ابراز نگرانی جامعه جهانی از وضعیت افغانستان در سالگرد سقوط کابل؛
طالبان، منظومه تمامیتخواهی که پایان ندارد
فرشاد گلزاری
هیچکس باور نمیکرد 15 آگوست 2021 تراژدی غمباری در افغانستان به صحنه آید که انتهای آن پسکوچههای تاریک رو به دالانهای سیاست و منافع غرب و شرق باشد. از یکسو آرام آرام پرچمهای سفید در جادههای منتهی به کابل نمایان میشد و از سوی دیگر، ستون خودروهای تویوتا با مسلسلهای اتوماتیک و دوشکا به سرعت به سمت پایتخت میتاخت. مردان طالبان با ریشهای بلند و دستارهای رنگارنگ خود، سلاح به دست یکدیگر را با شادمانی نگاه میکردند.
محمداشرف غنی، رئیسجمهوری وقت افغانستان که چندین ماه حملات و پیشرویهای طالبان در ولایات بزرگ کشورش را با گوشت و استخوان خود لمس کرده بود، مهیای فرار از کشوری میشد که شهروندانش امید داشتند پس از بیست سال یک دموکراسی نصفه و نیمه را تجربه کند اما یکباره همه چیز دگرگون شد. فرار غنی از کابل بدون شک تنها دلیلی نبود که طالبان را به کابل بکشاند، بلکه یک سناریو و طرح بسیار بزرگتر در پس فرار او و ورود طالبان به پایتخت بود که در رأس آن نه جو بایدن قرار داشت و نه دونالد ترامپ!
شاید بسیاری از مخاطبان این سطور در طول یکسال گذشته و حالا در «سالگرد سقوط کابل و برپایی امارت اسلامی در افغانستان» این سوال در ذهنشان نقش بسته باشد که چرا ایالات متحده ظرف چند روز نه تنها سربازهای خود را از این کشور خارج کرد، بلکه یکباره و طی چند ساعت، افغانها را بیست سال به عقب بازگرداند؟ پاسخ این پرسش تا به همین حالا هم چندان روشن نیست اما باید توجه داشت که ساختار بالادستی در سیاستگذاری ایالات متحده به خصوص راهبردنویسانِ سیاست خارجی که ما شاید حتی نام آنها را هم نشنیده باشیم، پروژه بازگشت طالبان به کابل را در زمان دولت ترامپ کلید زدند و اجرای آن را به عهده دولت بایدن گذاشتند.
در آمریکا قرار نیست دولتها و شخص رئیسجمهور تعیینکننده معادلات باشند، بلکه آنها مجری سیاستهای کلان در حوزه سیاست خارجی هستند و فقط میتوانند تاکتیکها را تبیین و اجرا کنند. بدون شک لکه ننگ تَرکِ کابل توسط آمریکاییها با آن وضعیت که هزاران افغان در فرودگاه حامد کرزی کابل به خاک و خون کشیده شدند، تا ابد در دفتر تاریخ ثبت و ضبط خواهد ماند؛ چراکه شهروندان افغانستان حدود 40 سال است که روز خوش نداشتهاند و حالا هم «تئوری نقطه، سرِخط» را با وجود استقرار طالبان تجربه میکنند.2
یک سال قبل، طالبان، دولت این کشور که بر اساس قانون اساسی تشکیل شده بود را با اعمال زور به زیر کشید و درنهایت نهتنها خواست مردم افغانستان را زیر پا گذاشت، بلکه در ایجاد یک نظام سیاسی همهگیر نیزشکست خورد
در این میان باید توجه داشت که ابعاد توافق دوحه که فونداسیون حضور امروزِ طالبان در افغانستان به شمار میآید، همچنان گُنگ و نامفهوم است. این توافق را که زلمی خلیلزاد به نمایندگی از دولت آمریکا و ملا برادر آخوند به طرفیت از طالبان در قطر امضا کردند، یک بُعد پنهان دارد که فقط آمریکاییها از مفاد آن باخبر هستند و حتی طالبان هم در مورد آن چیز زیادی نمیداند. بر همین اساس باید گفت که واشنگتن سناریویی را طرحریزی کرده که از یک سو طالبان و بازگشت بربریت در افغانستان را به منصه ظهور برساند و ازسوی دیگر، خود از راه دور این کشور را که به سرزمین مادری بنیادگرایان رادیکال معروف است، اداره و هدایت کند.
