در گفتوگو با خبرنگار توسعه ایرانی تشریح شد
ناگفتههای تلخ زن جوان ازیک جنایت
گروه حوادث: زن جوان که از رفتارهای شوهرپرخاشگرش به تنگنا آمده بود در اقدامی عجیب در برابر چشمان دخترش دست به قتل شوهرش زد.
عقربهها ساعت هفت صبح روز سهشنبه چهارم دیماه سال جاری را نشان میداد و ماموران کلانتری 163 ولنجک در تماس ماموران اورژانس از مرگ مرموز مرد 57 سالهای در اتاق خوابش خبر دادند.
با توجه به مرموز بودن ماجرای مرگ قاسم درخانهاش، تیمی از ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران به دستور بازپرس سجاد منافیآذر از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران برای افشاگری وارد عمل شدند.
تحقیقات از زن جوان
کارآگاهان در گام نخست به سراغ زن جوان رفته و وی در اظهاراتش ادعا کرد شب گذشته همسرم در حال درس دادن به دختر 9 سالهمان بود که شروع به پرخاشگری کرد و دخترم را به باد کتک گرفت و بعد از آن به اتاق خواب رفت.
وی افزود: صبح وقتی به سراغ همسرم رفتم که بچهها را به مدرسه برساند دیدم نفس نمیکشد که خیلی سریع با اورژانس تماس گرفتم که تیم پزشکی با حضور در خانهمان از مرگ همسرم خبر دادند.
در این مرحله بازپرس ویژه قتل دستور داد جسد پدر این خانواده برای تحقیقات بیشتر به پزشکی قانونی منتقل شود.
افشای راز یک جنایت
تحقیقات پلیسی ادامه داشت تا اینکه پس از چهارم روز پزشکی قانونی علت مرگ مرد 57 ساله را خفگی از ناحیه گردن اعلام کردند که همین کافی بود تا بازپرس منافیآذر دستور دستگیری مریم 40 ساله را صادر کند.
روز 9 دی ماه سال جاری ماموران مریم و دختر 18 سالهاش را که ناهید نام دارد دستگیر کردند.
زن جوان در همان ابتدا پرده از جنایت همسرکشی برداشت و ادعا کرد دیگر از کتک کاری و اذیتهای شوهرم خسته شده بودم که در یک لحظه تصمیم به قتل او گرفتم.
مریم در اعترافاتش گفت: پس از قتل برای صحنهسازی از دخترم ناهید کمک گرفتم و جسد شوهرم را به داخل اتاق خواب منتقل کردم و فکر نمیکردم آنقدر زود راز این جنایت فاش شود.
گفتوگو با قاتل همسرکش
مریم 40 ساله با چهرهای آرام و خونسرد، تنها دغدغهاش دلنگرانی فرزندانش است و از اینکه شوهرش را به قتل رسانده آنقدر هم ناراحت نیست و به قول خودش: برای رهایی از شکنجهگاه شوهرم دست به قتل زدم.
سابقه داری؟
نه، تا حالا پایم به کلانتری هم باز نشده بود چه برسد به پلیس آگاهی.
الان به چه جرمی دستگیر شدی؟
قتل شوهرم.
چرا شوهرت را کشتی؟
اذیتم میکرد، مجبور شدم او را به قتل برسانم.
چند سال پیش ازدواج کردی؟
20 سال قبل، شوهرم پس از جدایی از زن اولش و با وجود اینکه یک فرزند دختر داشت به خواستگاری من آمد و با هم ازدواج کردیم.
علت جداییاش را میدانستی؟
بعدها شنیدم که زن اولش به خاطر پرخاشگریهای شوهرش از او جدا شده و حتی دخترش هم حاضر نبود با پدرش زندگی کند.
میدانستی شوهرت پرخاشگر است؟
نه، اصلا اطلاعی در این مورد نداشتم و بعد از ازدواج در همان خانهای که با زن اولش زندگی کرده بود زندگی کردم.
چه اذیتی کرده بود که او را کشتی؟
شوهرم پرخاشگر بود، دست بزن داشت، عصبانی بود و همه را کتک میزد.
علت این کارهایش چه بود؟
بیماری روحی و روانی داشت و همیشه قرص میخورد.
چرا از همسرت طلاق نگرفتی؟
بخاطر بچههایم زندگی کردم و در این 20سال سکوت کردم.
از کی متوجه رفتارهای خشونتآمیز شوهرت شدی؟
سه سال بعد از ازدواج و زمانیکه دخترم به دنیا آمد.
چند فرزند داری؟
یک دختر 18 ساله و یک دختر 9 ساله دارم که همه نگرانیام آنها هستند.
چرا از همسرت طلاق نگرفتی؟
چون حقوقی نداشتم و کسی نبود که از من حمایت کند و زندگی با دو فرزند هزینه دارد که من بیکار بودم و مجبور شدم با شوهرم زندگی کنم و از طرفی هم میترسیدم دخترانم را از من بگیرد.
