گزارش «توسعه ایرانی» از تلاش آمریکا برای یارکشی در تنگههرمز و بابالمندب
کدام کشورها وارد ائتلاف دریایی علیه ایران میشوند؟
فرشاد گلزاری
«در حال تبادلنظر با برخی کشورها هستیم تا بتوانیم یک ائتلاف برای اطمینان از آزادی کشتیرانی در «تنگههای هرمز و بابالمندب» تشکیل دهیم». این عبارت بخشی از سخنان اخیر جوزف دانفورد، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، است که سهشنبه گذشته توسط رسانههای آمریکا مخابره شد و حکایت از طراحی تحرکهای جدید میدانی ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران و منافع آن دارد. در نگاه اول شاید بسیاری بر این عقیده باشند که اهمیت این موضوع به دلیل جایگاه نظامیِ دانفورد در هدایت ستاد مشترک ارتش آمریکا است؛ اما واقعیت این است که کارنامه دانفورد با مخابره این پیام آن هم در وضعیت فعلی بسیار معنادار است. او در سلسله مراتب نظامی و کلاسیک ایالات متحده به عنوان ژنرال چهار ستاره تفنگداران دریایی محسوب میشود و بیش از هر شخص در آمریکا بر اهمیت استراتژیک آبراهها، تنگهها و کانالهای دریایی بینالمللی واقف است.
علاوه بر این مسائل، دانفورد فرماندهی نیروهای موسوم به آی.ساف (نیروهای بینالمللی کمک به امنیت در افغانستان) را به عهده داشته و در جنگ عراق هم به صورت مستقیم حضور داشته و به پاس خدماتش در این دوران نشان خدمات برجسته نیروی دریایی ایالات متحده را دریافت کرده است. این رزومه به خوبی نشان میدهد که او کاملاً بر موقعیت استراتژیک منطقه و همچنین آنچه به عنوان راهبرد ایران در منطقه اعلام شده، اشراف دارد. از این منظر اعلام خبر مربوط به تشکیل «ائتلاف برای ایجاد اطمینان از آزادی کشتیرانی و دریانوردی در تنگه هرمز و بابالمندب» را باید یک راهبرد مقطعی و احتمالاً کوتاهمدت دانست. آنچه باعث میشود این طرح به یک پروژه میانمدت تبدیل شود، شرایط نظامی حاکم بر خلیجفارس، تنگه هرمز و بابالمندب و همچنین میزان، عمق و گستره تنش تهران-واشنگتن خواهد بود؛ اما به هر حال نفسِ عملِ آمریکا در این سناریو را نباید تنها از داخل خاک آمریکا و مؤلفههای موجود در این کشور مورد بررسی قرار داد.
گارد عربی: با ما [آمریکا] همراه شوید اما هزینه از شما!
نخستین پیامی که از طرح مذکور و سخنان ژنرال دانفورد برمیآید، شراکت برخی کشورهایی است که به واسطه اقلیم جغرافیاییشان، به صورت مستقیم با خلیجفارس ارتباط دارند. طبیعتاً به غیر از ایران دولتهای عربی منطقه این منظومه را تشکیل میدهند و اینجاست که مشخص میشود اشاره دانفورد به «برخی از کشورها» کدام دولتها را دربرمیگیرد! نوک پیکان این کشورها همانند گذشته و براساس دادههای سیاسی موجود، عربستان سعودی و امارات خواهد بود. در سوی دیگر بحرین [به دلیل استقرار ناوگان پنجم دریایی آمریکا] یکی از کشورهایی خواهد بود که در این طرح موردنظر است. سایر کشورها همانند قطر، کویت و عمان هم میتوانند دولتهای همراهکننده ایالات متحده در این طرح باشند؛ اما پرسشی که در اینجا پیش میآید این است که آیا این کشورها توان اعزام و مشارکت نظامی با آمریکا در این پروژه را دارند یا خیر؟ طبیعتاً کشورهای حاشیه خلیج فارس به جهت آمایش جمعیتی و همچنین نداشتن سازوکار نظامی منسجم و قدرتمند نمیتوانند ایالات متحده را در این موضوع همراهی کنند.
