الگوبرداری از کشورهای موفق و دولتهای رفاه ضروری است؛
شکست طرحهای بومی خانهدار کردن مردم در ایران
نسرین هزاره مقدم
«وقتی خانه نداشته باشی هر جای ایران که باشی باز هم فرقی ندارد، هیچ زمان روی خوش از روزگار نمیبینی». کارگر شهرداری مریوان که معتقد است هرگز دیگر نمیتواند خانهدار شود، بیتوجهی به مساله مسکن و سرپناه طبقه کارگر را بزرگترین نارسایی و کاستی سالهای اخیر میداند و میگوید: هیچ زمان توجه نکردند که ما کارگران چگونه قرار است در مقابل سودجویی صاحبخانهها و پایین بودن سطح دستمزدمان تاب بیاوریم!
طرحهای تامین مسکن و سرپناه برای فرودستان، تا امروز همگی ناکام بودهاند، نه تطابقی با الزامات اصل ۳۱ قانون اساسی و ماده ۱۴۹ قانون کار داشتهاند (این ماده قانونی به دلیل بیثبات کاری گسترده اساساً ساقط شده و دیگر هیچ کارگری امید به آینده ندارد و همچنین پول کافی ندارد تا در تعاونیهای مسکن ثبتنام کند و هیچ کارفرمایی ملزم نمیشود برای کارگران قرارداد موقت و حداقلبگیر خود خانه سازمانی مهیا کند) و نه هیچ شباهتی به طرحهای تامین مسکن در دولتهای موفق رفاه و نمونههای کارآمد جهانی دارند. اینکه طرح موفقی که کارگران و بازنشستگان «تمایل» و «توان» مشارکت در آن را داشته باشند، آیا اساساً در اقتصاد ایران فراهم است یا امکان فراهم شدن دارد، سوالی است که پاسخ آن بهزعم بیشتر کارگران و مزدبگیران ایران، کاملاً منفی است.
طرحهای تامین سرپناه، همگی ناکارآمد بودهاند
برای دستیابی به پاسخ به این سوال، به سراغ حدود ده کارگر و بازنشسته عادی و حداقلبگیر و البته مستاجر و فاقد خانه شخصی در مناطق مختلف جغرافیایی کشور رفتیم، با این پرسش که در چه نوع طرح تامین سرپناه، تمایل و توان مشارکت دارید: اجاره به شرط تملیک در یک بازه طولانی (مدل موفق دولتهای رفاه و کشورهای اسکاندیناوی مانند سوئد) یا طرحهایی مانند مسکن مهر یا مسکن امید یا دریافت وام ودیعه مسکن (وامی که از چند روز پیش از این، ثبتنام آن برای مشمولان در سراسر کشور آغاز شده و در این وام، ۷۰ میلیون تومان در تهران و ۴۰ میلیون تومان در کلانشهرها به مستاجران وام میدهند تا بتوانند آن را به جای ودیعه مسکن یا همان رهن خانه بپردازند).
