در گفت و گو با توسعه ایرانی تشریح شد
شلیک رازگشا در دروازه غار تهران
گروه حوادث: شلیک پلیس به دزد فراری پرده از سرنوشت عجیب او برداشت.
این جوان بخاطر مشکلات خانوادگیاش از اوج به منجلاب اعتیاد و سرقت رسیده است .
عقربهها ساعت یک و 30 دقیقه بامداد چهارشنبه 28 آذرماه سال جاری را نشان میداد و ماموران گشت پلیس آگاهی تهران در منطقه دروازه غار به خودروی پراید سفید رنگی مشکوک شدند.
کارآگاهان سوار بر بنز پلیس در یک قدمی خودروی 2 مرد مرموز رسیدند و قبل از اینکه دستور ایست را برای راننده صادر کنند، مرد جوان پا روی پدال گاز خودرویش قرار داد و همین کافی بود تا تعقیب و گریز پلیسی کلید زده شود.
ماموران سایه به سایه خودروی پراید را تعقیب میکردند و راننده جوان با حرکات مارپیچ و سرعت بالا سعی بر فرار داشت تا اینکه پس از یک و ساعت نیم تعقیب و گریز وقتی خودروی ماموران همراه مردان مرموز وارد اتوبان یادگار امام «ره» شد، خودروی بنز گشت پلیسی از مسیر خارج و با گاردریل کنار اتوبان برخورد.
خودروی ماموران در این حادثه تخریب و در کنار اتوبان متوقف شد و راننده پراید که در آیینه خودرویش شاهد این حادثه بود توانست از سایه پلیس فرار کند.
دستگیری سارق جوان
تیمهای پلیسی به سرعت در صحنه تصادف خودروی پلیس با گاردریل حاضر شدند و 2 مامور مجروح توسط تیمهای امدادی اورژانس به بیمارستان منتقل شدند و تجسسهای پلیسی برای دستگیری 2 مرد پراید سوار به صورت ویژه در محل فرار متهمان آغاز شد.
تجسسهای پلیسی ادامه داشت تا اینکه ساعت 3 بامداد چهارشنبه ماموران گشت کلانتری در کنار اتوبان یادگار امام «ره» به 2 مرد جوان که در حال پیاده روی بودند مشکوک شدند.
ماموران در این مرحله به سراغ 2 مرد جوان رفته و با توجه به رفتار و حرکات 2 جوان مرموز دستور دستگیری آنها صادر شد.
تیم پلیسی 2 مرد جوان که احتمال میدادند همان متهمان فراری در صحنه تعقیب و گریز پلیسی هستند را به محل واژگونی خودروی پلیس منتقل کردند و در ادامه با توجه به فیلم صحنه تعقیب و گریز متهمان شناسایی شدند.
همین کافی بود تا سارق جوان به سرقت خودرویش اعتراف کند و در ادامه ادعا کرد که برادرش در این سرقت نقشی نداشته و بیگناه است.
خرید مواد با خودروی سرقتی
کارآگاهان در ادامه تحقیقات برادر «آربی» را که در سرقت و فرار از دست پلیس نقشی نداشت را آزاد کردند و مشخص شد «آربی» 2 بار بخاطر سرقت خودرو در اصفهان دستگیر شده است.
«آربی» در اعترافاتش گفت: برای خرید مواد مخدر شیشه و هروئین اقدام به سرقت خودروی پراید کردم و قصد داشتم پس از خرید مواد، خودرو را در کنار خیابان رها کند.
وی افزود: پس از فرار از دست پلیس، خودروی سرقتی را در شهرک رها کردم و همراه برادرم قصد داشتیم تا با سوار شدن در یک خودرو از صحنه واژگونی خودروی پلیس فرار کنیم اما خیلی زود از سوی ماموران پلیس دستگیر شدیم.
گفتگو با سارق دلسوز
آربی 40 ساله که 2 بار بخاطر سرقت به زندان افتاده است ادعا میکند سرنوشت زندگیاش بخاطر پدرش به تباهی کشیده شد و وقتی تلخترین صحنه زندگیاش که لحظه دیدن پدرش در دنیای کارتنخوابی است را به یاد میآورد اشک از چشمانش جاری میشود.
سابقهداری؟
بله،بخاطر سرقت خودرو در اصفهان دستگیر شدم.
شغل؟
صافکار هستم.
اعتیاد داری؟
بله، از 22 سالگی تریاک مصرف میکردم اما با گذشت زمان به شیشه و هرئین اعتیاد پیدا کردم.
چطور معتاد شدی؟
ابتدا برای خوشگذرانی و تفریح بود و فکر نمیکردم معتاد شوم.
چرا ترک نکردی؟
چون مشکلی با اعتیادم ندارم.
الان به چه جرمی دستگیر شدی؟
سرقت خودرو.
شنیدم در یک تعقیب و گریز جنجالی دستگیر شدی؟
بله، ساعت یک شب بود با خودروی سرقتی برای تهیه مواد به منطقه دروازه غار رفتم و پس از آن بود که خودروی پلیس را کنار خودم دیدم که فهمیدم به من شک کردم که به سرعت پا به فرار گذاشتم که در این تعقیب و گریز طولانی خودروی بنز پلیس به کاردریل کنار اتوبان یادگار برخورد کرد و متوقف شد.
