سیدمحمد میرزامحمدزاده

همزمان با نزدیک شدن به معرفی طرح موسوم به «معامله قرن»، دنیای عرب رفته‌رفته پرتنش‌تر می‌شود. شایعات گسترده در مورد محتوی این طرح، منجر به تشدید خشم عمومی در سرتاسر منطقه شده است.

رمزی بارود، ستون‌نویس، مشاور رسانه‌ای و ناشر برجسته در مقاله‌ای برای الجزیره، به بررسی طرح آمریکا برای فلسطین و رژیم صهیونیستی پرداخت و نوشت: بر اساس آنچه تاکنون مشخص شده، این توافق موسوم به طرح، یک طرح صلح نیست؛ حتی نیتی برای آن در میان نبوده؛ این در حالی است که جرد کوشنر، معمار این طرح و مشاور کاخ سفید همواره مدعی صلح بوده و هست. در واقع این طرح یکی دیگر از سلطه‌جویی‌های آمریکا است که نشأت گرفته از یک ایده اشتباه مبنی بر لزوم هژمونی رژیم صهیونیستی برای حفظ منافع ملت آمریکا است و بر همین اساس باید مسیر را برای بلعیدن دیگر نواحی اشغالی فلسطین برای رژیم اشغالگر هموار کرد.

در واقع این یک توافق سایکس – پیکو دیگر است که هدفی جز شکاف و تضعیف اعراب برای بار دیگر ندارد تا شاید رژیم صهیونیستی کمی بیشتر برتری خود را حفظ کند؛ اما همچنان که طرح‌های استعماری بریتانیا و فرانسه همواره رد شده‌اند، طرح کوشنر نیز محتوم به همین سرنوشت است.

اما در فرآیند این شکست، معامله قرن احتمالاً منجر به تشدید خشم عمومی و به خطر افتادن حیات رژیم‌های عرب شود.

اهمیت فلسطین برای اعراب

از اوایل قرن بیستم، فلسطین همواره نقطه عطف جلسات اعراب بوده است، دلیلی برای مبارزه جمعی آن‌ها و ایستادگی در مقابل استعمار غرب و نوچه‌های آن‌ها و نیز جنبش صهیونیسم.

برخلاف بیشتر کشور‌های عرب که در اواسط  قرن بیستم توانستند استقلال خود را به دست‌ آورند، فلسطین همچنان در چنگال نیروهای استعماری باقی ماند که چندین دهه اعراب را تحت سلطه داشتند. رنج فلسطینیان تحت استعمار صهیونیسم و اشغال آن همچون زخمی باز برای اعراب باقی ماند و یادآور تلخی شکست اجماع آن‌ها در دور کردن برتری غرب در منطقه بود. تا زمانی که فلسطینیان در کشمکش روزانه با خشونت، محاصره طولانی مدت و اشغال نظامی‌ باشند، رهایی از استعمار غرب هیچ‌وقت به درستی برای اعراب محقق نمی‌شود.

اگرچه اکثریت اعراب امروز خاطره جنگ 1967 و اشغال سرزمین‌های فلسطین را به یاد ندارند، اما یادآوری صرفاً جنگ 1948 و مهاجرت گسترده فلسطینیان تحت واقعه موسوم به نکبت، خود عاملی برای هشیاری و حساسیت در مورد رنج فلسطینیان به دو دلیل است؛ اول اینکه حزب التحریر فلسطین، حزب آزادی، به هسته هویت سیاسی اعراب مدرن و انگیزه‌هایشان بدل شده است و دوم به دلیل تداوم بی‌عدالتی صهیونیست‌ها، مقاومت مصمم فلسطین، این کشور را در مرکز آگاهی سیاسی اجماع اعراب قرار داده است.

با درک اهمیت فلسطین برای جوامع اعراب، قانون‌گذاران عرب از مسئله فلسطین استفاده و سوءاستفاده کرده‌اند تا اعتبار سیاسی خود را حفظ کنند، چراکه رژیم‌های آن‌ها هیچ مشروعیت دموکراتیک ندارد.  بر همین اساس از زمانی که در سال 1948 رژیم صهیونیستی بر ویرانه‌های سرزمین فلسطینیان  بنا شد، آزاد کردن فلسطین به کلید واژه رسمی مشترک اعراب تبدیل شد؛ این عبارت حتی با وجود سازش اعراب با قدرت‌های استعماری علیه فلسطینیان، باز هم از سوی رژیم‌های عرب مورد استفاده قرار می‌گیرد.

خیزش‌هایی نشأت گرفته از خشم فلسطین

با این حال همچنان که حکام عرب یک به یک شروع به پذیرش اشغال سرزمین‌های فلسطینیان از سوی رژیم صهیونیستی کردند و مشتاقانه پاداش غرب را برای رفتار سرسپردانه خود پذیرفتند، مردم در خیابان‌های حکومت اعراب هیچ‌وقت پیرو این جریان نبودند.

بر اساس یک مطالعه در سال 2017، در مورد برخورد جوامع 11 کشور عرب، 77 درصد از مشارکت‌کنندگان در این مطالعه بر این باور بودند که سرنوشت فلسطینیان برای همه اعراب اهمیت دارد. جالب آنکه ملت‌های عربی که رژیم‌هایشان به‌طور رسمی روابطی با رژیم صهیونیستی دارند و یا به سمت عادی سازی این روابط می‌روند، در این زمینه سرسخت‌تر هستند: 90 درصد از اردنی‌ها، 85 درصد از مصری‌ها و 80 درصد سعودی‌ها معتقدند که مسئله فلسطین دغدغه اعراب است.