از خانوادهات کمک نخواستی؟
دختر بزرگم سه ساله بود که درباره رفتارهای شوهرم با برادرم صحبت کردم که برادرم خواست از شوهرم جدا شوم تا اتفاق بدی برای من و دخترم نیفتد. مدتی با دخترم به خانه پدریام رفتم اما بعد از چند روز شوهرم خانوادهاش را به سراغم فرستاد تا برگردم و قول داده که دیگر دست از پرخاشگری برمیدارد و در ادامه دخترم را از من گرفت که مجبور به بازگشتن شدم.
شب جنایت چه اتفاقی افتاد؟
من از قبل هیچ نقشهای برای کشتن شوهرم نداشتم.
چه اتفاقی افتاد که شوهرت را کشتی؟
ناهید داخل اتاقش سرگرم درس خواندن بود و شوهرم با دختر 9 سالهام در حال تمرین و درس دادن بود که ناگهان شروع به فحاشی به دختربچهمان کرد. ناهید از اتاق بیرون آمد و از من خواست که پدرش را آرام کنم تا درس بخواند. در همین لحظه شوهرم عصبانی شد و شروع به فحاشی کرد و یک ضربه محکم به قفسه سینم زد که بین ما درگیری رخ داد.
دخترت میانجیگری نکرد؟
شوهرم با پرخاشگری به من میگفت خودت که بیسوادی پس به من نگو چطور درس بدهم و بعد از قتل از دخترم شنیدم که پدرش در زمان درگیری یک چاقو از آشپزخانه برداشته و قصد داشته از پشت به من ضربهای بزند که دخترم توانسته بود چاقو را از دستش بگیرد که پس از آن شوهرم مرا کتک زد.
چطور شوهرت را به قتل رساندی؟
شوهرم بعد از درگیری ناگهان حالش بد شد و نمیدانم چرا یک دفعه ضعف کرد و احساس میکنم خودش ناراحت بود که روی مبل نشست و دیگر قدرتی نداشت که همان لحظه تصمیم گرفتم به این کتککاریها و اذیتها پایان دهم که روسری را دور گردنش انداختم و آنقدر فشار دادم تا دیگر نفس نکشید.
دخترانت شاهد صحنه قتل پدرشان بودند؟
دختر 9 سالهام داخل اتاق بود و فکر نکنم صحنه را دیده باشد اما دختر بزرگم از من میخواست که دست از قتل بردارم و پدرش را رها کنم اما بیفایده بود. ناهید با گریه میگفت 20 سال تحمل کردی، پدرم را نکش و همگی با هم فرار میکنیم و در یک چادر زندگی میکنیم. دخترم نگران من بود که به زندان بیفتم ولی من دیگر خسته شده بودم و با فرار از خانه هم پولی برای زندگی نداشتیم، به همین خاطر تصمیمی را که گرفته بودم به اجرا گذاشتم.
بعد از قتل چه کردی؟
جسد را داخل اتاق خواب کشاندم و با صحنه سازی سعی داشتم ماجرای مرگ شوهرم را عادی نشان دهم و صبح با برادرم تماس گرفتم و ادعا کردم که شوهرم دیشب با من درگیر شده اما صبح که به سراغش رفتم دیگر نفس نمیکشد که از من خواست با اورژانس تماس بگیرم.
چرا وقتی پلیس آمد اعتراف نکردی؟
میخواستم مراسم دفن کردن شوهرم را انجام دهم، دخترانم تنها بودند و نمیدانستند چه کاری انجام دهند.
کی اعتراف کردی؟
پس از برگزاری مراسم خاکسپاری شوهرم وقتی ماموران به خانه آمدند میدانستم که به مرگ شوهرم شک کردند و زمانیکه سوار بر خودرویشان شدم همانجا اعتراف کردم.
عذاب وجدان داری؟
مریم پس از لحظاتی سکوت گفت: «هم عذاب وجدان دارم، هم ندارم»
چرا؟
ناراحت هستم که شوهرم را کشتم ولی چون خسته شده بودم و هر روز ما را اذیت میکرد و کتک میزد و اینکه دیگر در جمع نیست برای من رضایتبخش است.
شوهرت را دوست داشتی؟
راستش را بخواهید دوستش داشتم ولی آنقدر ما را کتک میزد و پرخاشگری کرد که مرا مجبور کرد دست به این کار بزنم.
از زندان نمیترسی؟
تنها نگرانیام فرزندانم هستند و میخواهم مرا چند روز آزاد کنند که به دخترانم سروسامانی بدهم و دوباره به زندان بازگردم.
آرزویی داری؟
تنها آرزویم دخترانم هستند که ببینم به جایی رسیدند و در آرامش هستند.
بنا به این گزارش، زن جوان به دستور بازپرس سجاد منافیآذر برای تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار دارند.
دیدگاه تان را بنویسید