چین و روسیه در خارج نزدیک خود یک برنامه منسجم علیه واشنگتن تدارک دیدهاند
منطقه نبرد جدید به نام آسیای مرکزی!
فرشاد گلزاری
بسیاری از استراتژیستها و تحلیلگران حوزه بینالملل که در امر سیاستهای کلان و تبیین راهبردها تخصص دارند، زمانی که جنگ اوکراین شروع شد، به این موضوع اشاره کردند که عمیق شدن این منازعه میتواند تبعات جدی برای غرب داشته باشد.
این طیف به هیچ وجه ضربه ایالات متحده و اروپا به روسیه را در عرصههای نظامی، سیاسی و اقتصادی رد نمیکنند، ولی معتقدند که خلق «جنگ» در هر نقطه از کره زمین میتواند گریبان تمام بازیگران را بگیرد و آنها را با چالشهای موضعی و مخاطرات غیرمنطقهای مواجه کند.
به باور آنها، ایالات متحده به دلیل آنکه با بحرانهای مالی و بدهیهای زیادی روبرو است و هنوز به صورت کامل نتوانسته از تبعات اقتصادی پاندمی کرونا جان سالم به در ببرد؛ ادامه جنگ اوکراین به دلیل اینکه یک نبرد نظامی سخت و فرسایشی را در پشت صحنه علیه مسکو طراحی کرده، میتواند واشنگتن و شرکای غربی آن را وارد یک باتلاق چند ضلعی بدون خروجی مشخص کند که در حقیقت این مساله آثار منفی جنگ اوکراین را برای ایالات متحده به رخ میکشد.
در شرایطی که واشنگتن همچنان حمایت خود را از اعمال تحریمها علیه روسیه از طریق متحدانش گسترش میدهد نتایج منفی در پروندههای مختلف از جمله نفوذ واشنگتن در خاورمیانه در حال آشکار شدن است. این تأثیر منفی در فرار بسیاری از کشورها به سمت چین که از نظر اقتصادی و به صورت صعودی با آمریکا رقابت میکند و با روسیه به سمت دنیای چند قطبی متحد میشود؛ قابل مشاهده است.
بسته کمکی ۳.۸ میلیارد دلاری چین به آسیای مرکزی در مقایسه با ۵۰ میلیون دلاری که در جریان سفر وزیر امور خارجه آمریکا به این جغرافیا در اوایل سال جاری میلادی تخصیص داده شد، نشان از کم اهمیت بودن ارزش آسیای مرکزی برای واشنگتن دارد
در این رابطه استفان براین که یکی از مطرحترین تحلیلگران حوزه امنیت و فناوری بینالملل تلقی میشود، مقالهای در «آسیا تایمز» منتشر کرده که براساس آن سیاستگذاران در واشنگتن، آمریکا را در چالههای گاه و بیگاه میاندازند.
وی به این نکته اشاره میکند که ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهوری اوکراین موجب فلج شدن قدرت رزمی آمریکا در دیگر مناطق جهان شده؛ چراکه بیشترین میزان کمکهای نظامی به کییف که حدود 48 میلیارد دلار برآورد میشود، صرفاً از سوی آمریکا به اوکراین اعطا شده و سهم تمام کشورهای اروپایی از این میزان کمتر است. او در جای دیگری از مقاله خود به این موضوع اشاره میکند که در خاورمیانه نیز سیاستگذاران آمریکایی در روابطشان با عربستان و امارات موقعیتشان را از دست دادهاند؛ چراکه امارات مشارکت خود را در نیروی ناوبری تحت رهبری آمریکا در منطقه خلیج فارس به حالت تعلیق درآورده و ریاض هم در حال برقراری روابط با کشورهایی مانند ایران و سوریه است که به نوعی دشمن واشنگتن در منطقه
به شمار میآیند.
این پژوهشگر برجسته آمریکایی درباره موضوع تایوان که چین آن را بخشی از خاک خود میداند به این نکته اشاره میکند که چین هرگونه فعالیت در چارچوب «آزادی دریانوردی» در تنگه تایوان و سایر مناطق در دریای چین جنوبی را رد میکند و این در حالیست که تسلیحاتی آمریکایی به جای آنکه برای مقابله احتمالی با چین به تایوان ارسال شود، حالا در اوکراین علیه روسها مورد استفاده قرار میگیرد.
