فرشاد گلزاری

یکی از موضوعاتی که همیشه در مطالعات تروریسم مورد نظر محققان و پژوهشگران این حوزه قرار داشته، مساله «انشعاب‌ها و اختلاف‌ها» درون ساختار جریان‌های بنیادگرا بوده است. بدون شک در ساختار کلان جریان‌هایی مانند داعش، القاعده، بوکوحرام و حتی طالبان که حالا به قول خودشان «دموکراتیک‌تر» شده‌اند، اختلاف‌هایی وجود داشته و خواهد داشت که نشان از چنددستگی و عدم همبستگیِ محض میان آنها دارد. به عنوان مثال در مورد القاعده زمانی که این جریان در دهه 80 میلادی سر و شکل گرفت و یکباره اسامه بن‌لادن خود را به عنوان یکتا رهبر این جریان به دنیا معرفی کرد، در ابتدای کار تمام کادر مرکزی رده بالای این سازمان بنیادگرا از او حمایت کردند و با او همسو بودند اما رفته رفته و خصوصاً بعد از اجرای عملیات 11 سپتامبر شکاف‌های کوچکی در حال نمایان شدن بود که در نهایت موجب شد اوضاع کمی بحرانی شود.

به نظر می‌رسد اختلاف‌های جدی در میان اعضای رده بالای طالبان به وقوع پیوسته که بخشی از آن نمایان شده است. اخیرا سراج‌الدین حقانی، وزیر کشور طالبان از رهبری این جریان که حالا در ولایت قندهار سکنی گزیده انتقادهای تندی کرده است که باید آن را در نوع خود بی‌نظیر دانست

از سوی دیگر بن‌لادن یک رفتار خشک و متعصبی داشت که حتی تصمیم‌گیری در مورد ارتباط با برخی از تازه‌کارها در القاعده را برای اطرافیانش سخت کرده بود. نمونه مشخص آن را باید ابومصعب زرقاوی دانست که بعدها داعش را پایه گذاشت. ابومصعب زرقاوی توانسته بود خود را قبل از سال 2003 به افغانستان برساند و در آنجا با ایمن الظواهری، جانشین وقت القاعده در زمان حیات بن‌لادن صحبت کند اما بن‌لادن چندان علاقه‌ای به او نشان نداده بود. زرقاوی معتقد بود که باید شاخه القاعده در عراق هرچه زودتر به رهبری او اعلام موجودیت کند تا به قول خودشان جهاد علیه کفار سازماندهی شود، اما باز هم بن‌لادن او را برای این کار مناسب ندید و به صورت غیرمستقیم به زرقاوی اعلام کرد که اگر خواهان جهاد است، در افغانستان و در کنار طالبان مشغول جنگ شود اما او این را نپذیرفت. این اختلاف به حدی بالا گرفت که زرقاوی پس از بازگشت به عراق به صورت خودمختار شاخه القاعده در عراق را تاسیس کرد و در آن هنگام نامه‌ای خطاب به بن‌لادن و ظواهری منتشر کرد و آنها را برای پذیرش شاخه عراقی القاعده زیر فشار گذاشت و در نهایت او توانست القاعده عراق را پایه‌گذاری کند. این موضوع بدان جهت مورد اشاره قرار گرفت که یادآور شویم سیستم و ساختار مرید و مرادبازی ایدئولوژیک این جریان‌ها، همیشه خالی از نزاع و تقابل نبوده و نیست و حالا هم نوع جدید آن را در کابل به مشاهده نشسته‌ایم. روز گذشته سایت العربی الجدید اعلام کرد که به نظر می‌رسد اختلاف‌های جدی در میان اعضای رده بالای طالبان به وقوع پیوسته که بخشی از آن نمایان شده است.

این سایت خبری به انتقادهای سراج‌الدین حقانی، وزیر کشور طالبان از رهبری این جریان که حالا در ولایت قندهار سکنی گزیده اشاره کرد که باید آن را در نوع خود بی‌نظیر دانست؛ چراکه از زمان سقوط دولت افغانستان به رهبری محمد اشرفی غنی و عبدالله عبدالله در 15 آگوست 2021 تاکنون چنین اتفاقی رخ نداده بود و حالا بیم آن می‌رود که اختلافات به نقاط خطرناک کشیده شود و اوضاع در کابل بیش از پیش به سوی بحران پیش برود.

حقانی‌ها علیه بدنه طالبان؟!