اما این مولفهها باعث نمیشود اعراب از دایره همکاری با ایالات متحده در طرح موردنظر دانفورد حذف شوند و ترامپ نقشه دیگری برای آنها خواهد داشت: تامین هزینههای مالی ائتلاف نظامی در تنگه هرمز و بابالمندب! از اوایل سال ۲۰۱۶ که ترامپ بر انجیل لینکلن قسم خورد و وارد اتاق بیضی در کاخسفید شد، تاکنون تحلیلهای زیادی از سوی رسانههای خارجی و داخلی در مورد سر کیسه کردن اعراب توسط او شنیده یا خواندهاید و قصد بر اشاره یا طول و دراز شدن این محور نیست؛ اما آنچه به معنای واقعی کلمه از درون سخنان دانفورد بیرون میآید این است که اگر اعراب (مشخصاً عربستان و امارات) میخواهند ایران در محدوده بابالمندب و تنگههرمز مورد تهدید قرار بگیرد، باید هزینه مالی آن را تامین کنند.
برای درک این موضوع تنها کافی است اظهارات ترامپ در ضیافت شام با امیر قطر را به صورت گذرا مرور کنید. او با نشان دادن سیاست و تفکر اقتصادی معروفش در مقابل دوربین شبکههای تلویزیونی سینهاش را جلو میدهد و بیاعتنا به جایگاه ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا میگوید: «قطر یکی از بزرگترین پایگاههای نظامی را در جهان تأسیس کرده؛ چراکه این کشور حدود هشت میلیارد دلار برای ساخت و توسعه پایگاه نظامی العدید هزینه کرده است!». بله، این همان سناریوی قدیمی اما جاریِ تیم ترامپ در برخورد با ایران است. آنها رسماً «تجاریسازی امنیت» را در دستور کار خود قرار دادهاند. بگذارید کمی روی ائتلاف نظامی مدنظر آمریکا در دو تنگه استراتژیک هرمز و بابالمندب دقیق شویم.
ژنرال دانفورد در سخنان خودش اعلام میکند که «آمریکا هدایت و فرماندهی کشتیرانی (ائتلاف نظامی) را فراهم میکند و متحدان این کشور در نزدیکی ناوگان ما، کشتیهای تجاری را با پرچمهای خود همراهی و اسکورت میکنند.» معنای عریانِ این سخنان برمیگردد به تئوری تجاریسازی امنیت که پیشتر به آن اشاره شد! به عبارتی دیگر ساختار نظامی و سیاسی آمریکا صریحا به اعراب میگوید که اگر خواهان نمایش پرچمهای خود در خلیجفارس هستید و میخواهید با این کار ایران را مورد خطاب قرار دهید، هزینهاش را پرداخت کنید. به این جهت است که باید منتظر باشیم تا ببینیم کدام کشورهای منطقه در قالب «گارد عربی» آمریکا را در این طرح حمایت میکنند.
اعراب منطقه به دلیل مشکلاتی که در سازوکارهای نظامی و همچنین نیروی انسانی اندکی که در این مورد دارند، وارد تقابل مستقیم با ایران در سطح دریا نخواهند شد، اما تامین مالی و خرید تسلیحات بنا بر استراتژی وحشتِ ترامپ در دستور کار خواهد بود
همپوشانی اروپا و خلأ قدرت در پنتاگون
یکی دیگر از مولفههایی که باید در طرح ائتلاف نظامی مدنظر آمریکا مورد بررسی قرار بگیرد، احتمال چراغسبز نشان دادن کشورهای اروپایی برای ورود به این پرونده است. اتحاد سیاسی-نظامی تروئیکای اروپا (فرانسه، آلمان و بریتانیا) با ایالات متحده نه تنها در جنگ عراق و افغانستان در قالب ناتو کاملاً مشهود بود، بلکه از حیث اقتصادی هم شاهد درهمتنیدگیهای عمیق اقتصادی میان آنها هستیم. به عنوان مثال در قضیه برجام و تعلل اروپاییها برای اجرایی کردن اینستکس و عدم حمایتهای تجاری از تهران این پیوندها کاملاً مشخص است. اما این موضوع در قضیه تنگه هرمز و بابالمندب به دلیل اهمیت ژئواستراتژیک و ژئو انرژی این جغرافیا و همچنین هژمونی نظامی ایران تا حد زیادی متفاوت است. این مسیر به عنوان یک گذرگاه بینالمللی روزانه محل تردد میلیونها بشکه نفتِ بسیاری از کشورها بوده که معنای عامیانه آن میشود، منبع درآمد استراتژیک یا همان شاهرگ حیات اقتصادی.