هیچ: خروجی یکسال زمامداری طالبها!
بدون شک در تحلیل اینکه آیا میتوانیم طالبان را در شرایط کنونی متغیر وابسته بخوانیم یا خیر، به پاکستان، آمریکا، بریتانیا و حتی روسیه برمیخوریم و آنها در این مسیر تاثیرگذارترین کشورها به شمار میآیند اما مساله این است که کشوری به پهناوری افغانستان که اقوام و مذاهب متنوع در آن زیست میکنند در این یکسال همانند دو دهه پیش در حاشیه بودهاند. این دقیقاً همان موضوعی است که حالا اروپاییها و در سالگرد ورود طلبان به کابل مورد اشاره قرار دادهاند. روز گذشته (یکشتبه) سرویس اقدامات خارجی اتحادیه اروپا در بیانیهای اعلام کرد که یک سال قبل، طالبان وعده خود به مردم افغانستان و جامعه بینالمللی برای مذاکره و حلوفصل بحران دهها ساله افغانستان را زیر پا گذاشت، دولت این کشور که بر اساس قانون اساسی تشکیل شده بود را با اعمال زور به زیر کشید و درنهایت نهتنها خواست مردم افغانستان را زیر پا گذاشت، بلکه در ایجاد یک نظام سیاسی همهگیر نیز شکست خورد. اتحادیه اروپا همچنین تحصیل دختران و نقض فاحش حقوق زنان بعلاوه کشتار و ترورهای هدفمند را مورد اشاره قرار داده و معتقد است که هنوز هم در مورد یک حکومت فراگیر در افغانستان، کوهی از ابهامات وجود دارد که طالبان بدان پاسخ نداده است.
ابعاد توافق دوحه که فونداسیون حضور امروزِ طالبان در افغانستان تلقی میشود، همچنان گُنگ است اما واشنگتن سناریویی را طرحریزی کرده که از یک سو بازگشت بربریت در افغانستان را به منصه ظهور برساند و ازسویدیگر سرزمین مادری بنیادگرایان رادیکال را از دور هدایت کند
حامد کرزای، رئیس جمهوری پیشین و فراری افغانستان هم با اشاره به وضعیت کشورش در سایه حکومت یکساله طالبان در گفتوگو با شبکه ایندیا تودی گفت که «تنها مورد مثبت در یکسال گذشته برای مردم افغانستان این است که در دو طرف جبهه جنگ، جانشان را از دست ندادهاند.» کرزای به صورت غیرمستقیم این موضوع را بیان کرد که طالبان حداقل در محور تامین امنیت توانسته اوضاع را سر و سامان بدهد اما به این نکته اشاره نکرد که عامل ناامنیها حالا خود در رأس هرم قدرت است. در مقابل اما سازمان ملل نظر دیگری دارد. گروهی از کارشناسان حقوق بشری از سازمان ملل در گزارش روز گذشته (یکشنبه) خود، رفتار طالبان افغانستان را با زنان این کشور در سال گذشته میلادی به نقد کشیدند و اعلام کردند که این جریان باید بتواند از شهروندان خود در مقابل داعش حفاظت کند. در این میان بحث فقر، تورم، قحطی و بیکاری در افغانستان از یکسال پیش تاکنون چندان مورد نظر غربیها قرار ندارد؛ گویی تنها نکتهای که برای آنها مهم تلقی میشود، حقوقبشر است.
بر اساس گزارشهای موجود که از سوی اندیشکدهها و اتاقهای فکر منتشر شدهاند مردم افغانستان در طول این یکسال گذشته تغذیه مناسبی نداشتهاند و فقر تا جایی ریشه دوانده که مادران و پدران در کمال ناباوری چارهای جز فروش فرزندان خود در قبال دریافت پول ندارند. اینکه ایالات متحده هم به صورت قطرهچکانی (هرازچندگاهی) میزانی از پول بلوکه شده افغانها در آمریکا را به حساب کابل واریز میکند، بدون شک دردی را دوا نخواهد کرد و نشان میدهد که آیندهای برای افغانستان متصور نیست. در مقابل تمامیتخواهی طالبان هم جز اینکه رادیکالیسم اجتماعی انباشت و تبدیل با تقابل داخلی شود خروجی نخواهد داشت؛ ضمن آنکه این جماعت هنوز و با گذشت یکسال به رسمیت شناخته نشده است!
دیدگاه تان را بنویسید