خصوصیسازی نیازمند طرحی نو است
مشارکت کارگران در بنگاه؛ راهی برای افزایش بهرهوری و بهبود معیشت
سهیم کردن کارگران در کارخانهها به عنوان راهکاری برای افزایش بهرهوری و همچنین کمک به معیشت کارگران همواره مطرح بوده است. در سالهای اخیر که بحث واگذاری بخش دولتی شدت گرفته است، برخی عنوان میکنند که بهترین نوع واگذاری کارخانهها و بنگاههای دولتی به کارکنان این کارخانهها و بنگاههاست. تلاشهایی هم در این زمینه صورت گرفته و طرحهایی مانند سهام عدالت در راستای مردمیسازی اقتصاد انجام شد. این طرحها به دلیل شیوه اجرا و همچنین مخاطبانی که داشته تا حد زیادی با بحث مشارکت دادن کارگران در اداره کارخانهها و بنگاههای اقتصادی متفاوت بوده و اگرچه ممکن است در مواردی به معیشت افراد کمک کرده باشد اما تاثیرات دیگر آن مورد توجه قرار نگرفته است.
با مشکلاتی که خصوصیسازی به وجود آورده است نظرات مختلفی درباره واگذاری درست و بدون هزینه بنگاههای دولتی مطرح میشود. یکی از مواردی که توجه کارشناسان را جلب کرده، استفاده از ظرفیت بخش تعاون است. در کنار این، موضوع سهام دادن به کارگران کارخانهها نیز مطرح است، اتفاقی که در مواردی هم رخ داده است.
بیست و سوم آبان ماه امسال «حسن صادقی» رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری گفت: از وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی میخواهیم که واگذاری 33درصد سهام ترجیحی واحدهای تولیدی را در دستور کار خود قرار دهند تا آنها مشارکت در تولید را به معنای واقعی در ذائقه خود حس کنند. واگذاری سهام ترجیحی به کارگران در گذشتهای نهچندان دور و در دولت آقای هاشمی رفسنجانی کلید خورد و ما نیاز داریم تا بار دیگر این امر را به منظور ارتقای سطح رفاه کارگران احیا کنیم.
«احمد حاتمی یزد» کارشناس اقتصادی در این باره میگوید: اگر سهام کارخانهها به صورت واقعی به کارگران واگذار شود بهرهوری افزایش مییابد. نظر من این است که مدیریت یک کارخانه باید مدیریت حرفهای باشد. مدیر حرفهای بیش از آنکه دنبال منافع کوتاهمدت سهامدار باشد، باید دنبال منافع بلندمدت واحد تولیدی باشد. این دو گاه با هم در تناقض قرار میگیرند. برای مثال شرکتی سودآور است. مدیر حق انتخاب دارد که آیا سودش را بین سهامداران تقسیم یا آن را در همان شرکت برای طرح توسعه سرمایهگذاری کند. در واقع مدیر باید بین منافع آنی سهامداران یا ارتقای فناوری تولید و سود بیشتر در آینده دست به انتخاب بزند.
وقتی کارگر از جایی که در آن سهم دارد، سود ببرد با علاقه بیشتری کار میکند و مشکلات مربوشط به مجموعه کاری را مشکلات خودش میداند. چنین کارگری ممکن است از سود خود بگذرد تا خط تولید جدیدی راه بیفتد
در اینکه سهیم کردن کارگران در کارخانهها امر مثبتی است تقریبا شکی نیست، اما اینکه شیوه اجرا به چه صورت باشد مهم است. در این زمینه باید در گام اول هدف را مشخص کرد. آیا قصد بر این است که از این طریق بهرهوری کار و تعلق خاطر کارگران به محیط کارشان افزایش یابد یا هدف کمک به معیشت افراد است یا مجموعهای از اهداف ازجمله دو مورد بیان شده مدنظر است؟
«گشواد منشیزاده» کارشناس روابط کار درباره دادن سهام کارخانهها به کارگران میگوید: بحث سهیم کردن کارگران در کارخانههایی که در آن کار میکنند سابقه زیادی دارد و حتی قبل از انقلاب نیز چنین بحثی مطرح بود. باید طرحهای قبلی را بررسی کرد و دید که چقدر به اهداف خود رسیدهاند و اگر قرار است بار دیگر کارگران سهام کارخانهها را بگیرند، باید چگونه این کار را صورت داد.
وی با تاکید بر اینکه دادن سهام به کارگران تجربه شده، میگوید: همین الان هم سهام عدالتی که داده شده به گونهای دادن سهام کارخانهها به افراد است. وقتی سهام عدالت را بررسی میکنیم میبینیم هر چند ممکن است در مواردی سودی به دارندگان سهام تعلق گرفته باشد اما مشارکتی در اداره کارخانهها صورت نگرفته است.
