رویایی که با اشک تمام شد؛
سـراب برگزیت
حقیقت تلخ این است که بریتانیا اصلا دلیلی برای خروج نداشت. برخلاف ادعای مشتاقان برگزیت، بریتانیا انعطاف قابل توجهی در اتحادیه داشت. این کشور از خیلی وقت قبل، واحد پولی و خیلی بدویات دیگر اتحادیه را در تضاد با سایر کشورها، کنار گذاشته بود اگر توافقی در نهایت بین لندن و بروکسل برای برگزیت حاصل نشود، احتمالا بریتانیا بیهیچ توافقی از اتحادیه بیرون بزند، دورنمایی که پیشگامان اقتصاد و سرمایهگذاران را به شدت میترساند، اما برخی از مشتاقان برگزیت بیتفاوت، چنین رویدادی را هم انتظار میکشند اگر بریتانیا میخواهد که همچنان دسترسی کامل به بازارهای اتحادیه داشته باشد، باید همچنان به استاندادهای اتحادیه در زمینه مالیات، اشتغال، رقابت و طبیعت پایبند باشد و همچنین برخی قوانین دیوان دادگستری اروپا را بپذیرد
سیدمحمد میرزامحمدزاده
جان کسیدی، ستوننویس مجله آمریکایی نیویورکر، در مطلبی خواندنی، به بررسی اوضاع طرح خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، موسوم به برگزیت پرداخته است. وی با اشاره به کشمکشهای درونی بریتانیا در چند ماه اخیر برای تنظیم توافق برگزیت بین لندن و بروکسل، از پشیمانی بخش گستردهای از رأی دهندگان به برگزیت میگوید. کسیدی از منافع بسیاری که بریتانیا در نتیجه خروج از اتحادیه از دست میدهد یاد میکند و ایجاد این تفکر که بریتانیا نافع خروج از اتحادیه است را ناشی از فرهنگ خود برتربینی تاریخی مردم بریتانیا و همچنین دروغهای سیاستمداران این کشور که طرفداران متعصب خروج از اتحادیه بودند میداند. حالا طرحهای ترزا می، نخستوزیر بریتانیا یکی پس از دیگری از سوی اعضای کابیه و مخالفان داخلی و بعضا شورای اروپا رد میشود و شرایط برای وی سختتر میشود؛ در نهایت ناباوری اواسط هفته گذشته، اتحادیه با آخرین طرح می برای خروج موافقت کرد و حالا باید مجلس عوام این کشور طرح او را به رأی بگذارد؛ هرچند که در صورت رد طرح، می قادر است طرح دیگری آماده کند، اما همچنان که زمان میگذرد، هزینهها برای بریتانیا افزایش مییابد. برخی معتقدند که رفراندوم دیگری باید برگزار شود، مسئلهای که اتحادیه در مقابله با آن سکوت کرده است؛ اما طرفداران برگزیت بر اجرایی شدن آن پافشاری میکنند. در چند هفته اخیر برخی از اعضای کابینه ترزا می، با ترک دولت اوضاع را برای او پیچیدهتر کردند و برای کنارهگیری وی اصرار دارند. البته می در هفته جاری احتمال کنارهگیری خود را رد و کرد و گفت در صورت کنار گذاشتن وی از کابینه، شرایط برای خروج از اتحادیه تسهیل نمیشود. در ادامه این مطلب منتشر شده در نیویورکر را میخوانیم:
در کل دو سال و نیم گذشته، جیمز اوبرایان، مجری یک برنامه رادیویی مشهور لندن، همواره این موضوع را به بحث میگذاشت که رای مردم در رفراندوم خروج از اتحادیه اروپا موسوم به برگزیت، یک اشتباه تراژیک بود. روز پنجشنبه (24 آبان ماه) صبح، زمانی که ترزا می، نخست وزیر بریتانیا خود را برای حضور در مجلس و دفاع از طرح بحث برانگیز توافق خروج از اتحادیه آماده میکرد، برنامه رادیویی اوبرایان، یک تماس تلفنی از شخصی به نام بیل داشت؛ کسی که خود را یک رأیدهنده به خروج بریتانیا از برگزیت معرفی کرد، او گفت: من اشتباه کردم و بابت اشتباهم یک عذرخواهی به برنامه شما بدهکارم؛ میخواهم در اتحادیه باقی بمانیم. من یک شخص خرفت هستم؛ فکر میکردم بهتر است که از اتحادیه خارج شویم؛ اما اشتباه کردم. همچنان که این شخص اعتراف میکرد، صدایش لرزید و زیر گریه زد. اوبرایان به وی گفت که 17 میلیون و 400 هزار نفر همچون او به خروج از اتحادیه رأی دادهاند و لازم نیست که وی خود را سرزنش کند. اما بیل تسلی پذیر نبود و با هقهق ادامه داد: من اشتباه کردم؛ من شرمسارم. با کشورم چه کار کردم.