طرحهای تامین مسکن و سرپناه برای فرودستان تا امروز همگی ناکام بودهاند، نه تطابقی با الزامات اصل ۳۱ قانون اساسی داشتند و نه شباهتی به طرحهای تامین مسکن در دولتهای موفق رفاه و نمونههای کارآمد جهانی دارند
تقریباً تمام پرسششوندگان پاسخ دادند که نه توان مشارکت در طرحهای دولتی مسکن مانند مسکن مهر یا مسکن امید را دارند چرا که نیاز به آورده ریالی دارد که حداقلبگیران فاقد آن هستند و بنابراین نمیتوانند مشتریان بالقوه این خانههای دولتی باشند و نه «توان» و «تمایل» ثبتنام برای وام ودیعه مسکن ۱۴۰۰ را دارا هستند چراکه توان پرداخت سود ۱۳درصدی این وامها را ندارند و وقتی قرار است صاحبخانه آخر سال، مبلغ وام را کامل به بانک بازگرداند، گرفتن وام چه فایدهای برای یک خانواده کارگری دارد و آیا تامینکننده آینده است؟
یک کارگر شهرداری در این رابطه، با بیان اینکه با حقوق ۴ میلیون تومانی نمیتوان هم کرایه خانه پرداخت و هم سود ۱۳درصدی وام ودیعه را، میگوید: حتی اگر بازپرداخت وام برای مستاجر، کمتر از ماهی یک میلیون تومان باشد، باز هم توان پرداخت نداریم. این را در نظر بگیرید که با این ودیعه، کار اجاره خانه تمام نمیشود. باید علاوه بر آن، ماهی حداقل یک میلیون و ۵۰۰هزار تومان اجاره ماهانه به صاحبخانه بدهیم بنابراین در بهترین حالت، بیش از نصف دستمزد ماهانه ما فقط پای هزینههای مسکن میرود. حال چطور با کمتر از دو میلیون تومان که برایمان میماند، زندگی کنیم؟
این در حالیست که بازپرداخت وام ودیعه مسکن، چندان ارزان و کمبها هم نیست. قسط وام ۷۰ میلیونی تهرانیها حدود ۷۶۰هزار تومان، قسط وام ۴۰ میلیونی کلانشهرها حدود ۴۳۰هزار تومان و قسط وام ۲۵ میلیونی دیگر شهرها حدود ۳۲۵هزار تومان خواهد بود.
یک بازنشسسته کارگری نیز که ساکن تهران است، در ارتباط با طرحهای دولتی مسکن که تا امروز کلید خوردهاند، میگوید: سالهاست که بازنشست شدهام اما همیشه حداقلبگیر بودهام، بنابراین هیچ زمان انباشته و پساندازی نداشتهام که جرات کنم پا پیش بگذارم و برای مسکن مهر یا مسکن امید یا هر مدل دیگری از طرحهای مسکن، ثبتنام کنم.
در این شرایط، همه این مصاحبهشوندگان موافق بودند که اگر دولت وظیفه خانهسازی را به انجام برساند و به آنها آپارتمانهای اجاره به شرط تملیک را در یک بازه طولانی و با نرخ اجاره ارزان بدهد، حتما از این طرح استقبال خواهند کرد.
نکته اینجاست که این نوع تامین مسکن، همان نوع تاییدشده و پذیرفته دولتهای موفق رفاه است؛ همان کشورهایی که مردم به محض استقلال از خانواده و سر کار رفتن، با پرداخت 10 یا نهایت 20درصد از دستمزد ماهانه خود میتوانند چنین خانههایی داشته باشند و با خیال راحت مادامالعمر در آنها سکونت کنند.
مقایسه بین دو سرشماری سالهای ۹۰ با ۹۵ نشان میدهد که خانوارهای اجارهنشین از ۲۶.۷درصد در کل کشور در سال ۱۳۹۰ به ۳۰.۷درصد در سال ۱۳۹۵ افزایش یافته است
آمار دقیقی از مستاجران نداریم
«مسکن» مهمترین دغدغه طبقه کارگر است در حالیکه هیچکدام از طرحهای تامین سرپناه تا امروز نتوانسته رضایت نسبی جامعه هدف را جلب کند و همه اینها در حالیست که حتی آمار دقیق و بهروزی از نحوه سکونت خانوارها و درصد مستاجران شهری در دست نداریم.
آخرین سرشماری مسکن، متعلق به سال ۹۵ است. براساس آخرین آمار نفوس و مسکن سال ۹۵ حدود ۱۸میلیون و ۱۰۰هزار خانوار در کشور وجود دارد که از این تعداد حدود ۶ میلیون و ۶۰۰هزار خانوار، معادل ۳۰.۷درصد مستاجر هستند. در ۷ استان ازجمله تهران، کهگیلویه و بویراحمد، کرمانشاه، قم و لرستان نرخ اجارهنشینی بیش از ۴۰درصد است و در ۶ استان ازجمله یزد، مازندران و گلستان، نرخ اجارهنشینی کمتر از ۳۰درصد و در بقیه استانهای کشور، آمار اجارهنشینی بین ۳۰ تا ۴۰درصد است.