بنا بر این دلیل، احتمال همکاری کشورهای اروپایی با آمریکا در این مورد وجود دارد که مضاف بر آن اعزام نظامیان بریتانیا و فرانسه برای پر کردن خلأ خروج بخشی از نیروهای آمریکا از سوریه میتواند این پیام را مخابره کند که ترامپ توانسته اروپاییها را در مورد شراکت نظامی در منطقه توجیه و با خود همراه کند. برخی دیگر اعتقاد دارند سند احتمال همکاری اروپاییها در ائتلاف دریایی آمریکا، توقیف نفتکش ایران توسط بریتانیا است که این موضوع را هم باید مدنظر قرار دهیم. اما آنچه در این بین تاحدودی اجرایی شدن این طرح را ناممکن میسازد عدم حضور یک مسئول قدرتمند در پشت میز ریاست پنتاگون است.
شاید کابینه ترامپ تنها کابینه تاریخ ایالات متحده باشد که یکی از پایههای قدرت ملیاش (پنتاگون) بدون هادی و رهبر است و از سوی دیگر سومین نفر پس از کنارهگیری «جیمز متیس»به زودی بهعنوان سرپرست موقت پنتاگون وارد این نهاد بسیار مهم خواهد شد. اوضاع در وزارت دفاع به حدی وخیم است که مقامات رسمی پنتاگون هفته گذشته به سی.ان.ان گفتهاند که ۱۸ پست همچنان خالی است و سرپرست موقت دارد! این پستهای خالی اخیراً به ۱۹ مورد افزایش یافت چون گزینه ترامپ برای ریاست ماموریتهای نیروی دریایی آمریکا تصمیم به بازنشستگی گرفت. علاوه بر این موضوع اخیراً دفتر مدیریت و بودجه کاخ سفید در بیانیهای اعلام کرد، ترامپ احتمالاً نسخه کنونی «قانون مجوز دفاع ملی» را وتو خواهد کرد؛ چراکه بودجه مذکور کمتر از درخواست پیشنهادی دولت (مجموعاً ۷۳۳ میلیارد دلار برای دفاع ملی) است و نمیتواند به خوبی از اهداف امنیتی کلیدی حمایت کند.
همنوایی بریتانیا با آمریکا در توقیف نفتکش ایران را تنها باید در چارچوب منافع داخلی لندن دانست، چراکه بوریس جانسون، نخستوزیر آتی این کشور به هر ترتیب از جمع کشورهای اروپایی خارج خواهد شد و برای جلوگیری از تبعات اقتصادی آن باید به آمریکا تکیه کند
فرجام سخن
طرح ائتلاف برای اطمینان از آزادی کشتیرانی در تنگههای هرمز و بابالمندب به طور مشخص به دنبال ایجاد هجمه علیه ایران در دو محور است. نخست، بحث جنگ نفتکشها، تضمین امنیت اقتصادی و قدرتنمایی آمریکا در تنگه هرمز خواهد بود و دوم، بایکوت اشراف انصارالله و ارتش یمن بر بابالمندب است که در هر دو سناریو آمریکا به لحاظ اقتصادی و شاید هم عِدة نظامی روی عربستان، امارات و سپس متحدین اروپاییاش حساب باز کرده است. از جهتی دیگر حمایت از اسرائیل هم مدنظر است تا نتانیاهو بتواند در سایه عملیات روانی مختص به خود آرای صندوق خود را در انتخابات پیشرو افزایش دهد.
از سوی دیگر باید توجه داشت که ماده ۱۹ کنوانسیون حقوق دریا فعالیتهایی را که مخل عبور بیضرر تلقی میشوند به ترتیب احصا کرده و تهدید یا توسل به زور علیه حاکمیت، تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی «کشور ساحلی» یا هرگونه روش دیگری که با اصول حقوق بینالملل مندرج در منشور ملل متحد مغایر باشد را محکوم و خلاف این کنوانسیون اعلام کرده است. از طرفی دیگر باید به گذشته برگردیم و حال و هوای این روزهای ائتلاف عربی در یمن را زیر ذرهبین ببریم؛ دراینصورت بهوضوح خواهیم دید که عربستان و امارات نتوانستهاند سناریویی را که خود طرح کرده بودند به سرانجام برسانند یا منافع بلندمدتشان را تامین کنند. بنابراین آنچه آشکار است، اتحاد بریتانیا با آمریکا در این پروژه خواهد بود که با توقیف نفتکش گریس۱ تا حد زیادی به اثبات رسیده؛ اما سوال این است که آیا کشورهای منطقه و فرامنطقه حاضر به پرداختن هزینه همراهی آمریکا در تنگه هرمز و بابالمندب هستند؟
دیدگاه تان را بنویسید