لهستانیها در اعتراض به جدایی از اتحادیه اروپا به خیابانها آمدند؛
صفکشی علیه برگزیتِ دوم
فرشاد گلزاری
چند سالیست که ملیگرایی، اروپا را همانند یک موج جدید درنوردیده است و هر روز شاهد وقوع تحولاتی هستیم که اگرچه ریشه در مسائل سیاسی دارد، اما به هر ترتیب محرک اصلی آن یک واقعه اجتماعی بوده است. واقعیت این است که ملیگرایی در قارهسبز از دههها پیش در این جغرافیا وجود داشته و حالا این روند وارد یک برهه جدید شده است. شاید باز شدن بحث ملیگرایی در شرایط کنونی ما را به یاد سخنان کسانی مانند بنیتو موسولینی، رهبر و بنیانگذار حزب فاشیسم ایتالیا و حتی آدولف هیتلر، رهبر حزب نازی بیندازد. موسولینی معتقد بود که هر نفر یک شماره دارد و این شماره به عنوان عضوی از جامعه به او اجازه میدهد علیه آنچه که منافع اجتماعیاش حکم میکند، عمل کند. این سخنان موسولینی البته به نوعی در جهت تقویت بدنه اجتماعی حزب فاشیسم در میلان اظهار شد و به نوعی او در حال مصادره جایگاه اجتماعی فرد به فرد مردم ایتالیا به نفع فاشیستها بود. هیتلر هم که امروز به عنوان بزرگترین نژادپرست عالم از آن نام برده میشود، داغی را بر پیشانی اروپا و به خصوص آلمان گذاشت که تا به امروز برلین و بسیاری از کشورهای حاضر در قاره سبز در حال پرداختن غرامت یا همان تاوانهای پس از دو جنگ جهانی اول و دوم هستند. اگرچه بسیاری معتقدند که این مدل از ملیگرایی (مدلِ نازیها یا فاشیسم) تقریباً در اروپا به پایان رسیده است، اما واقعیتِ برآمده از پژوهشها، تحلیلها و پروژههای میانرشتهای نشان میدهد که هنوز کمی زود است تا بخواهیم پایان ملیگرایی در اروپا را اعلام کنیم. نمونههای زیادی برای اینکه بگوییم ملیگرایی افراطی در اروپا پایان نپذیرفته وجود دارد که یکی از آنها ادامه فعالیت گروههای ضدیهودی و نازیسمهای قرن بیست و یکم در آلمان و اتریش است. حدود دو سال پیش بود که یک کنیسه متعلق به یهودیها در یکی از شهرهای آلمان آماج حملات مسلحانه اعضای یک گروه افراطی قرار گرفت و کمی بعد اوضاع به حدی خراب شد که آنگلا مرکل شخصاً در محل این کنیسه حضور پیدا کرد و وعده مبارزه با آنتییهودیها را داد. این روند در اتریش، بلژیک، ایتالیا، فرانسه و حتی هلند و سوئد هم بارها طی ماهها و سالهای اخیر تکرار شده اما مساله این است که ریشه این خیزشها که حالا شدت گرفته، دو عامل اصلی خواهد بود. نخستین عامل، مهاجرتهایی است که از سال 2014 و 2015 میلادی تاکنون از خاورمیانه، جنوب آسیا و آفریقا به مقصد اروپا انجام شده است. در آن سالها آلمان به عنوان رهبر اتحادیه اروپا تمام کشورهای عضو این بلوکِ سیاسی - اقتصادی را ملزم به پذیرش پناهجویان کرد و در همانجا بود که سیلی از مهاجران وارد مرزهای اروپا شدند. این سیل مهاجران مخالفانی را در تمام قاره سبز به وجود آورد که همان راستهای افراطی یا بیگانهستیزها بودند. آنها معتقد بودند که دولتهای خود باید پناهجویان را پذیرش نکنند، چراکه اوضاع اشتغال و اقتصاد با آمدن این نفرات به اروپا، علیه شهروندان بومی کشورها رقم میخورد. از سوی دیگر حل نشدن مهاجران در جوامع اروپایی و تحمیل برخی عادات مانند مراعات با مسلمانان و احترام به عقاید آنها باعث شد تا بسیاری از جریانهای ملیگرا و ضدمهاجر این کشورها علیه دولتهای خود قیام کنند.
