گروه حوادث: زن و مردی که دزدان خانه های یک ساختمان اعیانی در شمال تهران بودند باید به مدت 12 سال در زندان بمانند و هرکدام 74 ضربه شلاق بخورند. ناهید و علی هر دو شیشه ای بودند و عجیب اینکه همه ساکنان ساختمان تصور می کردند آنها زن و شوهر هستند در حالیکه سرنوشت مشابه آنها را به هم رسانده بود.

دستبرد عجیب

اواسط سال 95  مردی که صدای آشفته ای داشت  درتماس با پلیس 110 ادعا کرد که دزدان به خانه اش در طبقه چهارم ساختمانشان دستیرد زده اند.

خیلی زود تیمی از ماموران با در جریان قرار گرفتن این سرقت خود را به خانه مرد ثروتمند رسانده و پس از ورود به ساختمان 6  طبقه  پای در خانه  وی گذاشتند. تاجر شیک پوش وقتی ماموران را دید  گفت: چند شب پیش به مراسم ختم خاله زنم  رفته بودیم  وقتی برگشتیم  همسرم  سراغ  صندوقچه طلاهایش رفت تا یادگاری خاله اش که یک انگشتر گران بها بود و روز عروسی مان به ما داده بود سرجایش بگذارد.

وی افزود: همه چیز عادی بود تا اینکه امروز صبح وقتی شهلا  به سراغ صندوقچه اش رفت تا انگشتر را به دست کرده و سری به خانه مادرش بزند شوکه شد ودید همه طلاهایش به سرقت رفته اند با داد و فریادهایش  به جست و جوی کمدمان پرداختم و تازه متوجه سرقت سکه های طلا و دلارهایم شدم.

این تاجر ادامه داد: هیچ اثری از دزدان وجود ندارد هیچ به هم ریختگی ای نبود و واقعا معماست چطور دزدان به خانه مان آمده اند و از محل نگهداری طلاهایمان اطلاع داشته اند.

ردپایی از دزدان آشنا

بررسی های میدانی ماموران پلیس نشان داد دزدان کاملا آشنا هستند چرا که بدون تخریب قفل در و به هم ریختگی اثاثیه داخل خانه مرد تاجر آمده و براحتی طلاها و دلارها را به سرقت برده اند و به هیچ چیز دیگری دست نزده اند.

یک مظنون

نخستین مظنون پلیس در این ساختمان حضور داشت و کسی نبود جز سرایدار و نگهبان که البته با اصرار ساکنان ساختمان مبنی بر اینکه ناهید و علی زن و شوهر های قابل اعتمادی هستند پلیس در فرضیه ای دیگر بدون مظنون گیری این سرایدار به بررسی‌ها ادامه داد.

سرقت مشابه

هنوز هیچ ردپایی در دست نبود که  سرقت مشابه دیگری در همان ساختمان  رخ داد و دزدان طبقه دوم نیز همچون سرقت قبلی هیچ ردی از خود بر جای نگذاشته بودند  و جز پول و طلاها چیز دیگری به سرقت نرفته بود.

همه ساکنان ساختمان تصور می کردند دزد طلایی یکی از همسایه ها است و همین باعث شده بود نظم و صمیمیت ساختمان به هم بریزد.

بازجویی های جداگانه

ماموران پلیس برای رهایی از سردرگمی در اقدام اولیه  ساکنان ساختمان را جداگانه تحت بازجویی گرفتند  و عجیب اینکه هیچکس دزدان را نمی شناخت و بدون اشاره به شخص خاصی مطمئن بود دزد یکی از همسایه هایشان است!

یک ابتکار

تجسس های پلیسی نشان داد که با وجودیکه این ساختمان  یک مجتمع مسکونی است  دوربین مدار بسته ندارد و همه کارهای نظافت راهروها و نگهبانی بر عهده زن و شوهر جوان است و ساکنان ساختمان سالهاست نظافت خانه هایشان را بر عهده علی و ناهید گذاشته اند. درحالیکه  پلیس بازهم به علی و ناهید مظنون بود به بهانه هایی شرایط مرخصی رفتن علی و ناهید را فراهم کردند و دور از چشمان آنها و با هماهنگی مدیر ساختمان و بدون اطلاع دیگر ساکنان به صورت محدود به کارگذاشتن دوربین های مداربسته اقدام کردند.