سایت العربی الجدید در گزارش خود آورده است که سراج‌الدین حقانی، وزیر کشور دولت طالبان در اظهاراتی گفته است که «برخی هستند خودشان را برحق می‌دانند و تصمیماتشان را درست می‌دانند؛ اما آن‌ها دولت و ملت را به سمت خطر می‌برند. کسانی هستند که بر قدرت سلطه دارند و سیاست‌هایش را تغییر نمی‌دهند و به هیچ کسی و هیچ ملتی گوش نمی‌دهند چراکه فکر می‌کنند تنها آن‌ها درست می‌گویند. این وضعیت غیرقابل تحمل است. ملت افغانستان حقی بر ما دارند». این سخنان حقانی به وضوح در حال هدف قرار دادن هبت‌الله آخوندزاده، رهبر فعلی طالبان است که به نوعی خود را جانشین ملامحمد عمر، بنیانگذار طالبان افغانستان می‌داند که به نوعی می‌توان آن را کنایه زدن به وی و شیوه رهبری او دانست. حقانی در جای دیگر هم گفته است که «ملت افغانستان اگر راه درست را نروند و از دین دور باشند؛ مسئولیت ما کجاست؟ ما در گذشته مسئولیتی غیر از مسئولیت امروز بر دوشمان داشتیم. اگر اینگونه با مردم تعامل کردیم آیا انتظار دارید بهتر با ما برخورد کنند؟»

حال باید دید که آیا انتقادهای وزیر کشور طالبان به رهبر این جریان، به انشعاب تبدیل خواهد شد یا مساله در همین حد باقی می‌ماند و یا اینکه باز هم پاکستان واسطه آشتی میان آنها می‌شود!

بدون شک برداشت‌های مختلفی می‌توان از سخنان وزیر کشور فعلی طالبان داشت اما باید توجه داشت که سراج‌الدین حقانی معاون رهبر طالبان و رهبر شبکه حقانی در میان این جنبش یکی از تندروها محسوب می‌شد، ولی بعد از رسیدن طالبان به قدرت به‌تدریج تغییر موضع داده و بارها بر لزوم تعامل با جهان خارج و دادن حق آموزش و کار به زنان تأکید کرده است.

در این میان اما انتقادهای حقانی بی‌پاسخ نماند بلکه سخنگوی طالبان هم علیه وی اعلام موضع کرد. ذبیح‌الله مجاهد در پاسخ به انتقاد وزیر کشور طالبان اظهار کرد که اصول اخلاق اسلامی این است که «امیر» هتک حرمت نشود و انتقادها علنی نبوده و از طریق مجاری قابل اعتماد مطرح شود، اما اگر شرایط مهیا نبود انتقاد بشود ولی امیر نباید واکنش تند داشته باشد و باید مساله را حل کند و جواب را به روشنی بدهد. امارت اسلامی افغانستان چون داعیه حکومت اسلام را دارد لازم می‌داند اعتراضات را با روی باز و حوصله و نرمی پاسخ دهد». منظور مجاهد از «امیر» بدون شک رهبر طالبان بوده اما سخنان وی به خوبی نشان دهنده آن است که بدنه سنتی طالبان به نوعی نمی‌خواهد که اختلاف با «حقانی‌ها» علنی شود و همین مساله نشان می‌دهد که در پشت صحنه تحولات کابل، اتفاق‌هایی در جریان است که می‌تواند حتی به عنوان یک «انشعاب» مدنظر قرار بگیرد؛ چراکه تاکنون و حتی زمانی که جلال‌الدین حقانی، بنیانگذار شبکه حقانی در قید حیات بود و ملاعمر هم رهبری طالبان را به عهده داشت چنین انتقادهایی صورت نگرفته بود.

این در حالیست که روز گذشته بانک مرکزی افغانستان اعلام کرد، یک بسته جدید حاوی ۴۰ میلیون دلار پول نقد در قالب کمک‌های بشردوستانه از سوی جامعه بین‌الملل وارد کابل شده است و خیلی‌ها معتقدند که این کمک‌ها می‌تواند اوضاع کشور را رو به بهبود ببرد ولی به موازات این وضعیت هوگو شورتر، کاردار سابق سفارت انگلیس در افغانستان هم روز گذشته (دوشنبه) گفته است که بی‌ثباتی و درگیری‌های داخلی در افغانستان به بحران بشری عمیق‌تر و احیای داعش در این کشور منجر می‌شود. حال باید دید که آیا این انتقادها به انشعاب تبدیل خواهد شد یا مساله در همین حد باقی می‌ماند یا اینکه باز هم پاکستان واسطه آشتی میان آنها می‌شود!