در همین حال 90 درصد تمام مشارکت‌کنندگان همچنان رژیم صهیونیستی را بزرگ‌ترین تهدید امنیتی کشور خود می‌دانند و 87 درصد مخالف به رسمیت شناختن دولت صهیونیست هستند.

طراحان «معامله قرن» باید درک کنند که در جهان عرب تغییرات گسترده با اشتیاق برای آزادی و یکپارچگی، در جریان است و فلسطین در مرکز آن قرار گرفته است. این جریان گسترده عمومی فراز و فرودهایی دارد، اما متوقف نمی‌شود

این حقیقت که حکام عرب برخلاف خواسته مردم خود عمل می‌کنند و با رژیم صهیونیستی همدست می‌شوند، منجر به آن شده که حقانیتشان کمرنگ شود و خشم در بین عموم اعراب گسترده شود. در سال 2011، این خشم در نهایت غالب و خیزش‌های عمومی در کل منطقه گسترده شد. این بی‌توجهی به مسئله فلسطینیان، یکی از عوامل اصلی خشم عمومی مردم در خیزش‌های بهار عربی بود و به همین دلیل در اکثر خیزش‌ها پرچم فلسطین به عنوان نماد اعتراض در سرتاسر منطقه از جمله در تونس، مصر، مراکش، یمن، سوریه و دیگر نقاط برافراشته شد.

همچنان که این قیام‌ها آزادی سیاسی کوتاه مدتی را به ارمغان آورد، فعالان عرب به سمت اتحاد با برادران و خواهران فلسطینی‌ خود و کاروان‌های سازمان یافته کمک به غزه روی آورند. در همین حال در مصر، جمعیت خشمگین به سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره هجوم بردند و کارکنانش را وادار به تخلیه ساختمان کردند.

امروز، الجزایر مسیر اخته دیگر کشورهای عرب را که با دیوار جریان ضد انقلاب در منطقه برخورد کردند، پیش گرفته است. هیچ تظاهراتی بدون برافراشتن پرچم فلسطین در این کشور برگزار نشده است. این‌ها همان مردمی هستند که پیروزی تیم ملی فلسطین در مسابقه فوتبال دوستانه در مقابل تیم ملی مردم کشورشان را جشن گرفتند.

شاید باقی جامعه عرب به دلیل گرفتاری با منازعات و سرکوب‌های وحشیانه در سکوت باشد، اما خشم زیر پوست این جوامع می‌جوشد.

عصبانیت اعراب

همچنان که بریتانیا و فرانسه از هرج و مرج ناشی از سقوط امپراطوری عثمانی در اوایل قرن بیستم برای اعمال طرح‌های استعماری خود بر اعراب بهره بردند، ایالات‌متحده و رژیم صهیونیستی قصد دارند از بی‌ثباتی دوران پسا بهار عربی برای اعمال حقایق جدید بر منطقه بهره ببرند.

برخلاف بیشتر کشور‌های عرب که در اواسط  قرن بیستم توانستند استقلال خود را به دست‌ آورند، فلسطین همچنان در چنگال نیروهای استعماری که چندین دهه اعراب را تحت سلطه داشتند؛ باقی ماند

آن‌ها قصد دارند با استفاده از پول، نیروی نظامی و فشار سیاسی نقشه منطقه عربی را برای پیشروی منافع استعماری آمریکایی، صهیونیستی تغییر دهند و اخراج اجباری فلسطینیان از سرزمینشان را تضمین کنند.

همه این جریانات به رشد خشم و احساس خیانت به جوامع اعراب منجر می‌شود و آن‌ها را نسبت به حکومت‌های منفعت‌طلبشان حساس می‌کند؛ حکومت‌هایی که اختیارشان را به دستان آمریکا و صهیونیست داده‌اند تا نجات خود را رقم بزنند. اگرچه مردم عرب نباید به راحتی تسلیم شوند و یا کوتاه بیایند، چراکه تحقیر می‌تواند پیامدهای ناخواسته داشته باشد.

آنچه که توافق قرن درنهایت منجر می‌شود، پاک کردن اندک حقانیت باقی مانده برای رهبران عرب و زیر سوال بردن رژیم‌های فاسد آن‌ها است و همچون سال 2011، دیر یا زود، خون اعراب به جوش می‌آید و به سوی یک خیزش دیگر گام برمی‌دارند که نه رژیم صهیونیستی و نه متحدان غربی و منطقه‌ای نمی‌توانند آن را کنترل کنند.

چندین دهه فرآیند صلح با حمایت آمریکا، فشار سیاسی و رشوه‌های اقتصادی نتوانست راهکاری برای فلسطین ایجاد کند و ثبات به منطقه بیاورد؛ پس معامله قرن کوشنر نیز شکست می‌خورد؛ چراکه همچون سایر طرح‌های گذشته آمریکا، نسبت به احساسات دنیای اعراب و خواسته مردمش کر و کور است.

تل‌آویو و برخی پایتخت‌های خاص اعراب احتمالاً فکر می‌کنند هرگونه شورشی که از این توافق حاصل شود را می‌توان با سرکوب، سانسور و کنترل جوامع، به اختیار درآورد. اما در طول چند دهه گذشته فلسطینیان و برادران و خواهران عربشان همواره نشان داده‌اند که به روی اربابان وحشی و خشنشان چشم نمی‌پوشانند.

چیزی که کوشنر و دیگران باید درک کنند این است که یک فرآیند گسترده تغییر در جهان عرب، با اشتیاق برای آزادی و یکپارچگی، در جریان است و فلسطین در مرکز آن قرار گرفته است. این جریان گسترده عمومی فراز و فرودهایی دارد، اما متوقف نمی‌شود.