در حاشیه بحران اوکراین، جنگ دیپلماتیک میان چین و آمریکا بالا گرفت؛
منازعه «غولها» بر سر تایوان
فرشاد گلزاری
دنیای امروز هر دم یک بحران جدید کلید میخورد که علاوه بر متن، حواشی زیادی هم در پی دارد. بسیاری از نومحافظهکاران عرصه تحلیل که سالهای سال است قلم میزنند، معتقدند نباید یک منازعه سیاسی تبدیل به مخاصمه مسلحانه و نظامی شود، اما اگر این اتفاق رخ داد باید کاری کرد که حواشی و آثار آن به حداقل برسد. در مقابل هم طیف دومی وجود دارد که معتقد است هر منازعه سیاسی زمانی که به یک مخاصمه و جنگ (CONFLICT) تغییر وضعیت میدهد، اساساً وقایعی را با خود به همراه دارد که نمیتوان از بروز آنها جلوگیری کرد؛ به عبارتی دیگر آنها این حواشی (اعم از اقتصادی، نظامی و سیاسی) را اجتنابناپذیر میدانند. در همین مسیر میتوان برای اثبات نظر طیف دوم به چندین پرونده اشاره کرد. به عنوان مثال خیزش داعش در عراق و سوریه نه تنها تبعات امنیتی و سیاسی زیادی داشت بلکه باعث کوچاندن میلیونها سوری به کشورهایی مانند ترکیه و اردن شد. از منظر سیاسی هم بسیاری از کشورهای حاشیه خلیج فارس با دولت بشار اسد روابط خود را قطع کردند و اما حالا وارد دمشق شدهاند. در حوزه اقتصاد هم زیانهای زیادی بر زیرساختها و نظام بانکی سوریه و عراق وارد شد که البته نمیتوان وضعیت بغداد را با دمشق مقایسه کرد. در افغانستان هم این روند مشهود است. آمدن طالبان به کابل و خروج ایالات متحده از افغانستان باعث شد تا ایران، پاکستان، هند و تاجیکستان نه تنها به مقصد پناهجویان تبدیل شود، بلکه تبعات امنیتی آن همین حالا به طُرق مختلف قابل لمس است. در آفریقا هم همین روال دیده میشود اما حالا که دنیا متاثر از جنگ اوکراین است نمیتوان آثار این جنگ را در این بازه زمانی بر سایر کشورها و حتی روند جاری تحولات نظام بینالملل نادیده گرفت. واقعیت غیرقابل انکار این است که جنگ اوکراین عملاً یک دعوا و مقابله تمام عیار سیاسی، اقتصادی و نظامی میان آمریکا - اروپا با روسیه است و صرفاً زمینِ بازی و اجرای آن اوکراین انتخاب شده است. از سال 2015 میلادی که سند امنیت ملی آمریکا منتشر شد و ایالات متحده بر تقابل آشکار چین تاکید کرد، عدهای معتقد بودند که واشنگتن هدف غایی و نهایی خود را پکن انتخاب کرده است اما برای هدف قرار دادن چینیها شریک استراتژیک و هم ایدئولوژی آنها یعنی روسیه را نشانه رفته است تا سپس به سراغ چین برود. آن هنگام بسیاری از کارشناسان معتقد بودند که این اقدام آمریکا نمیتواند عملیاتی شود و دلیلش هم چسبندگیهای سیاسی-اقتصادی است که پس از فروپاشی شوروی میان اروپا و روسیه به وجود آمده است. حالا و با نگاهی سطحی به وقایع بحران اوکراین و مرور اخبار روزانه در این زمینه میتوان درک کرد که آن تحلیل غلط از آب درآمده است، چراکه تمام اروپا با دولت بایدن علیه روسیه همسو شدهاند و حتی بریتانیا اخیراً رقمی بالغ بر 1 میلیارد و 300 میلیون پوند برای حمایت تسلیحاتی از اوکراین اختصاص داده است و آمریکا هم در حال تصویب بودجه 33 میلیارد دلاری برای حمایت از کییف است که بدون شک دامنه جنگ را حتی از «فرسایشی شدن آن گستردهتر» میکند.
از زمان حمله نظامی روسیه به اوکراین، چینیها هم تحرکاتی در شبه جزیره تایوان داشتهاند. نیویورکتایمز در همین راستا گزارش داده است که آمریکا قصد دارد تا سلاح بیشتری به تایوان بفروشد، مقامات سابق و کنونی آمریکا و تایوان نیز معتقدند که این جزیره برای دفع حمله دریایی احتمالی چین به سلاحهای جدید نیاز دارد
مستقیم خطاب به چین!