چه حسی داشتی؟
ترسیده بودم، به خودم میگفتم الان بیسیم میزنند و کلی پلیس به دنبال من میآید.
پس از فرار کجا رفتی؟
خودرو را در یک شهرک رها کردیم و در کنار خیابان پیاده حرکت میکردیم که قصد داشتیم با خودروهای عبور از محل دور شویم اما پلیس به سراغمان آمد.
چقدر مواد خریده بودی؟
50 گرم هروئین و 20 گرم شیشه.
خودروی پراید را برای چه به سرقت بردی؟
برای خرید مواد به خودرو نیاز داشتم به همین خاطر اقدام به سرقت خودروی پراید کردم.
چطور پراید را سرقت کردی؟
در کنار خیابان پارک بود و هیچ سیستم امنیتی نداشت به همین خاطر با یک انبر در پراید را باز کردم و سپس با یک کلید قدیمی اقدام به روشن کردن پراید کردم.
قصد داشتی پس از سرقت خودرو را بفروشی؟
نه، پس از خرید مواد تصمیم داشتم خودرو را در کنار خیابان رها کنم.
چرا سرقت میکنی؟
باور کنید من دزد نیستم و یک لحظه تصمیم میگیرم و انجام میدهم و پس از آن خودرو را در کنار خیابان رها میکنم چون نیاز به پول ندارم.
چطور آربی، یک سارق شد؟
زندگیام یک کتاب است، سرهای بریده زیر کتفم زیاد است، زندگی پر فراز ون نشیبی داشتم که من به اینجا رسیدم.
تحصیلات؟
فوق دیپلم دارم، خیلی درس خوان بودم، حتی در رشته بسکتبال در سال 74 به تیم ملی دعوت شدم اما نرفتم.
چرا جواب منفی دادی؟
همراه خانوادهام به آلمان رفتیم ودر آنجا درس میخواندم و زندگی میکردیم.
چرا به ایران بازگشتی؟
پدرم در ایران بود و بخاطر اصرارهای او به ایران بازگشتیم.
با پدر و مادرت اختلاف داری؟
با پدرم اختلاف داشتم و دارم.
از پدر و مادرت حمایت میکنی؟
از مادرم حمایت میکنم اما از پدرم نه.
چرا از پدرت حمایت نمیکنی؟
آربی در حالیکه اشک میریزد گفت: نمیخواهد کمکش کنم.
چرا درباره پدرت با اشک حرف میزنی؟
پدرم کارتن خواب است.
کارتن خواب؟!
بله، 4 سال قبل پدرم بخاطر اختلاف با مادرم از خانه بیرون زد و دیگر هیچ کسی از او خبر نداشت تا اینکه بعد از 2 سال جستجو توانستم پدرم را پیدا کنم، صحنه تلخی بود و هیچ وقت نمیتوانم آن روز را از خاطرم پاک کنم، پدرم در شرایط بدی بود و کارتن خواب شده بود.
پدرت را به خانه بازگرداندی؟
نه، مادرم اجازه بازگشت به پدرم نمیدهد و پدرم را پارک نزدیک خانهمان زندگی میکند و کارتن خواب است.
چرا آنقدر بغض داری ؟
همه زندگیام را از دست دادم، خودم را درگیر پدر و مادرم کردم و همه بدبختیها بخاطر بی فکری و اختلافات آنها است که من به اینجا کشیده شدم.
آزاد شوی دوباره دزدی میکنی؟
نه، آزاد شوم از کشور خارج میشوم و می خواهم برای خودم زندگی کنم.
کجا میخواهی بروی؟
ارمنستان و از آنجا به آلمان میروم.
کاری برای انجام دادن درآلمان داری؟
کار پیدا میشود، حتی شده گاری هل بدهم بهتر است که صحنههای تلخ زندگی پدرم را ببینم.
چرا برای پدرت خانه اجاره نمیکنی؟
پولی ندارم و پدرم نیز نمیخواهد با من همراه شود.
پدرت اعتیاد دارد؟
بله، هروئین مصرف میکند.
خواهر و برادر داری؟
2 برادر دیگر دارم که آنها هم اعتیاد دارند.
مسئولیت همه با برعهده تو است؟
بله، همه مشکلات و کارها گردن من است و همین باعث شده که هیچ وقت به خودم فکر نکنم، تنها و میخواهم بعد از آزادی از زندان به فکر خودم باشم و زندگیام را تغییر بدهم، خسته شدم و کم آوردم.
نگران خانوادهات نمیشوی؟
هستم، پدر و مادرم را دوست دارم که حمایتشان میکنم، اگر پدرم مارا مجبور به بازگشتن به ایران نمیکرد شاید امروز برای خودم کسی بودم و بعد از آن هم که اتفاقات دیگری رخ داد.
وضعیت مالی پدرت خوب بود؟
بد نبود ولی هزینه زندگی و مهاجرت به آلمان را پدربزرگم پرداخت کرده بود و بعد از چند سال وقتی به ایران بازگشتم همه چیز را از دست داده بودیم و حتی یک دوست هم برایم نمانده بود.
دیدگاه تان را بنویسید