کابوس صاحبان کسب و کار
تا این لحظه هیچکس نمیداند که چه اتفاقی روی میدهد، شایعاتی مطرح شده است که حزب محافظه کار مجلس عوام روز جمعه آینده (دوم آذر ماه) قصد دارد برای اعتماد رأیگیری کند که ممکن است منجر به برکناری نخستوزیر شود. اگر می از این ماجرا نجات پیدا کند و در نتیجه طرح توافق خروج وی هم رأی بیاورد، بالاخره بریتانیا رسماً اتحادیه اروپا را در ماه مارس (اسفند - فروردین) ترک میکند؛ اما اگر مجلس عوام با این طرح مخالفت کند، می دو راه پیش رو دارد: طرح دیگری ارائه کند یا اینکه کنار برود؛ اگر او کنار برود احتمالا یک انتخابات سراسری برگزار شود، اگرچه احتمال اینکه جرمی کوربین، رهبر حزب کارگر، دولت اقلیت را تشکیل دهد و شانس خود را در چانهزنی با بروکسل بر سر توافق برگزیت امتحان کند نیز وجود دارد. (اگرچه که اکثریت اعضای حزب کارگر ضد برگزیت هستند، اما وی متعهد است تا به نتیجه رفراندوم سال 2016 برای خروج از اتحادیه احترام بگذارد.) اگر توافقی در نهایت بین لندن و بروکسل برای برگزیت حاصل نشود، احتمالا بریتانیا بیهیچ توافقی از اتحادیه بیرون بزند، دورنمایی که پیشگامان اقتصاد و سرمایهگذاران را به شدت میترساند، اما برخی از مشتاقان برگزیت بیتفاوت، چنین رویدادی را هم انتظار میکشند.
خود برتر بینی تاریخی
این ماجرا به واقع به یک آشوب بدل شده است، همانطور که اوبرایان به مخاطب پریشان برنامهاش گفت، کسانی که به خروج از اتحادیه رأی دادند از مریخ نیامدهاند، خواسته همین مردم است. در چندین دهه گذشته، سیاستمداران راستگرا و متحدانشان در سرتاسر انگلیس، از اتحادیه وحشت داشتند و مقامات آن را بروکراتهای سازشکار مینمایاندند. در جریان کمپینهای رفراندوم، طرفداران برگزیت، عوام را به اشتباه راهنمایی میکردند که خارج کردن بریتانیا از اتحادیه چقدر آسان است. آنها همچنین در مورد مزایای اقتصادی ترک اتحادیه دروغ گفتند و به طور مثال ادعا کردند که این خروج میلیاردها پوند را برای سرمایهگذاری در خدمات ملی سلامت، ایجاد میکند.
