نگاه نماینده پیشین مجلس به سیاستهای اقتصادی کشور
ارمغان دولتهای روحانی، افزایش شکاف طبقاتی بوده است
بسیاری از کارشناسان اقتصادی، دولتهای سه دهه اخیر را به دلیل عدم اجرای بخشی از مواد قانون اساسی که در راستای ارتقای درآمد و منزلت انسانی آحاد جامعه است، مورد انتقاد قرار میدهند. این امر طی چند ماه اخیر که قیمتها در بازار، تحت تاثیر نوسانات بیسابقه نرخ ارز، به شدت افزایش یافت، موجب شده که کثیری از جامعهشناسان، سیاستمداران، اقتصاددانان و... با نکوهش سیاستهای اقتصادی سه دهه اخیر، انتظار مداخلاتی پایدار، قدرتمند و اصولی برای تنظیم قیمتها، ارائه خدمات بنیادین عمومی، رام کردن اسب سرکش فساد و رانت و رجعت به هسته راستین برخی اصول قانون اساسی مثل اصل ۴۳ و ۴۴ داشته باشند. در همین زمینه با اکبر اعلمی، نماینده سابق مردم تبریز در مجلس گفتوگو کردیم. وی با انتقاد از خصوصیسازی به شیوه رایج در ایران، نقض اصولی از قانون اساسی و ارائه تفسیری غیرواقعی از اصل ۴۴ را عاملی برای شکلگیری «خصولتیسازی» و «خودمانیسازی» در اقتصاد ایران میداند که به ایجاد یک طبقه جدید «سوداگر» و نوکیسه نزدیک به منابع قدرت و ثروت و «غارت و تاراج ثروت ملی» و ویژهخواریها و فسادهای گسترده اقتصادی منجر شده است. در ۲۰ ماهه نخست فعالیت دولت یازدهم در کشور معادل ۳۶۷هزار میلیارد ریال واگذاری صورت گرفت، یعنی چیزی حدود ۲۷درصد از کل واگذاریهای انجام گرفته که اغلب آنها هم پرحاشیه و مسألهدار بود نسبت هزینه دهکهای ثروتمندان به هزینه فقرا در کل جامعه ایران از رقم ۱۲.۳۳ در سال ۹۳ به ۱۲.۶۵ در سال ۹۴ و ۱۲.۹۹ در سال ۹۵ افزایش یافت که این نسبت در مناطق شهری (۱۳۹۵) به بدترین نقطه خود در یک دهه اخیر یعنی ۱۴.۴ رسیده است
علی رفاهی
اصل ۴۴ قانون اساسی در واقع، قرار بود شکلدهنده الگوهای سازمانی و مدیریتی اقتصاد ایران باشد. با این حال برخی معتقدند از دهه 70 به اینسو، انحراف از این اصل مهم قانون اساسی آغاز شد.
اصل ۴۴ قانون اساسی در مقام بیان شاکله و نظام و ساختار حقوقی اقتصاد جمهوری اسلامی است و با سه بخشی توصیف کردن اقتصاد ایران، به صراحت برخی مصادیق انحصاری بخش دولتی اقتصاد و خطوط قرمز این بخش را بیان و تصریح کرده که بانکداری، صنایع مادر، صنایع بزرگ، معادن بزرگ، بازرگانی خارجی، کشتیرانی، هواپیمایی، راه و راهآهن، پست و تلگراف و تلفن، رادیو و تلویزیون و نظایر آن باید به صورت مالکیت عمومی و توسط دولت اداره شود. هدف از مستثنی کردن موارد مذکور، معطوف به «پیریزی اقتصادی صحیح و عادلانه برای ایجاد رفاه، رفع فقر و برطرف کردن محرومیت»، «رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینههای مادی و معنوی و و قرار دادن وسایل کار در اختیار همه»، جلوگیری از هر گونه «تمرکز ثروت در دست افراد و گروههای خاص»، «جلوگیری از ایجاد انحصار و بهرهکشی از کار دیگران» و تحقق یکی از مهمترین اهداف و آرمانهای انقلاب یعنی از بین بردن فاصله عمیق طبقاتی حاکم میان مردم جامعه بوده است.
متاسفانه از اواخر سال ۸۳، مقامات ایران با نقض چند اصل از اصول قانون اساسی و ارائه تفسیری غیرواقعی از اصل ۴۴، برخلاف نص و روح قانون اساسی، جز رادیو و تلویزیون که اتفاقا باید خصوصی میشد، بقیه موارد ممنوعه را در قلمرو بخش خصوصی قرار دادند و بنیان دو پدیده «خصولتیسازی» و «خودمانیسازی» را در اقتصاد ایران بنا نهادند که نتیجهاش شکلگیری طبقه جدید «سوداگر» و نوکیسه نزدیک به منابع قدرت و ثروت و «غارت و تاراج ثروت ملی» و ویژهخواریها و فسادهای گسترده اقتصادی است که هر چند وقت یک بار بوی آنها، مشام جامعه را آزار میدهد.
شما اصل ۴۴ قانون اساسی را پاسخگوی نیازهای اقتصاد ایران میدانید؟
به عنوان یک دانشآموخته حقوق و اقتصاد، نه تنها روند موجود را انحراف از قانون اساسی میدانم بلکه آن را انحراف از اهداف و آرمانهای اصلی انقلاب هم میدانم و معتقدم این روند و نتایج ناشی از آن یکی از مهمترین عوامل فساد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است.
