این تبهکار به پلیس هم حمله کرد
سرنوشت عجیب یک دزد خسته از زندان
گروه حوادث: جیببر حرفهای با آزادی از زندان نه تنها تنبیه نشد بلکه با شیوه جدیدی دست به سرقت های سریالی زد. این دزد که اصلا زندان را دوست ندارد در آخرین سرقت وقتی با پلیس روبرو شد به جای تسلیم شدن تصمیم خطرناکی گرفت.
سرقت از دکه روزنامهفروشی
چندی قبل مرد جوانی در تماس با ماموران پلیس از سرقت کیوسک روزنامهفروشیاش خبر داد و تیمی از ماموران برای دستگیری عامل این سرقت عجیب وارد عمل شدند.
ماموران در گام نخست پیبردند که سارق جوان ابتدا به جلوی کیوسک روزنامه فروشی رفته و چند پاکت سیگار، چند نوشیدنی و شارژ تلفن همراه میخرد و در حالیکه همه سفارشها را گرفته بود کارت بانکیاش را در اختیار پسر جوان که داخل کیوسک کار میکرد قرار داده و ناگهان پا به فرار میگذارد.
سرقت های مشابه
در حالیکه ماموران تجسسهای پلیسی را برای دستگیری سارق جوان در دستور کار خود قرار داده بودند در برابر چند پرونده مشابه دیگر قرار گرفتند و مشخص شد سارق جوان در همه سرقتها با دادن کارتهای بانکی سرقتی نقشه سرقت را به اجرا گذاشته است.
سرنخ پلیسی
تیم پلیسی در این مرحله، تحقیقات میدانی را در دستور کار خود قرار دادند و موفق به شناسایی دوربین مداربستهای در جلوی یکی از کیوسکهای روزنامهفروشی شدند و همین کافی بود تا فیلم صحنه فرار سارق جوان مورد بررسی قرار گرفت.
سارق جوان با کلاه نقابداری که به سر داشت توانسته بود چهرهاش را در دوربینهای مداربسته پنهان نگهدارد و در این مرحله مسیر فرار سارق جوان تا رسیدن به همدست موتور سوارش را مورد بررسی قرار دادند که در صحنه فرار متهمان یک دوربین مداربسته چهره آنها را از روبرو ثبت کرده بود و تصویر همدست دزد نقابدار شناسایی شد.
همین سرنخ کافی بود تا ماموران با به دست آوردن تصویر سارق موتور سوار تجسسهای اطلاعاتی را در دستور کار خود قرار دهند و خیلی زود محسن که یکی از سارقان سابقهدار است از سوی ماموران پلیس شناسایی شد.
دزد موتور سوار
ماموران در ادامه مخفیگاه محسن 28 ساله را ردزنی کردند و در عملیاتی غافلگیرانه سارق سابقهدار دستگیر شد.
محسن ابتدا سعی داشت خود را بیگناه معرفی کند اما وقتی در برابر تصویر دوربین مداربسته قرار گرفت لب به سخن باز کرد و همدست قدیمیاش را که ساسان نام دارد لو داد.
کارآگاهان در ادامه تحقیقات پیبردند که ساسان همان جیببری حرفهای است که بارها بخاطر جیببری دستگیر شده و 6 ماه قبل نیز از زندان آزاد شده است.
بدین ترتیب ماموران به مخفیگاه ساسان رفتند که در زمان دستگیری مشخص شد جیببر حرفهای با اطلاع از دستگیری همدستش پا به فرار گذاشته است. تیم پلیسی در ادامه پاتوقهایی را که احتمال میدادند ساسان به آنجا رفته باشد را مورد تحت نظر قرار دادند تا اینکه جیببر سابقهدار از یک سفرهخانه خارج شد و ماموران بدون هیچ درنگی دست به کار شده و ساسان را دستگیر و تحت محاصره خود در آوردند.
ساسان که تصمیم نداشت دوباره به زندان بازگردد به دنبال راه فرار بود و تنها فکری که در این صحنه به ذهنش رسید حمله به سمت ماموران بود در این مرحله ماموران با غافلگیر کردن ساسان او را روی زمین خوابانده و دستبند پلیس را به دستش زدند.
گفتوگو با جیببر حرفهای
ساسان 26 ساله که یک جیببر حرفهای است از اینکه دوباره باید به زندان برود ناراحت است اما به قول خودش اول و آخر خلاف زندان است و جایی بهتر از آنجا برایش نیست.
سابقهداری؟
بله،5 بار به خاطر سرقت و جیببری به زندان رفتم.
آخرینبار کی زندان بودی؟
6 ماه قبل از زندان آزاد شدم.
چرا دوباره دست به دزدی زدی؟
بیکاری و بیپولی مجبورم کرد که دزدی کنم.
