در گفتوگو با خبرنگار توسعه ایرانی فاش شد
سرنوشت یک دختر و ۹ مرد تبهکار در پایتخت
گروه حوادث:یک دختر و 9 مرد گردانندگان باندهای مخوفی بودند که سرنوشت های عجیبی دارند.
سهیلا با همدستی پسری سراغ مردان هوسران در فضای مجازی می رفت و از آنها باجگیری می کرد.
جزییات عملیات رعد
سردار حسین رحیمی ، رییس پلیس تهران گفت:۹۵۰ پروندههای کشف شده در حوزه سرقت و ۱۹ باند متلاشی شده است.
وی افزود: در طرح رعد ۱۸ با تلاش همکاران من در پلیس مواد مخدر و پیشگیری تهران اقدامات همه جانبهای برای مبارزه با سارقان و قاچاقچیان انجام شد. در این طرح ۲۵۸ حکم قضایی اجرا شد و ۵۴۶ نفر سارق و مالخر و ۳۲ باند سرقت منهدم شدند.
سردار رحیمی با اشاره به اینکه ۴ تفنگ جنگی و ۴۰ قبضه سلاح سرد از تبهکاران در طرح رعد ۱۸ کشف شده افزود: پلیس مبارزه با مواد مخدر تهران بزرگ در ۴۸ ساعت گذشته موفق به دستگیری ۲۷۵ خرده فروش و جمع آوری ۳۴۰ نفر معتاد متجاهر را جمع آوی کرده است.
سردار رحیمی تصریح کرد: در ۴ مرحله در چند روز گذشته ۱۳۰ نفر از دلالان ارز دستگیر و به زندان اعزام شدند و همچنین باید به این نکته اشاره کرد که بانک مرکزی بنرهایی را در خیابانهای بازار، استانبول و چهارراه منوچهری با این مضمون که هر گونه خرید و فروش سکه و ارز در خیابان ممنوع است و پلیس نیز اعلام میکند هر کس در خیابان ارز بفروشد دستگاه قضایی و نیروی انتظامی با جدیت هر چه تمامتر با آنها برخورد خواهد کرد و طبیعتا در مبارزه با مفسدان اقتصادی پلیس در کنار دستگاه قضایی با جدیت عمل خواهد کرد.
وی تصریح کرد: در طرح رعد ۱۸ باندی را دستگیر کردیم که اقدام به جعل اسکناس، سکه و هر نوع مدارک دیگری میکردند که با تلاش پلیس دستگیر شدند.
سرقت از پسرهای هوسران
سهیلا که عشق بازیگری است و حس خوشتیپی دارد در یک میهمانی شبانه سرنوشت خود را تغییر داد.
سابقهداری؟
بله. 2 سال در کانون بودم.
چطور با آرش آشنا شدی؟
آرش دیجی یک میهمانی بود و خوانندگی میکرد که در آنجا با هم آشنا شدیم.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
سرقت و زورگیری از پسرهای هوسران و پولدار.
شیوه و شگرد؟
من در شبکههای مجازی تلگرام و اینستاگرام با پسرهای جوانی که وضعیت مالی خوبی داشتند دوست میشدم و بعد از مدتی وقتی طعمههایم مرا به خانهشان دعوت میکردم پای در خانه آنها میگذاشتم و سپس در فرصتی مناسب یا در خانه را باز میکردم یا کلید را به دست آرش میرساندم که وارد خانه شود و در این صحنه آرش وارد خانه میشد و طعمههایمان را با تهدید داخل یک اتاق زندانی میکردیم و به راحتی دست به سرقت میزدیم.
پسرها چطور به تو اعتماد میکردند؟
نیازی به اعتماد نیست، عکسهای خوب برای پروفایلم میگذاشتم و ادعا میکردم هنرپیشه هستم.
آرش هم سابقهدار است؟
بله، او نیز 2 سال در زندان بوده است.
دزد جویای کار
پسر جوان به بهانه کار پای در تهران گذاشت اما به جای کار دست به زورگیری های خیابانی زد تا اینکه در عملیات پلیسی دستگیر شد.
سابقهداری؟
نه، اولین بار است که دستگیر شدم.
شنیدم زورگیری کردی؟
نه، من گوشی قاپی کردم ولی به اتهام زورگیری دستگیر شدم.
همیشه قمه همراهت بود؟
بله، ولی استفاده نکردم.
اما پلیس گفته که با چاقو زورگیری میکردی؟
نمیدانم. اگر استفاده کرده بودم که طعمهام نمی توانست فرار کند و پلیس را صدا بزند.
چرا دزدی کردی؟
بخاطر بدبختی و بیکاری مجبور به سرقت شدم.
ازدواج کردی؟
نه.
چرا سرکار نرفتی؟
برای کار از شهرستان به تهران آمدم اما کاری برای من نبود به همین خاطر مجبور به سرقت شدم.
در شهر خودتان کار نیست؟
نه، اگر کار بود که به تهران نمیآمدم.
حرف آخر؟
پشیمانم.
