشکل باز کند. حال عبدالملکی که مدعی است در کمیته امداد توانسته دهها هزار شغل با اعطای تسهیلات اندک ایجاد کند، به جامعه این نوید را داده که ظرف کمتر از 17 ماه، حداقل یک میلیون و 800هزار شغل ایجاد میکند؛ یعنی به طور میانگین، هر ماه 100هزار شغل ناقابل!چنین ادعایی البته از این دانشآموخته دانشگاه امام صادق که این روزها فارغالتحصیلان آن در حال فتح قریب به اتفاق کرسیهای اجرایی در کشور هستند، امری عجیب نیست. عبدالملکی در زمان معاونت اشتغال کمیته امداد، توییتهای متعددی در فضای مجازی منتشر میکرد که اغلب آنها برای همرشتهایهای وی، یعنی دانشآموختگان اقتصاد عجیب و غریب به نظر میرسید و دستمایه شوخیها و طنازی فعالان فضای مجازی میشد، موضوعاتی مثل امکان ایجاد شغل با یک میلیون تومان، تولید خودروی لامبورگینی توسط چند جوان ایرانی، باز بودن اقتصاد ایران نسبت به اقتصاد چین، طراحی درب پارکینگ شهروندان کرهجنوبی بهگونهای که خودروی آمریکایی داخل آنها نشود و... با این حال، وی که علاقه عجیبی دارد تا به عنوان یک اقتصاددان شناخته شود، در تقسیمبندیهای معمول اقتصاددانان ایرانی شامل دستراستیها و نهادگرایان، نمیگنجد و باید وی را آقای خاص نامید، چرا که گاهی نظریات افراطی دستراستی مثل امکان تغییر کاربری تمامی زمینهای کشور را سر میدهد و از آن سو هم معاهدههای بینالمللی چون FATF را زیانبار میخواند.با این همه، بازتاب آخرین سخنان وی در جلسه شورای عالی اشتغال به حدی بود که معاون اشتغال وزارت کار را مجبور به استعفا کرد و حتی صدای همفکران وی در دولت مثل «میرکاظمی» رئیس سازمان برنامه و بودجه را درآورد که لازمه ایجاد شغل، ثبات و رشد اقتصادی است که فعلا جایی در ایران ندارند. اما چرا وعده اشتغالزایی میلیونی عبدالملکی که اتفاقا جزو شعارهای رئیسی در کارزار انتخابات ریاست جمهوری هم بود، از همین ابتدا محکوم به شکست است و نه جریان نخبگان اقتصادی و نه عموم مردم، این ادعاها را جدی نگرفتند؟به طور کلی، عموم گرایشهای عمده اقتصادی بر این موضوع اتفاق نظر دارند که شرط لازم و نه کافی برای ایجاد شغل در کشور، رشد اقتصادی است. البته در اقتصاد ایران دورههایی وجود داشته که رشد اقتصادی مثبت اما خالص ایجاد اشتغال تقریبا صفر بوده (1384 تا 1390) و برعکس، دورههایی وجود داشته که رشد اقتصادی منفی بوده اما خالص ایجاد اشتغال مثبت شده است (1391 تا 1395). این دو اتفاق، از یک مفهوم مهمتر سرچشمه میگیرند که همان سرمایه اجتماعی است که به اعتماد و ثبات متکی است. طی سالهای 1384 تا 1390، با وجود درآمدهای افسانهای نفتی کشور، اما افزایش تهدیدات و تنشهای بینالمللی از یک سو و بالا گرفتن مداوم سطح منازعه داخلی در کشور سبب شده بود که اعتماد از میان سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی رخت ببندد و همین موضوع باعث شده بود که کشور با افزایش نرخ بیکاری و کاهش نرخ جمعیت فعال مواجه شود. در مقابل، با روی کار آمدن دولت روحانی و وعده برقراری روابط مناسب با جهان و همسایگان، اعتماد به تدریج در بین عموم جامعه شکل گرفت و با امضای برجام و نیز سیاستهای اقتصادی «طیبنیا» وزیر وقت اقتصاد ایران، ثبات اقتصادی در کشور حاکم شد که ماحصل آن، افزایش سرمایهگذاری در کشور، رشد نرخ مشارکت اقتصادی و ایجاد مشاغل جدید بود.در فضای کنونی کشور که منازعات قدرت حتی به درون کابینه دولت هم کشیده شده و از طرف دیگر، سیاستهای خارجی ایران نه از برجام گرهی گشوده و نه از روابط با همسایگان؛ ایجاد ثبات و به تبع آن، اشتغالزایی، عقلا نشدنی است مگر آنکه سیاستهای دولت، تغییر کاملی داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید