این مردان زندانی را از بیمارستان فراری دادند
شبیخون پلیس به دخمه مردان خطرناک پایتخت
گروه حوادث: مردان خطرناک پایتخت که با زنان جوان در خانه ویلایی پارتی گرفته بودند در شبیخون پلیس فرصت نکردند دست به تفنگ ببرند.
گردانندگان این باند مخوف 94 روز پیش یک زندانی را با تیراندازیهای رعب آور از بیمارستان امام خمینی تهران فراری داده بودند.
در این شبکه تا دندان مسلح سه برادر ریاست میکردند و همه اعضای باند بدون ترس عکس های خودشان با تجهیزات جنگیشان را در اینستاگرام به نمایش میگذاشتند.
دزدان خانه
اوایل خرداد ماه سال جاری تیمی از ماموران پلیس تهران در حال گشت زنی در منطقه آزادی بودند که متوجه شدند 2 مرد از داخل خانه در حال سرقت هستند که همین کافی بود تا ماموران برای دستگیری متهمان وارد عمل شوند.
دزدان در این صحنه وقتی ماموران را پیش روی خود دیدند تصمیم به فرار گرفتند و تیم پلیسی دستور ایست را برای دزدان صادر کردند اما بینتیجه بود تا اینکه یکی از ماموران اقدام به تیراندازی به سمت یکی از ماموران کرد و یکی از سارقان حرفهای که سعید نام دارد را هدف گلوله قرار داد.
دزد جوان روی زمین افتاد و ماموران این متهم را پس از دستگیری برای اقدامات ابتدایی به بیمارستان منتقل کردند و دزد جوان نیز پس از بهبودی از سوی بازپرس پرونده روانه زندان شد.
فرار زندانی از بیمارستان
سعید که یکی از سارقان حرفهای است چند ماه داخل زندان بود و در این مدت 2 بار برای درمان از زندان به بیمارستان منتقل شد و بعد از بازگشتن به زندان به فکر فرار از زندان افتاد.
سارق جوان که برادرانش هم از تبهکاران حرفهای هستند در تماسهای تلفنی که با برادارنش در بیرون زندان داشت فهمید که آنها قصد فراری دادن او را دارند و به دنبال فرصتی مناسب برای اجرای نقشه فرار بود.
روز هشت آّبان ماه سال جاری اسم سعید پشت بلندگوی زندان به عنوان متهمی که صبح فردا به بیمارستان منتقل میشود اعلام شد و همین کافی بود تا سعید با برادرش تماس بگیرد و از اینکه فردا به بیمارستان منتقل میشود خبر داد.
عقربهها ساعت 11 صبح چهارشنبه نهم آبان ماه سال جاری را نشان میداد که اتوبوس متهمان در نزدیکی بیمارستان امام خمینی «ره» تهران توقف کرد و متهمان در حالیکه به یکدیگر دستبند زده شده بودند یکی پس از دیگری و تحت نظر ماموران زندان از اتوبوس پیاده شدند.
سعید که در جلوی صف متهمان بود همراه دیگر زندانیان به داخل حیاط بیمارستان شد و در این صحنه ماموران در حیاط پراکنده شدند که ناگهان پسر جوانی به سعید نزدیک شد و با در دست داشتن کلید دستبند پلیس اقدام به باز کردن دستبند سعید که به زندانی دیگر وصل شده بود کرد.
یکی از ماموران که متوجه اقدام پسر جوان شده بود برای دستگیری و مانع فرار شدن متهم قصد بیرون کشیدن تفنگش از قلافش را داشت که جوان دیگری با در دست داشتن تفنگ به سمت این مامور رفت و با تهدید اقدام به خلع سلاح کردن مامور زندان کرد و بدین ترتیب پسر جوانی سعید را روی کولش انداخت و با سرعت به سمت خیابان دوید و جوان مسلح نیز شروع به شلیک چند تیرهوایی کرد.
در ادامه مرد موتور سواری که منتظر فراری دادن سعید بود به سمت آنها نزدیک شد و سعید که روی کول یکی از برادرانش به بیرون از بیمارستان منتقل شده بود سوار بر موتور شد و راننده موتور با سرعت به سمت اتوبان رفت و 2 متهم دیگر نیز با پای پیاده به تعقیب سعید دویدند و در پایان همگی سوار بر چند خودرو پا به فرار گذاشتند.
تحقیقات پلیسی
با توجه به فراری شدن سارق تبهکار تیم ویژهای از ماموران اداره یکم پلیس آگاهی تهران به دستور بازپرس علی وسیله ایردموسی از شعبه پنجم دادسرای ناحیه 34 برای دستگیری متهم فراری و همدستانش وارد عمل شدند.
کارآگاهان در گام نخست به محل فرار سارق حرفهای از بیمارستان رفتند و در تحقیقات میدانی دوربینهای مداربسته داخل محوطه و اطراف بیمارستان امام خمینی «ره» را مورد بازبینی قرار دادند که خیلی زود تصویر 2 برادر سعید و یکی دیگر از متهمان سابقهدار که محمد نام دارد به دست آمد.
تیم پلیسی در ادامه تحقیقات پیبردند که سعید پس از فرار همراه همدستانش به یکی از شهرهای غربی کشور فرار کرده است و در این مرحله تیمی از ماموران برای شناسایی مخفیگاه متهمان به شهرستان کوهدشت اعزام شدند اما در این شاخه از تحقیقات مشخص شد که سارق فراری و همدستانش که همگی مسلح هستند هر روز در حال تغییر مخفیگاهشان هستند و از شهری به شهر دیگر فرار میکند.
تیم پلیسی درحالی که به دنبال متهمان فراری بودند با تصاویر متهمان مسلح در شبکه اجتماعی اینستاگرام روبرو شدند که با انتشار تصاویرشان با اسلحه اقدام به بزرگنمایی و قدرتنمایی در شکبه اینستاگرامی میکنند.
دستگیری
متهمان خوشگذران
تجسسهای پلیسی ادامه داشت تا اینکه ماموران پیبردند یکی از متهمان که محمد نام دارد از کوهدشت به تهران بازگشته و در یک باند سرقت دست به کار شده است.
همین کافی بود تا مامورن در عملیاتی غافلگیرانه این تبهکار حرفهای را دستگیر کنند و محمد پس از دستگیری ادعا کرد که در زمان فراری دادن سعید، سوار بر موتور بوده و ماموریت داشته تا سعید را از جلوی در بیمارستان تا محل سوار شدن بر خودروها منتقل کند.
ردیابیهای ادامه داشت و کارآگاهان در این مدت متوجه شدند که سعید همراه 2 برادرش و 2 دوست دیگرش با سفر به چند شهر اقدام به سرقت چند خانه کرده و هر شب در خانهای پنهان شدهاند تا اینکه تیم پلیسی که سایه به سایه در تعقیب اعضای این باند بودند پی بردند دزدان مسلح در خانه باغی در منطقه کوردان کرج با 5 دختر جوان سرگرم خوشگذرانی هستند.
همین کافی بود خانه باغی که متهمان در اختیار داشتند تحت نظر ماموران اداره یکم پلیس آگاهی تهران قرار گیرد و کارآگاهان با شناسایی صاحب باغ موفق به تهیه یک دسته کلید از خانه باغ شدند.
زاغ زنی خانه باغ ادامه داشت تا اینکه کارآگان سحرگاه جمعه 12 بهمن ماه سال جاری در حالیکه متهمان در حال استراحت در خانه باغ بودند برای دستگیری متهمان وارد عمل شدند.
ماموران با در دست داستن کلید خانه باغ به آرامی وارد خانه شدند و در عملیاتی غافلگیرانه 5 مرد و 5 دختر جوان که در حال استراحت بودند دستگیر شدند که در صحنه دستگیری یکی از متهمان قصد برداشتن اسلحهاش را داشت که ماموران قبل از هرگونه درگیری مسلحانه اقدام به خلع سلاح همه متهمان شدند.
گفتوگو با زندانی فراری
سعید 32 ساله که بارها بخاطر جرایم مختلف به زندان رفته پس از آزادی دوباره در تهران شروع به سرقت میکند که در آخرین سرقتش در زمان فرار از دست ماموران هدف گلوله قرار گرفته است.