سرقت به خاطر خواهرزاده
حمید 21 ساله که به تازگی از زندان آزاد شده است ادعا می کند به خاطر اصرارهای خواهرزادهاش دست به دزدی زده و اگر ادامه تحصیل میداد کارش به اینجا کشیده نمیشد.
سابقهداری؟
یکبار به خاطر سرقت دستگیر شدم.
چندتا شاکی داری؟
6 نفر.
آخرین بار کی زندان بودی؟
3 ماه قبل.
چرا دوباره دزدی کردی؟
من دزدی نکردم، چند نفر دیگر مرا شناسایی کردند به خاطر همین دستگیر شدم، حتی در این مدت موتورم را هم فروختم.
چرا سرقت میکردی؟
خواهرزادهام زیر پایم نشست و اصرار کرد که با هم دزدی کنیم به همین خاطر دست به دزدی زدم.
نمیترسیدی دستگیر شوی؟
میترسیدم ولی بچگی کردم.
چطور دستگیر شدی؟
چون با قرار وثیقه از زندان آزاد شدم برای کارهای دادگاه به اداره پلیس رفتم که دوباره دستگیر شدم.
حرف آخر؟
پشیمانم.
سرقت از مزونها
سه مرد که بچه محل هستند با طراحی یک نقشه از مزونها سرقت میکردند و دستگیری یکی از آنها کافی بود تا همدستش که نقش اصلی در سرقتها را داشت دستگیر شود.
حمیدرضا که از طریق یکی دوستانش دستگیر شده نقش اصلی در این سرقتها را داشت و حالا پس از دستگیری احساس پشیمانی میکند.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
سرقت از مزونهای لباسها.
چطور نقشه سرقت را طراحی کردی؟
با دوستانم که بچه محل هستیم نقشه را طراحی کردیم.
چه نقشی در سرقتها داشتی؟
یکی از دوستانم که پس از دستگیری ما فراری شده است در خیابانها پرسه زنی میکرد و بعد از شناسایی مغازههای مزون، آدرس را در اختیار من قرار میداد و در ادامه من که متخصص تخریب و باز کردن در مغازهها هستم وارد عمل شده و پس از تخریب درها وارد مغازه شده و دست به سرقت میزدم که بعد از آن لباسهای سرقتی را به یکی دیگر از دوستانم که مرا لو داد تحویل میدادم و او مسئول فروش آنها بود.
مغازهها دوربین مداربسته نداشت؟
اگر مغازهها مجهز به دوربین مداربسته بودند آن را نیز سرقت میکردم که سرنخی از ما به دست پلیس نیفتد.
چطور دستگیر شدی؟
همدستم که وظیفه فروش لباسهای سرقتی را داشت سوار بر خودرویش در محدوده شهرری بوده که ماموران کلانتری 131 شهرری به او مشکوک و دستگیرش میکنند و سپس در بررسی خودرو، لباسهای سرقتی را به دست میآوردند که او در تحقیقات پلیسی ادعا میکند لباسها را به قیمت 70 هزار تومان از من خریداری کرده و همین کافی بود تا پلیس مرا دستگیر کند.
چرا دزدی کردی؟
نیاز به پول داشتم و پشیمانم.
طلبکارانی که بدهکار شدند
دو پسر جوان که از یکی ازدوستانشان پول طلب داشتند و برای گرفتن طلبشان مجبور شدن تا پولهای جعلی در بازار پخش کنند.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
توزیع پولهای جعلی در بازار.
پولها را خودتان جعل میکردید؟
نه، ما از یکی از دوستانم پول طلب داشتیم که از ماخواست تا پولهای جعلی را در بازار پخش کنیم و بابت آن حسابمان را از او بگیریم.
چطور پول به دست میآوردید؟
تراولهای 50 هزار تومانی را 12 هزار تومان میخریدیم و یک دسته اسکناس 10 هزار تومانی را 350 هزار تومان میخریدیم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
نه
حرف آخر؟
ما تنها نقش توزیع کننده پولهای جعلی را داشتیم و پشیمانیم.
مجرمی با مدال طلایی
میثم جوان 27 ساله و قد بلند است که در رشته ورزشی کیک بوکسینگ دارای مدال طلای استانی است و حالا به خاطر تخریب چند خودرو دستگیر شده است.
سابقهداری؟
نه. ورزشکارم.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
تخریب چند خودرو در منطقه پاسداران.
چرا؟
از یک نفر 800 هزار تومان طلبکار بودم و پولم را پس نمیداد به همین خاطر تصمیم گرفتم با ترساندن و زهرچشم گرفتن به پولم برسم.
به چه شیوهای؟
صبح بعد از خوردن مشروبات الکلی از حالت عادی خارج شدم و با قمهای که در دست داشتم شروع به تخریب 6 خودرو کردم.
چرا به خودروها آسیب رساندی؟
فکر میکردم برای مرد نمایشگاه داری است که از من پول گرفته است.
حرف آخر؟
پشیمانم.
دیدگاه تان را بنویسید