تأثیر منفی جنگ اوکراین در فرار بسیاری از کشورها به سمت چین که از نظر اقتصادی و به صورت صعودی با آمریکا رقابت میکند و با روسیه به سمت دنیای چند قطبی متحد میشود؛ قابل ملاحظه است
آسیای مرکزی، صحنه دوئل جدید شرق و غرب
اگر از تحلیل مذکور عبور کنیم و کمی به تحرکات اخیر طرفین دخیل در جنگ اوکراین نگاهی گذرا بیندازیم به وضوح میبینیم که خاورمیانه علیرغم آنکه منطقه درگیری قدرتها و شاهراه برخورد منافع آنهاست، در پرونده اوکراین چندان موردنظر نیست یا همانند گذشته نمیتوان این جغرافیا را نقطه برخورد میان چین و روسیه با آمریکا و اروپا دانست.
درست است که این منطقه به دلیل دارا بودن مقادیر زیادی از نفت و گاز میتواند در پرونده اوکراین و به خصوص در حوزه انرژی تاثیرگذار باشد، اما باید توجه داشت که غرب حتی قبل از وقوع جنگ اوکراین یعنی در زمانی که داعش در افغانستان اعلام موجودیت کرد و چندی بعد طالبان کابل را تسخیر کرد، به دنبال آن بود تا محیطِ پیرامونی چین و روسیه را آشفته کند و مخاطراتی را برای آنها به وجود بیاورد.
این محیط دقیقاً همان آسیای مرکزی است که البته قفقاز جنوبی و همچنین جمهوریهای جدا شده از شوروی سابق را هم دربرمیگیرد. در این رابطه سوزان لوفتوس، پژوهشگر مسائل اوراسیا در موسسه کوئینسی در مقالهای در وبسایت نشنال اینترست به نفوذ چین و روسیه در آسیای مرکزی و نقش آمریکا اشاره میکند. او معتقد است که مصادف شدن اجلاس سران گروه هفت در ژاپن با اعلام طرح شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین برای حمایت از توسعه در آسیای مرکزی از طریق افزایش تجارت به انضمام حمایت از بخش زیرساخت و کمک به قابلیتهای دفاعی و آژانسهای مجری قانون اتفاقی نیست و در پس آن یک برنامه منسجم علیه واشنگتن در آسیای مرکزی وجود دارد.
او این موضوع را نشاندهنده نقش فزاینده چین در آسیای مرکزی میداند و تأکید میکند که آمریکا از تلاش برای اینکه قدرت برتر در این منطقه باشد، بی نیاز بوده اما در حقیقت قادر به انجام آن نیست. به باور این پژوهشگر، آسیای مرکزی همیشه منطقهای باقی خواهد ماند که در آن نفوذ چین و روسیه قویتر از نفوذ آمریکا است و همچنین ورود واشنگتن به جنگ قدرتهای بزرگ در آنجا تنها منجر به بیتوجهی و عدم استفاده از منابع این کشور در مناطق بااهمیتتر خواهد شد و در بدترین سناریوها ممکن است حتی به درگیری منجر شود.
این اقدام چین با کاهش نفوذ آمریکا در آسیای مرکزی پس از خروج از افغانستان و همچنین با کاهش نفوذ روسیه در آنجا با توجه به جنگ روسیه و اوکراین همزمان است. نویسنده که در مباحث مربوط به رقابت استراتژیک بین قدرتهای بزرگ تخصص دارد به بسته کمکی ۳.۸ میلیارد دلاری چین به آسیای مرکزی اشاره میکند و میگوید که این در مقایسه با ۵۰ میلیون دلاری است که آمریکا به آن منطقه در جریان سفر آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه این کشور به این منطقه در اوایل سال جاری میلادی تخصیص داده بود. وی تأکید میکند که این تفاوت نشان دهنده میزان اهمیت این منطقه برای چین در مقایسه با آمریکاست و به همین دلیل اعتقاد دارد که واشنگتن برای ضربه زدن به چین و روسیه در آسیای مرکزی و به خصوص در اثنای جنگ اوکراین ابزارهای لازم را در دست ندارد؛ چراکه حتی طالبان هم با روسیه و چین تجارت و روابط سیاسی دوجانبه خود را گسترش دادهاند!
دیدگاه تان را بنویسید