سابقه داری؟
بخاطر مواد، درگیری و سرقت زندان رفتم.
اولین بار کی دستگیر شدی؟
23 سالم بود که خاطر درگیری دستگیر شدم.
درگیری سر چه موضوعی بود؟
اختلاف ملکی بود که درگیر شدیم.
آخرین بار کی زندان بودی؟
سال گذشته بود که از زندان آزاد شدم و 8 ماه آزاد بودم که در آخرین سرقت هدف گلوله پلیس قرار گرفتم.
در این 8 ماه دزدی میکردی؟
نه، چند بار دزدی کردم ولی بیشتر در شهر خودمان کار کشاورزی میکردم.
چطور هدف گلوله پلیس قرار گرفتی؟
در حال سرقت از یک خانه بودم که متوجه حضور ماموران شدم و به همین خاطر پا به فرار گذاشتیم که از سوی پلیس هدف 3 گلوله قرار گرفتم.
چطور به فکر فرار افتادی؟
مدتی که داخل زندان بودم بخاطر گلولههایی که به سمتم شلیک شده بود احساس درد داشتم اما زیاد رسیدگی نمیکردند به همین خاطر به فکر فرار از زندان افتادم.
نقشه را چه کسی طراحی کرد؟
در این مدت که داخل زندان بودم، 3 بار به بیمارستان منتقل شدم اما برادرانم به کمکم نیامدند تا اینکه بار چهارم مرا از داخل بیمارستان فراری دادند.
چه زمان متوجه تصمیم برادرانت شدی؟
من روز قبل از فرار متوجه شدم که قرار است فردای آن روز به بیمارستان امام خمینی منتقل شوم به همین خاطر با تلفن به برادرم زنگ زدم و به آنها اعلام کردم که فردا به بیمارستان منتقل میشوم.
وقتی از اتوبوس پیاده شدی و به سمت بیمارستان حرکت میکردی میدانستی برادرانت به کمکت آمدند؟
هم منتظر بودم هم منتظر نبودم.
یعنی فکر نمیکردی بیایند؟
3 بار این اتفاق افتاده بود اما برادرانم نیامده بودند.
در زمان فرار چه اتفاقی افتاد؟
برادرم یونس بعد از باز کردن دستبندم، مرا روی دوش خودش انداخت و به سمت یک موتور که در بیرون بیمارستان بود حرکت کرد و پس از سوار شدن روی موتور مرا به سمت یک خودرو برده و پس از سوار شدن پا به فرار گذاشتیم.
ماموران پلیس آنجا نبودند؟
ماموران زیادی بودند اما هریک از آنها به بخش مربوط خودشان رفته بودند و و برادرم حمید نیز تیراندازی میکرد.
اطلاع داشتی قرار بود 5 روز بعد از بیمارستانت با قرار وثیقه آزاد شوی؟
آزاد نمیشدم.
چرا؟
چون از شهرستان نیابت قضایی زیاد داشتم و یک متهم فراری بودم و حکم نیز برایم صادر شده بود.
اگر به گذشته بازگردیم دوباره دزدی و خلاف میکنی؟
شاید.
یعنی از این شرایط راضی هستی؟
راضی نیستم، من 10 سال زندان بودم و شرایط دست به دست هم داد که من دست به این کارها بزنم و اگر به عقب بازگردم هم احتمالش هست که دوباره دست به این تبهکاریها بزنم.
بعد از فرار کجا رفتی؟
به یک باغ در منطقه دماوند و در آنجا دستبند و پابندم را باز کردند و مستقیم به کوهدشت رفتیم.
ماجرای بزرگنماییات در اینستاگرام چیست؟
همه عکس میگذارند من هم عکس گذاشتم.
یعنی برای قدرت نمایی نبود؟
همه تو شهرستان ما مسلح هستند.
شنیدم شرارت زیادی داشتی و آدم معروفی برای خودت هستی؟
نمیدانم، شاید اینطور باشد.
اگر آزاد شوی دوباره این مسیر تبهکاری را انتخاب میکنی؟
نمیدانم، شاید.