زیربنای این دادههای غلط کمپینها در واقع در اثرگذاری اجتماعی فرهنگ بریتانیایی، یا به طور خاصتر فرهنگ انگلیسی است که این تفکر را ایجاد کرده که بریتانیا از بقیه دنیا جدا و برتر از دیگران و در واقع قارهای برای خود است. به عنوان شخصی که خود در دهه 1970 میلادی، در بریتانیا بزرگ شده است، دهها فیلم انگلیسی دیدهام که قهرمانان بریتانیایی را به رخ میکشند که هیتلر و آلمانها را در جنگ جهانی دوم شکست داد و با این فیلمها نقش دیگر کشورها از جمله ایالات متحده آمریکا برای مردم بریتانیا کمرنگ میشد. در این فرهنگ، فرانسه همواره به عنوان دزد خردهپا غیرقابل اعتماد معرفی شده و ایتالیا سوژه جوکهای همچون این بوده است: کوتاهترین کتاب جهان چیست؟ کتاب قهرمانان جنگ ایتالیا؛ اسپانیاییها هم جایگاه بهتری در این فرهنگ نداشتند (جمله معروف «او اهل اسپانیا است» دیالوگ طنز یک کمدی تلوزیونی بود.) در حالی که برای کشورهای دیگر قاره، بریتانیا ملت بابی چارلتون، چرچیل، شکسپیر و پادشاه آرتور بود.
تفاوت نسلها
ولی امروز اوضاع به ویژه برای جوانان و تحصیلکردهها عوض شده است. برای آنها آزادی حرکتی که در توافقهای اتحادیه اروپا لحاظ شده است، یک تحولبخش واقعی زندگی به شمار میرود که به آنها اجازه میدهد از اقیانوس اطلس گرفته تا دریای سیاه، در هرجا که میخواهند زندگی و کار کنند. برای بسیاری از اسکاتلندیها، عضویت در اتحادیه در حین قطع وابستگیها به بریتانیا، به منزله مسیری برای بازآوری هویت ملی است. کسب و کارهای بریتانیایی و همچنین کسب و کارهای خارجی که کارخانههایشان در بریتانیا واقع شده است، نسبت به منافعی که عضویت در اتحادیه برای آنها به ارمغان میآورد، آگاه هستند. منافعی از جمله امکان جابجایی آزادانه قطعات، محصول نهایی، نیروی کار و سرمایه. در دنیای زنجیره عرضه جهانی و تولید در لحظه، اعمال هزینههای هنگفت گمرکی بین بریتانیا و همسایگانش، کابوسی برای کسب و کارها است.
اما در میان قشر پیرتر انگلیس، کسانی که نگاه خصیصانهای به اروپا دارند، همچنان حضور دارند؛ نگاهی که با هجوم صدها هزار مهاجر در سال از بخش شرقی اروپا به بریتانیا، که پس از توسعه اتحادیه، برای یافتن شغل به این کشور آمده بودند، تقویت شد؛ اتفاقی که در سال 2004 رخ داد. در آن زمان افرادی که دو به شک بودند، به حرفهای افرادی همچون نایجل فراژ، بوریس جانسون و جیکوب ریس موگ، که مدعی بودند بریتانیا بدون اتحادیه بهتر است، استناد کردند. مدافعان برگزیت، وقتی سر عقل بودند، میدانستند که دسترسی به بازار گسترده اتحادیه اروپا چقدر مهم است، اما اصرار داشتند که با زیرکی در مذاکرات، بریتانیا میتواند منافعش از اتحادیه را تضمین کند و در عین حال حق حاکمیت کامل خود را از بروکسل باز ستاند؛ یا به تعبیر بوریس جانسون، وزیر مشاور در امور خارجه و مشترک المنافع پیشین انگلیس، این امکان وجود دارد که آدم کیک داشته باشد و همچنین آن را بخورد.