آخرین سرقت

وقتی علی و ناهید برگشتند تا یکماه هیچ اتفاقی نیفتاد تا اینکه باز سرقت مشابهی رخ داد و این بار دوربین های مداربسته راز زن و مرد مورد اعتماد را فاش کرد. فیلم ها نشان می داد آنها نه تنها دزدان اصلی ساختمان هستند بلکه شب ها به خانه شان در طبقه همکف رفت و آمدهای مرموز ی صورت می گیرد که بواسطه تفاوت ورودی خانه شان با ورودی ساختمان و ساکنان کسی متوجه این رفت و آمدها نمی شود. در بخش دیگری از فیلم دیده می شود که علی با کلیدهای یدک و با توجه به شناسایی محل نگهداری پول و طلاها که در زمان نظافت خانه ها انجام می داد در غیاب طعمه هایش وارد خانه آنها شده و دست به سرقت می زند.

راز شیشه ای

وقتی علی دستگیر شد راز دیگری فاش شد او و ناهید اصلا زن و شوهر نبودند و از فروشندگان شیشه نیز به حساب می آمدند تا اینکه ناهید با وسوسه های زنانه علی را که از شرایطشان راضی بود و نمی خواست سرقت کند راضی به این سرقت ها کرده است.

اعتراف

علی که می دید رازهایشان لو رفته است در بازجویی ها گفت: من و ناهید در پاتوق شیشه ای با هم آشنا شده ایم و یکی از مستاجرهای پولدار این ساختمان از مشتری هایمان بود او شیشه می کشید تا اینکه برای راحتی اش کاری کرد تا ما در این ساختمان سرایدار باشیم او به دروغ گفت من و ناهید زن و شوهر هستیم و خواست فقط جلب اعتماد کنیم و با توجه به تفاوت مسیر ورودی خانه ما با اهالی ساختمان حتی پارکینگ ما بهترین شرایط را داشتیم. وی افزود: آن مرد بعد از یکسال رفت که البته هنوز مشتری من است و ما ماندیم من از شرایطمان راضی بودم اما ناهید بلندپرواز بود  و مدام به وسوسه می انداخت  البته خودم مقصر بودم که می گفتم طلاها و دلارها را دیده ام من نمی خواستم سرقت کنم اما وسوسه ها و اینکه بعد اولین سرقت کسی به من شک نکرد باعث شد یکی پس از دیگری سرقت ها را ادامه بدهم و حالا پشیمان هستم.

ناهید حسود

ناهید که باور نمی کرد رازشان فاش شده باشد در بازجویی ها  گفت: من همیشه حسرت می خوردم زندگی در کنار خانواده های پولدار برای من که هیچ چیزی ندارم و مرتب باید با ترس و لرز شیشه بفروشم یا خانه را پاتوق شیشه کش ها کنم سخت است. وی افزود: می خواستم از دنیای شیشه بیرون بیایم از اینکه نقش همسر علی را بازی کنم خسته شده بودم می خواستم با پول هایی که به دست آورده ایم به کمپ برویم و بعد از ترک یا با علی ازدواج دایم کنم یا دیگر کنار هم نباشیم و صیغه ای که خودمان بین خودمان خواندیم را باطل کنیم.

محکومیت

پرونده علی و ناهید که توانسته بودند بخشی از طلا و پول های سرقتی را به مالباخته ها بازگردانده و رضایت برخی را گرفته بودند  با صدور کیفرخواست به دادگاه جزایی عمومی تهران ارجاع داده شد و آنها محاکمه شدند. قاضی دادگاه پس از شنیدن دفاعیات این زن و مرد آنها را گناهکار شناخت و علی را به تحمل 10 سال زندان  و 74 ضربه شلاق با احتساب ایام بازداشتی محکوم کرد و ناهید نیز به 2 سال زندان و تحمل 74 ضربه شلاق محکوم شد . بنابه این گزارش، این حکم پس از بررسی در دادگاه تجدید نظر استان تهران قطعی شد .