چرا سرکار نمیروی؟
کار برای من زیاد است اما دیگر افتادیم و تو این کار و معلوم نیست تا کی دست از تبهکاری بردارم.
چرا بعد از فرار از ایران خارج نشدی؟
دوست داشتم داخل ایران باشم.
فکر می کردی دستگیر شوی؟
بله.
خب چرا فرار کردی؟
گفتم میخواستم دکتر بروم و درمان شوم و اصلا فکری برای بعد از فرار نداشتم.
برادر فداکار
یونس 33 ساله که برادر بزرگتر سعید است ادعا میکند که از همان روز اول میدانستیم دستگیر شویم اما تصمیم گرفته بودیم که برادرم را فراری دهیم.
سابقه داری؟
بله، بخاطر درگیری، سرقت و حمل 35 گرم کراک دستگیر شدم و سالها زندان بودم.
مواد برای مصرف خودت بود؟
نه، میفروختم.
چرا خودت مصرف نمیکردی؟
خوب من فروشنده بودم.
مواد مخدر خوب است یا بد؟
بد.
پس چرا میفروختی؟
سکوت.
آخرین بار کی زندان بودی؟
6 ماه قبل بود که از زندان آزاد شدم.
سعید هم زندان بود؟
بله، وقتی آزاد شدم برادرم در زندان بود.
به چه جرمی در زندان بودی؟
سرقت.
چرا به فکر فراری دادن برادرت افتادی؟
سعید زندان بود و شرایطش خوب نبود به همین خاطر تصمیم گرفتم فراریاش دهم.
چه وقت تصمیم به اجرای نقشه فرار برادرت افتادی؟
از قبل تصمیم گرفته بودیم اما منتظر یک زمان مناسب بودیم که روز قبل از اجرای نقشهمان، سعید با برادر کوچکترم تماس گرفت و گفت که فردا برای درمان به بیمارستان منتقل میشود.
اسلحه را از کجا آوردی؟
از قدیم اسلحه داشتیم.
روز اجرا نقشه چه اتفاقی افتاد؟
از صبح ساعت 8 داخل حیاط بیمارستان بودیم که دیدم برادرم همراه دیگر زندانیها آمدند که در این صحنه من با در دست داشتن کلید دستبند به سراغ برادرم رفتم و در یک لحظه دستش را از زندانیهای دیگر باز کردم و روی دوشم انداختم که یکی از ماموران به سمت آمد که برادرم حمید با در دست داشتن تفنگ اقدام به تیرهوایی کرد و تفنگ پلیس را گرفت و همراه من به بیرون بیمارستان میوید تا اینکه برادرم را سوار بر موتور کردم و خودمان نیز 200 متر به سمت اتوبان چمران دویدیم و سوار بر خودروهایمان پا به فرار گذاشتیم.
بعد از سرقت کجا رفتی؟
به یک باغ که لباس برادرم را در آنجا رها کردیم و دستبند و پابند را با کلیدی که داشتیم باز کرده و همگی به سمت کوهدشت رفتیم.
دوستانت برای کمک به فراری دادن برادرت پول گرفتند؟
نه، همه بخاطر رفاقتی که با ما داشتند این کار را کردند.
برادرت را برای درمان کجا بردی؟
هیچ بیمارستانی نبود که برادرم را قبول کند به همین خاطر مدتی در کوهها پنهان بودیم.
خوب زندان که برای برادرت بهتر بود؟
نه، فقط میخواستیم برادرم را نجات دهم.
شنیدم پس از فرار برادرت در شهرهای مختلف سرقت میکردید؟
من نبودم ولی شاید دیگر همدستانمان این کار را میکردند.
5 دختری که همراهتان دستگیر شدند چه نقشی داشتند؟
یکی از آنها با برادرم حمید دوست بود که در سرقت ها و زاغزنیها همراهیاش میکرد و دیگر دختران هم با همدستانمان دوست بودند.
بنا به این گزارش، 6 متهم مرد و 5 زن جوان برای تحقیقات بیشتر به دستور بازپرس ایزد موسی در اختیار ماموران اداره یکم پلیس آگاهی تهران قرار دارند.
دیدگاه تان را بنویسید