مکتب کیکیسم
دونالد تاسک، رئیس شورای اروپا خیلی زود هشدار داد که این یک خیال خام است و در جواب طرفداران مکتب کیکیسم! گفت: یک کیک بخر و آن را بخور و بعد ببین که هنوز توی بشقابت کیک هست یا خیر. تاسک و همقطارانش، با ادله خود، بر این باور بودند که هدف مشتاقان برگزیت، تبدیل بریتانیا به یک رقیب بیحد و حصر و بی قانون، با دستمزدهای کم و مالیات کم است. بنابراین اتحادیه اروپا شفاف سازی کرد: اگر بریتانیا میخواهد که همچنان دسترسی کامل به بازارهای اتحادیه داشته باشد، باید همچنان به استاندادهای اتحادیه در زمینه مالیات، اشتغال، رقابت و طبیعت پایبند باشد و همچنین برخی قوانین دیوان دادگستری اروپا را بپذیرد. (شیوهای که مشابه آن از سوی نروژی که عضو اتحادیه اروپا نیست، پذیرفته شد و با وجود عدم حضور در اتحادیه در توافقی عالی تجارت خود را با آن حفظ کرد.) عدم پذیرش این مناسبات بریتانیا را برای اروپا در وضعیت کشورهایی همچون کانادا و دیگران از منظر شرکای تجاری قرار میدهد. پس از دو سال دست دست کردن بعد از برگزاری رفراندوم، می در نهایت این حقیقت را پذیرفت. در ماه ژوئیه (تیر - مرداد) وی در ملاقات با اعضای کابینه خود در اقامتگاه نخستوزیری بریتانیا موسوم به چکرز در خارج از لندن، به آنها هشدار داد که بریتانیا باید امتیاز بزرگی بدهد تا به توافق خروج دست پیدا کند. توافقی که با نام «برگزیتنرم» بر سر زبانها افتاده است و از دید می همچنان ارزش دارد، چرا که به بریتانیا اجازه میدهد جریان مهاجران اروپا به این کشور را محدود کند و جلوی پرداخت بودجه به اتحادیه را بگیرد و این کشور را از برخی سیاستهای اتحادیه از جمله سیاستهای مشترک کشاورزی و شیلات که از نظر بریتانیا غیر منصفانه است، دور نگه دارد.
توافقی که مذاکره کنندگان بریتانیایی اوایل این هفته با اتحادیه اروپا به آن دست پیدا کردند، در واقع همان است که می در چکرز به کابینه خود گفت. هرچند که برخی از طرفداران اتحادیه اروپا از جمله تونی بلر، نخستوزیر پیشین انگلیس آن را یک کاپیتولاسیون خواندند، اما چنین توافقی کاملا منصفانه نیست؛ می قدرت چانه زنی بسیار کمی داشت؛ هم خودش و هم اتحادیه این موضوع را میدانستند که حتی با وجود انگیزه بریتانیا برای خروج از اتحادیه، این کشور نمیتوانست یک جدایی تمیز و دلچسب داشته باشد؛ موضوعی که این سوال را در ذهن ایجاد میکند که پس چرا اصلا برای خروج اقدام کرد؟
دلیل خروج چه بود؟
حقیقت تلخ این است که بریتانیا اصلا دلیلی برای این کار نداشت. برخلاف ادعای مشتاقان برگزیت، بریتانیا انعطاف قابل توجهی در اتحادیه داشت. این کشور از خیلی وقت قبل، واحد پولی و خیلی بدویات دیگر اتحادیه را در تضاد با سایر کشورها، کنار گذاشته بود. حتی آزادی عمل را برای تعیین نرخ بهره خود و سیاستهای مالی حفظ کرده بود و مردمی که از سایر اتحادیه به این کشور میآمدند را بر اساس موازین خود در مرزها مورد بازرسی قرار میداد. دستورالعملهای قانونی بروکسل را رد میکرد و با همه اینها همچنان از منافع بازار مشترک اروپا بهرهمند بود. تا حدی که تنها کشوری که در اتحادیه کیک خودش را داشت و آن را میخورد، بریتانیا بود. حالا دو سال و نیم از تباه کردن آینده به دست خود بریتانیا میگذرد. حالا بیل و دیگران کم کم اندیشیدن به این حقایق را دردناک یافتهاند. بایند منتظر آخر هفته ماند و دید که مجلس عوام انگلیس چه آیندهای را پیش میکشد.
دیدگاه تان را بنویسید