مقایسه بین دو سرشماری سالهای ۹۰ با ۹۵ نشان میدهد که خانوارهای اجارهنشین از ۲۶.۷درصد در کل کشور در سال ۱۳۹۰ به ۳۰.۷درصد در سال ۱۳۹۵ افزایش یافته است. مسلماً اگر سرشماری دقیقی در سال ۱۴۰۰ انجام شود، باز هم شاهد رشد بیشتر خانوارهای اجارهنشین خواهیم بود. به دلیل تورم سرسامآور و بیشتر بازه ۹۵ تا ۱۴۰۰ به نسبت بازه ۹۰ تا ۹۵، نرخ رشد مستاجران در ۱۴۰۰ از ۴ درصد رشد بازه قبلی، قطع یقین بیشتر خواهد بود و احتمال بسیار دارد که این نرخ رشد به 10درصد هم رسیده باشد یعنی در سال ۱۴۰۰ حداقل ۴۰ یا ۴۱درصد خانوارهای شهری مستاجر باشند. در این صعود نرخ مستاجران باید خیل عظیم نیروهای جوان جویای کار را نیز در نظر بگیریم که دیگر به هیچ وجه استطاعت خانهدار شدن ندارند و به جمعیت مستاجران افزوده میشوند.
این آمارها یقیناً برای طبقه کارگر به دلیل استطاعت پایینتر، بالاتر است. طبق اظهارات مدیران کانونهای بازنشستگی تامین اجتماعی، چیزی حدود ۳۰ تا ۵۰درصد بازنشستگان و مستمریبگیران این سازمان، مستاجر هستند. در ارتباط با کارگران شاغل، به دلیل سقوط هرچه بیشتر دستمزد زمان اشتغال در دهههای اخیر، این نرخ حتماً بیشتر است.
هزینه مسکن، نفس مردم را به شماره انداخته است
فقدان دادههای دقیق و قابل اتکا کار ارزیابی را با دشواری مواجه میکند. امروز دقیقاً نمیدانیم چند درصد مردم واقعاً با مشکل سرپناه دست و پنجه نرم میکنند اما یک چیز مسلم است؛ همه گروههایی که خانه ندارند و هر ماه بخش عظیمی از درآمد ماهانه خود را پای اجارهخانه میپردازند، از طرحهای متداول تامین سرپناه ناراضی هستند. نه طرحهای دولتی و عموماً بیکیفیت و گران به نسبت درآمد ماهانه قاطبه خانوارهای ایرانی و نه وامهای مقطعی و بدون آینده برای ودیعه مسکن، هیچکدام نمیتواند برای کارگری که علاوه بر کرایه خانه سنگین باید به فکر هزینههای آموزش فرزندان محصل و تامین پروتئینهای گرانقیمت و لاکچری شده سفره هم باشد، آسایش به همراه بیاورد و او را از نگرانی و استیصال نجات دهد.
اما مشکل مسکن باید یک روز برای همیشه حل شود. اگر واقعاً قصد دارند به الزامات اصل ۳۱ قانون اساسی عمل کنند، خانه بسازند و به مردم بدهند تا در قالب اجاره به شرط تملیک، در آنها سکونت کنند و دیگر هرگز دغدغه سرپناه نداشته باشند؛ مردمی که بسیاری از آنها مانند همان کارگر شهرداری مریوان معتقدند، هیچ زمان آسوده نیستند چون فکر اجارهخانه و تمدید قرارداد خانه، راه نفس کشیدنشان را مسدود کرده و بر رنجهایشان تا بینهایت افزوده است!
دیدگاه تان را بنویسید