زندگی کارگران بعد از تعطیلی کارخانهها چگونه میگذرد؟
بیکاری ادامهدار؛ غم نان و...
با تشدید بحران اقتصادی کشور و دامنهدار شدن روزافزون این بحران، خط تولید صنایع و کارخانههای بسیاری به دلیل گرانی و نبود مواد اولیه از حرکت ایستاده است و کارگران بسیاری بهتبعآن، بیکار و خانهنشین شدهاند. ابعاد این تعطیلی و بیکاریها گسترده، فراگیر و آسیبزاست و زندگی کارگران و خانوادههای آنان را بهطور مستقیم و بهشدت متأثر میکند. «حسین»، کارگر بیکارشده کارخانه آذریت یک نمونه از هزاران شاهد مثال این مدعاست که در گفتوگو با خبرنگار ایلنا از گذران زندگیِ خود بعد از تعطیلی کارخانه میگوید. «این ماه، ماه آخری است که بیمه بیکاری میگیرم و بعد از آن دیگر نمیدانم چه میشود. باید همان سه چهار سال پیش، مثل همکارانم بعد از تعطیلی کارخانه تن به مهاجرت میدادم، اما فقط همین یک کارخانه که تعطیل نشده است. به کجا بروم با چند سر عائله؟» حسین شهریور۹۲ به همراه ۵۴ کارگر آذریت به بیمه بیکاری معرفی شدند، اما تا امروز تنها ۴ نفر کار پیدا کردهاند و ۵۱ نفر هنوز بیکارند. بسیاری از همکارانش به این دلیل که زیر ۱۰ سال کار سابقه کار داشتند، یکسال پیش بیمه بیکاریشان هم تمام شده است
پروین محمدی
با اعلام سمی بودن آزبست در شهریور۹۲، آذریت و ۱۲ کارخانه دیگری که از آزبست تغذیه میشدند، تعطیل شدند. حسین یکی از همان کارگران آذریت است که تنها تا آخر مهر بیمه بیکاری دریافت میکند و بعد از آن بیکار و بیپول خواهد ماند: «این ماه، ماه آخری است که بیمه بیکاری میگیرم و بعد از آن دیگر نمیدانم چه میشود. باید همان سه چهار سال پیش، مثل همکارانم بعد از تعطیلی کارخانه تن به مهاجرت میدادم اما کندن از مرند برای من و خانوادهام سخت بود. به همین راحتیها هم نیست که از همه چیز دل بکنی و بروی؛ آن
هم رفتنی برای همیشه.»
اواخر شهریور ۹۲ خبرهای ممنوعیت استفاده از آزبست به کارخانههایی که ادامه حیاتشان با آزبست گره خورد بود، رسید اما دیگر آذریت به سم آزبست خو کرده بود و چیزی جایگزینش نبود. آنها که توانستند خط تولیدشان را تغییر دهند، کارخانه را سرپا نگه داشتند اما هر ۱۳ کارخانهای که در آذربایجان فعال بود، بهتدریج کارگرانشان را تعدیل کردند تا دست آخر تعطیل شدند. هیچ چیز برای جایگزینیِ خطوط تولیدشان انتخاب نشد تا آذریت تعطیل شد و کارگرانش به بیمه بیکاری معرفی شدند.
«حسین» یکی از همان کارگران معرفی شده به بیمه بیکاری است که با ۱۴سال سابقه کار توانسته تا دو سال بیمه بیکاری دریافت کند. او میگوید: «برخی از آن کارخانهها برای خط ورق جایگزین پیدا کردند، اما مدیران کارخانه آذریت گفتند که صرف نمیکند و کار خوابید.»
حسین و خانوادهاش از اهالی مرند هستند. به گفته حسین؛ شهرشان آنقدر کوچک است که حتی برای جوانانش هم دیگر کار نیست. برای ادامه زندگی و پیدا کردن کار باید تن به مهاجرت میدادند اما مهاجرت برای مردی ۵۰ ساله که حالا بیکار شده، دیگر راحت نیست. میگوید: «شما جوانید و با همه جا راحت خو میکنید. ما که داریم پا به سن میگذاریم، برایمان جابجایی و یک شهر دیگر زندگی کردن، راحت نیست. در این شرایط
نیازمند ثبات هستیم.»