اگر این نقل و انتقالها با قیمت واقعی انجام و سرمایه اولیه انتقال ثروتهای ملی از بخش عمومی به خصوصی بهصورت مشروع و مستقیما از جیب خریدار پرداخت و ثروت عمومی در انحصار یک گروه خاص قرار نمیگرفت و شاهد دو پدیده «مفتفروشی» و «خودمانیسازی» نبودیم، در آن صورت این انحراف از قانون اساسی از باب مصلحت به صورت موقتی و تا زمان اصلاح قانون اساسی قابل تحمل بود. حال آنکه اغلب خصوصیسازیها محدود و معطوف به یک گروه خاص است که اغلب آنها به کمک تسهیلات فراوانی که به صورت رانت در اختیار آنها قرار داده شده، به قارونهای جامعه مبدل شدهاند. کافیست لیست صاحبان شرکتهایی که خصوصی شدهاند و اسامی بدهکاران بزرگ بانکی و اشخاصی که تسهیلات بانکی و امکانات ویژه دریافت کردهاند و نیز شرایط و شیوههای واگذاریها، مورد بررسی قرار گیرد تا واقعیت آشکار شود.
قرار گرفتن حجم عظیمی از نقدینگیها در اختیار یک درصد کوچک که ۸۰-۷۰درصد نقدینگی سپردههای بانکی را شامل میشود و اینکه حدود ۸۰درصد ثروت در اختیار پنج درصد افراد و ۲۰درصد باقیمانده در اختیار ۹۵درصد جامعه است، گویای بخشی از واقعیتهای تلخی است که ما با آن روبرو هستیم و ارتباط تنگاتنگی با خصوصیسازیهای رایج دارد.
این چرخش را چقدر ناشی از دیدگاههای توسعهای سیاستمداران یا منافع و رانتجوییهای آنها میدانید؟
ظواهر امر حاکیست که انگیزه برخی بانیان، کاهش «تصدیگری دولت» و تقویت «بخش خصوصی» و جلوگیری از تبدیل شدن دولت به یک کارفرمای بزرگ و به قول شما برخواسته از دیدگاههای توسعهای مقامات تصمیمگیر بوده اما در عمل به ایجاد انحصار توسط بنگاههای اقتصادی غیردولتی، تمرکز ثروت و ویژهخواری یک اقلیت غالبا صاحب قدرت و ثروت و افراد نزدیک به محافل قدرت و عمیقتر شدن شکاف طبقاتی در جامعه منجر شده است.
طبق شواهد موجود از اوایل سال ۹۲ و با روی کار آمدن دولت حسن روحانی، خصوصیسازی به شیوه رایج، شتاب بیشتری گرفته تا جایی که از حدود ۱۵۰هزار میلیارد تومان حجم برآوردی از کل واگذاریها، حدود ۹۳۵هزار میلیارد ریال آن در دولتهای قبل تحقق یافته بود، در دولت یازدهم فقط تا تاریخ ۱۱/۲/۱۳۹۴ معادل ۳۶۷هزار میلیارد ریال یعنی چیزی حدود ۲۷درصد از کل واگذاریها انجام گرفته که اغلب آنها هم پرحاشیه و مسألهدار است. به همین سبب اگر در دولت قبلی «ضریب جینی» سیر نزولی داشته و از ۰.۴۰۲۳ در سال ۸۴ به ۰.۳۷۵۲ در سال ۹۰ کاهش یافته و در سالهای۹۰ تا ۹۲ هم بدون هیچ تغییری در همان ۰.۳۷ باقیمانده بود، در دولت حسن روحانی در سالهای ۹۳، ۹۴ و ۹۵ ضریب جینی روند صعودی به خود گرفته و از ۳۷ صدم به ترتیب به ۳۸ و ۳۹ صدم رسیده است. البته باید تاکید کنم که بخشی از بهبود ضریب جینی و سیر نزولی آن در دولت احمدینژاد، ناشی از اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها و توزیع یارانه نقدی بوده است.
همچنین نسبت هزینه دهکهای بالا یعنی ثروتمندان به هزینه دهکهای پایین یعنی فقرا در کل جامعه ایران از رقم 12.33 در سال ۹۳ به 12.65 در سال ۹۴ و پس از آن به 12.99 در سال ۹۵ افزایش یافته که این نسبت در مناطق شهری در سال ۱۳۹۵ در بدترین نقطه خود در یک دهه اخیر از ۱۳۸۶ به این طرف یعنی ۱۴.۴ رسیده است.
شکی نیست بخش قابل توجهی از فقر جامعه، رانتی شدن اقتصاد و میل به پدیدههایی مانند فحشا، اعتیاد، سرقت، قاچاق، رشوه، اختلاس، فرار مغزها، خودکشی و تغییر کمیت و کیفیت نارضایتیها و تبدیل آن به شورشهای پراکنده، رابطه مستقیمی با اقتصاد و گسترش مانورهای تجملگرایی و اشرافیگری و مسابقه دادن عدهای برای کسب آوردن مال حرام دارد و هرچه شکاف طبقاتی عمیقتر میشود، وقوع پدیدههای مورد اشاره نیز تشدید شده و افزایش مییابد.
دیدگاه تان را بنویسید