چرا دنبال کار نرفتی؟
دوست داشتم سرکار بروم اما برای سابقهدار هیچ کاری پیدا نمیشود و دوست داشتم خیلی زود به پول برسم.
محسن را از کجا میشناختی؟
همسلولیام بود که یک ماه زودتر از من از زندان آزاد شد و وقتی آزاد شدم چون جایی نداشتم بروم به او زنگ زدم و با هم مدتی در خانه دوستانش میهمان بودیم تا اینکه تصمیم گرفتیم دزدی کنیم و برای خودمان یک خانه اجاره کنیم.
چه نقشهای برای سرقت کشیدی؟
یک شب همراه محسن برای خرید به یک کیوسک روزنامه فروشی رفتیم و جلوی آنجا ایستاده بودیم که با هم تصمیم به سرقت از کیوسکهای روزنامهفروشی گرفتیم.
شیوه و شگرد؟
من یک جیببر حرفهای بودم و محسن نیز موتور سوار ماهری بود به همین خاطر من روزها در خیابان و اتوبوسهای شهری جیببری میکردم که هم پول به دست میآوردم هم کارت بانکی و سپس با کارتهای سرقتی به جلوی دکهروزنامه فروشی میرفتیم، همیشه صاحبان کیوسکروزنامه فروشی داخل محل کارشان بودند که من با کارت بانکی سرقتی به سراغشان میرفتم و سفارشهای زیادی میدادم و بعد از اینکه سفارشم را تحویل میگرفتم کارت بانکی سرقتی را در اختیار آنها قرار میدادم و درحالیکه آنها سرگرم کارهای بانکی بودند به سمت محسن فرار میکردم و سوار بر موتورش پا به فرار میگذاشتیم.
با کالاهای سرقتی چه میکردید؟
کالاهای سرقتی بیشتر مصرف شخصی داشت و بعضی اوقات وقتی مثلا از یک آبمیوه تعداد زیادی جمع میکردیم آنها را در خیابان به قیمت ارزانتری به مردم میفروختیم.
چرا وارد دنیای تبهکاری و سرقت شدی؟
اولین بار که دزدی کردم همراه یکی از همکلاسیهایم بودم که داخل اتوبوس از یک پیرمرد سرقت کرد و از همان دوران کار جیببری را یاد گرفتم.
تحصیلات؟
دوم دبیرستان.
چرا ادامه تحصیل ندادی؟
پول جیببری خوب بود و به خودم گفتم درس بخوانم که آخرش مثل برادرم کارگر یک مغازه میشوم و تصمیم داشتم با پولهای سرقتی که به دست میآورم خودم یک کار جدید شروع کنم که دستگیر شدم.
چرا بعد از اولین دستگیری دوباره دزدی کردی؟
دیگر یک سارق سابقهدار شده بودم و کاری برای من نبود و خانوادهام نیز دیگر به من اهمیت نمیدادند به همین خاطر به دزدیهایم ادامه دادم.
از زندان نمیترسی؟
جای خوبی نیست اما برای من که جایی برای زندگی ندارم زندان بهترین جای ممکن است.
چرا زمان دستگیری به پلیس حمله کردی؟
برای من زندان عادی شده اما از اینکه بخواهم دوباره به زندان بازگردم برایم سخت بود چون کارتنخواب باشی بیشتر از زندان طعم زندگی را میفهمی.
یعنی آزاد شوی دوباره دزدی میکنی؟
باور کنید دیگر از این سبک زندگی خسته شدم و تصمیم دارم وقتی آزاد شوم به سراغ خانوادهام بروم و التماسشان میکنم که مرا ببخشند.
چرا قبل از دستگیری به سراغ خانوادهات نرفتی؟
روی دیدنشان را نداشتم، قصد داشتم مدتی دزدی کنم و کمی پول به دست بیاورم و با جیبپر پیش خانوادهام بروم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
احتمال میدادم ولی با کلاهی که سرم کرده بودم فکر نمیکردم شناسایی شوم.
چرا همان جیببری را ادامه ندادی؟
وقتی دیدم کارتهای بانکی زیادی دستم مانده تصمیم به این کار گرفتم و مهمتر از همه این حرفها، مردم دیگر پول تو جیبشان ندارند و با یک کارت بانکی از خانه خارج میشوند به همین خاطر مجبور بودم با استفاده از کارتهای سرقتی به پول برسم.
اگر از تو سرقت کنند چه حسی پیدا میکنی؟
ناراحت میشوم اما چون خودم دزد هستم میدانم او هم مثل من به پول نیاز داشته است.
حرف آخر؟
اول و آخر کار خلاف زندان است، حتی اگر فکر کنید نقشهتان بدون خطاست.
بنا به این گزارش، متهمان برای تحقیقات بیشتر درا ختیار ماموران پلیس قرار دارند.
دیدگاه تان را بنویسید