این کارشناس روابط کار با بیان اینکه همواره یکی از اهداف دادن سهام به کارگران کارخانهها افزایش بهرهوری عنوان شده، بیان میکند: این اتفاق زمانی میافتد که کارگران در اداره کارخانهها نقش داشته باشند. اینکه سهمی به کارگری داده شود اما او نتواند در تصمیمگیریها رای دهد، در واقع تقلیل طرح است. نهایتا چنین سهامی سودی مالی شبیه پاداش آخر سال برای کارگران دارد که در مواردی آنقدر ناچیز است که تاثیر زیادی بر معیشت افراد ندارد.
وی ادامه میدهد: تاثیرگذاری طرح دادن سهام به کارگران تنها به این صورت ممکن است که تجدیدنظری اساسی در این کار شود. باید کارخانههایی که میخواهند چنین کاری را انجام دهند مجمع عمومی برگزار کنند و درصدی از سهام برای مثال 20درصد آن را در اختیار کارگران بگذارند و سهامداران بتوانند بر مبنای سهم خود رای دهند و نقشآفرینی کنند.
به گفته منشیزاده، در صورت سهامدار بودن کارگران، در بهرهوری نیروی کار تاثیر میگذارد و فرد حس کند که تعلق خاطر دارد و بخشی از کارخانه مال اوست. چنین کارگری تمام توان خود را میگذارد تا کارخانه به بیشترین سود و بهرهوری برسد.
وی میگوید: دادن سهام به کارگران مربوط به بخش دولتی است و قاعدتا بخش خصوصی را نمیتوان مجبور به چنین کاری کرد. در کارخانههای دولتی هم باید مجمع برگزار شود و افراد سهام با نام بگیرند. حتی ممکن است عنوان شود که سهام پولی به افراد داده شود. چنین چیزی هم اشتباه نیست اما به شرطی که عرضه و ارائه سهام شفاف باشد میتوان از کارگران خواست سهام جایی را که کار میکنند بخرند. البته اگر دولت قصد حمایت دارد میتواند یارانهای برای این کار به آنها بدهد، یعنی برای مثال عنوان شود افراد برای خرید سهام کارخانه خود کمتر از ارزش واقعی سهام پول بدهند.
این کارشناس روابط کار تاکید میکند: باید از تجربه دوباره طرحهای صوری اجتناب کرد. آنچه را قبلا آزمودهایم نباید دوباره امتحان کنیم. بهبود معیشت اقشار ضعیف ازجمله کارگران نیازمند اجرای طرحهای ابتکاری است یا لااقل باید طرحهایی که قبلا اجرا شدهاند، آسیبشناسی شده و درست اجرا شوند.
وقتی سهام عدالت را بررسی میکنیم میبینیم هر چند ممکن است در مواردی سودی به دارندگان سهام تعلق گرفته باشد اما مشارکتی در اداره کارخانهها صورت نگرفته است
ارائه سهام؛ راهکاری برای تقویت معیشت کارگران
ترمیم معیشت کارگران موضوعی است که در دستور کار دولت و همچنین فعالان کارگری بوده است. طرحهای مختلفی در این زمینه ارائه میشود؛ از دادن سبدهای غذایی گرفته تا حق مسکن و افزایش حقوق. بیشک یکی از راههای مناسب برای بهبود معیشت کارگران سهیم کردن آنها در کارخانههای تولیدی است. وقتی کارگر از جایی که در آن سهم دارد سود ببرد با علاقه بیشتری کار میکند و مشکلات مربوط به مجموعه کاری را مشکلات خودش میداند. چنین کارگری ممکن است از سود خود بگذرد تا خط تولید جدیدی راه بیفتد و ضمن اینکه از تعدیل نیرو جلوگیری میشود، افراد بیشتری هم امکان کار پیدا کنند. در این بین البته معیشت کارگران نیز مدنظر است. اینکه برای کمک به معیشت کارگران کمکهای موردی مانند پاداش پایان سال یا پاداشی برای اعیاد داد کافی نیست. چنین کمکهایی مشکل زیادی حل نخواهد کرد، بلکه باید کمکها و حمایتها به گونهای باشد که کارگران بتوانند روی آن حساب کنند. دادن سهام کارخانهها به کارگران اتفاقی است که در مواردی رخ داده و تجربه آن را داریم. مشکل اساسی این است که این نوع حمایتها شبیه همان حمایت پایان سال شده است. فرد سهامدار ممکن است در آخر سال سودی بابت دارایی خود بگیرد، حال آنکه کار اساسی این است که کارگران به ازای سهامی که دارند در تصمیمگیریها نقش نیز داشته باشند. کارگران باید بتوانند اعضای هیات مدیره انتخاب کنند و در مورد تصمیمات اساسی مستقیما نظر خود را اعلام کنند. جز تغییر سازوکار، اعتماد کردن به کارگران نیز مهم است. باید این رویکرد به وجود آید که کارگران بهتر از هر کس دیگری منافع خود را میشناسند و بهترین تصمیمات را میگیرند.
دیدگاه تان را بنویسید