آمریکاییها معتقدند اگر اجازه دهند روسیه به عنوان پیروز میدان از اوکراین خارج شود، در حقیقت به اقتدارگرایی در روابط بینالملل مُهر تایید زدهاند.کمکهای خود و اروپاییها به کییف را هم در همین راستا و برای ممانعت از این امر توجیه میکنند
ذکر این نکته ضروری است که از زمان حمله نظامی روسیه به اوکراین، چینیها هم به دنبال آن هستند تا بتوانند عرض اندامی در شبه جزیره تایوان داشته باشند. به یاد داریم که در دو سال آخرِ دولت ترامپ او و تیمش به سمت تسلیح تایوان حرکت کردند که واکنش چین را درپی داشت. هماکنون نیز به نظر میرسد که دولت بایدن قصد آزارِ چینیها با محوریت تایوان را دارد. این دقیقاً همان تبعات و حواشی است که جنگ اوکراین به جای گذاشته و حالا در حال تنشآلود کردن روابط چین و آمریکا است. در این مسیر نیویورکتایمز گزارش داده است که آمریکا از عملیات نظامی روسیه در اوکراین استفاده میکند تا سلاح بیشتری به تایوان بفروشد، اما نگران این است که سختافزارهای موردتقاضای تایوان، برای جنگ با ارتش چین مناسب نباشد. همچنین نیویورک تایمز گزارش داد که مقامات سابق و کنونی آمریکا و تایوان معتقدند که این جزیره برای دفع حمله دریایی احتمالی چین به سلاحهای جدید نیاز دارد. بر اساس اطلاعات و اسناد موجود، سای اینگ ون، رئیسجمهوری تایوان سعی دارد تا اولویت و جهتگیری نیروهای نظامی این جزیره خودمختار را به «جنگ ناهمگون» تغییر دهد و در همین راستا به دنبال دریافت تعداد زیادی از سلاحهای متحرک و مرگبار از آمریکا است که هدفگیری و مقابله با آنها دشوار باشد و چین را در هرگونه تجاوز احتمالی با زحمت و هزینههای زیادی روبرو کند. در این میان برخی درخواستهای تایوان، مانند دریافت بالگردهای «سیهاوک اماچ-۶۰آر» شرکت آمریکایی لاکهید مارتین با مخالفت واشنگتن مواجه شده است و واشنگتن علت مخالفت خود را ناکافی بودن این جنگافزارها برای «مقابله با ارتش چین» بیان کرده است. در این میان آمریکاییها از کارت تحریم هم استفاده میکنند و به نوعی در حال خطاب قرار دادن چین به صورت مستقیم هستند. در این میان لی یوچنگ، معاون وزیر امور خارجه چین روز گذشته (یکشنبه) در یک نشست امنیتی آنلاین اعلام کرده که چنانچه ایالات متحده با کارت تایوان بازی کند، واشنگتن با تبعات غیرقابل تصوری مواجه خواهد شد و پکن با تحریمهایی نظر آنچه بر سر روسیه آمده است، مرعوب نمیشود. چینیها معتقدند که آمریکا از طریق تایوان و تقویت آن، اتحاد پکن را نشانه رفته است و به همین دلیل قصد دارند تا آخرین نفس علیه واشنگتن و تایوان ایستادگی کنند. در این میان اما آمریکاییها نگرش دیگری دارند. آنها معتقدند که جنگ اوکراین در حقیقت جنگ میان اقتدارگرایی و دموکراسی است و اگر اجازه دهند روسیه به عنوان پیروز میدان از اوکراین خارج شود، در حقیقت به اقتدارگرایی در روابط بینالملل مُهر تایید زدهاند.کمکهای خود و اروپاییها به کییف را هم در همین مسیر توجیه میکنند. واشنگتن معتقد است پیروزی پوتین در اوکراین میتواند در فرداهای نه چندان دور با هدف بازپسگیری مرزهای از دست رفته؛ باعث حمله چین به تایوان و هند به کشمیر و پاکستان شود. بر همین اساس جنگ غولهایی که اقتصاد دنیا را در دست دارند حالا بر سر تایوان، دقیقاً همان حاشیهای است که متن آن را باید در مخاصمه اوکراین جستوجو کرد.
دیدگاه تان را بنویسید