حسین همان سال به همراه ۵۴ کارگر دیگر به بیمه بیکاری معرفی میشوند. تا امروز تنها ۴ نفرشان کار پیدا کردهاند و ۵۱ نفر هنوز بیکارند. حسین میگوید: «ما مجبور به تسویه شدیم. کار نبود. خطها خوابیده بود. قبل از ما ۵۵ نفر، هر سال یکسری از کارگران را تعدیل میکردند. میگفتند مواد اولیه جدید نداریم و خطوط خوابیده است. بارها جمع شدیم و اعتراض کردیم که با همین حداقل نیرو هم خط تولید میتواند کار کند اما کسی حرف ما را نشنید و آخر
در کارخانه را بستند.»
او از روزهای قبل از تعطیلی کارخانه میگوید. از روزهایی که هر خبر کوتاه به کارگران امید میداد برای اینکه کارخانه برگشتنی است. میگوید: «خبرنگارها خبر تعطیلی کارخانهها را راحت میزنند، اما جان کارگر به کارخانه بسته است. خانهاش کارخانه است. انگار هر خط تولید، بچهاش باشد. تمام جانش را میکند که از بین نرود. اگر یک خط خوابید او جان میکند تا خط بعدی زنده بماند. آن زمان که شرکت میخواست با یک طرح احیا، خطوط را دوباره راه بیندازد، سهامدار اصلی نه راضی به فروش سهامش میشد و نه با آن شرکت برای احیای کارخانه همراه میشد. ما هم که کاری از دستمان برنمیآمد و همه چشم امیدمان به باز شدن دوباره کارخانه بود.
حسین پشت گوشی صدایش میلرزد. تمام حرف و خواستهاش باز شدن دوباره کارخانه است. میگوید: «فقط همین یک کارخانه که تعطیل نشده است. به کجا بروم با چند سر عائله؟ کجا را دارم که بروم؟ با ۵۰ سال سن دست زن و بچهام را بگیرم و به کجا ببرم که بتوانم زندگی کنم؟»
طبق گفتههای حسین، از شرکت کرمانیت آمده بودند که فرمول تولید کارخانه را تغییر دهند؛ اما سهامداران نپذیرفتهاند. حسین میگوید: «الان کارخانه شده انبار ورقهای کارخانه کرمانیت».
سیدتقی نوربخش مدیرعامل تامین اجتماعی، درباره مشکل کارگرانی مانند حسین به ایلنا میگوید: «بیمه تامین اجتماعی قانون دارد. برای تعطیلی کارخانه آذریت متاسفم اما بیمه براساس سنوات و عائلهمندی به کارگران تعلق میگیرد. حداکثر آن ۵سال است. این دست از کارگران باید یا حق بیمه را خودشان پرداخت کنند تا بتوانند مستمری بازنشستگی دریافت کنند یا اینکه بدنبال کار دیگری باشند. هرچند مبلغی که بیمه بیکاری پرداخت میکند ناچیز است و خود کارگران میدانند که این مبلغ برای گذران زندگیشان کافی نیست.»
حسین به دلیل اینکه حدود 10 سال سابقه کار دارد، تا مهر ماه امسال بیمه بیکاری میگیرد. میگوید: «خیلی از همکارانم به خاطر اینکه زیر 10 سال کار سابقه کار داشتند، یکسال پیش بیمه بیکاریشان تمام شده است. با این سابقه کم هم مشمول بازنشستگی نمیشوند. نه من و نه بقیه همکارانم شامل بازنشستگی نمیشویم، کار هم نداریم. هرچند با یک میلیون و 200 هم نمیشد زندگی و یک خانواده را اداره کرد.»
حسین تنها کارگر کارخانههای تعطیل شده نیست و نخواهد بود. مهاجرت و ترک محل تولد و زندگی هم تنها به او و همکارانش منتهی نخواهد شد. میان حرفهایش میگوید: «بریدن از کارخانه برای کارگر راحت نیست. ما پای ادامه حیات آذریت جوانی و سلامتمان را دادیم. آزبست سمی بود و ما همه بیمار شده بودیم. میخواستیم به نوع دیگری با مواد اولیه دیگر کارخانه بماند. به هر جا که میشد، رفتیم اما کارخانه که خوابید، دیگر هیچکس نمیگفت کارگرش زنده است یا مرده؟»
دیدگاه تان را بنویسید