اخیراً رأی دادگاه لهستان مبنی بر ناسازگاری مواد معاهدات اتحادیه اروپا با قانون اساسی این کشور در پایتختهای اروپایی موجی از نگرانیها را به همراه داشته و احتمال عملیاتی شدن برگزیت دوم را مطرح کرده است
ورشو و سودای جدایی از اروپا
اعمال فشار ملیگراها بر دولتهای خود در قبال پناهجویان باعث شد تا بسیاری از سیاستمداران منتسب به جریان راستگراهای افراطی به نوعی بتوانند زمام امور را در دست بگیرند و پس از آنکه این افراد بر صندلی حکومت تکیه زدند، قوانین اتحادیه اروپا را علیه کشور و اصول اساسی خود قلمداد کردند. بر همین اساس دومین عامل، یعنی مقصر دانستن اتحادیه اروپا در بحث مهاجرت و عدم حمایت از اعضای خود شکل گرفت که یکی از رویدادهای مهم برای اعتراض به این ناعدالتیها، برگزیت یا همان خروج بریتانیا از جمع کشورهای اروپایی بود. در این میان کشورهای اروپای شرقی که به محل منازعه و زورآزمایی آمریکا و اروپا با روسیه (خصوصاً در زمان ترامپ) تبدیل شدهاند، حالا به دنبال آن هستند تا بتوانند با تاختن بر قوانین اتحادیه، خود را در ریل جداسازی از اتحادیه اروپا قرار دهند. لهستان اولین کشوری نیست که خواهان جدایی از بروکسل شده اما به نظر میرسد تنش میان ورشو و اتحادیه اروپا حالا به حدی عمیق شده که حالا مقامات این کشور شعار جدایی از اتحادیه را هرچه قویتر سر میدهند.
در اروپا، اعمال فشار ملیگراها بر دولتهای خود در قبال پناهجویان باعث شد تا بسیاری از سیاستمداران منتسب به جریان راستگراهای افراطی بتوانند زمام امور را در دست بگیرند و سپس همین افراد قوانین اتحادیه اروپا را علیه کشور و اصول اساسی خود قلمداد کردند
در این میان ماتئوش موراویتسکی، نخستوزیر لهستان و حزب حاکمش در این کشور موسوم به «حزب قانون و عدالت» استدلال میکنند که اصول حقوقی و قضایی اتحادیه اروپا باعث تضعیف حاکمیت این کشور میشوند و این اصول را به چالش کشیدهاند. اگرچه موراویتسکی به صورت علنی تاکید کرده امیدوار است که همچنان کشورش در اتحادیه اروپا باقی بماند، اما او بارها اتحادیه اروپا را به دیکتاتوری علیه اعضای درجه دوم خود و برخی کشورها به خصوص لهستان متهم کرده است. این اظهارات نخستوزیر لهستان در حالی بیان شده که اخیراً رأی دادگاه لهستان مبنی بر ناسازگاری مواد معاهدات اتحادیه اروپا با قانون اساسی این کشور، موجی از نگرانیها را در پایتختهای اتحادیه اروپا به همراه داشته است و حالا بسیاری از تحلیلگران در سراسر اتحادیه اروپا به این جمعبندی رسیدهاند که ورشو احتمالا در حال گام برداشتن گام برای خروج از اتحادیه اروپا است تا چیزی شبیه به برگزیت را بار دیگر نمایان کند. در این میان فرانسه به ورشو هشدار داده در صورتی که روند به چالش کشیدن اتحادیه اروپا را ادامه دهد با ریسک یک خروج دوفاکتو از این بلوک مواجه میشود. آلمان هم از دولت فرانسه در مخابره چنین هشداری به لهستان حمایت کرده است؛ اما داستان به اینجا ختم نشد. برابر گزارش روز گذشته (دوشنبه) رویترز، بیش از ۱۰۰ هزار تن از مردم لهستان در حمایت از عضویت کشورشان در اتحادیه اروپا دست به اعتراض زدند. خبرگزاری فرانسه هم به نقل از سازماندهندگان این راهپیمایی اعلام کرد که اعتراضات در بیش از ۱۰۰ شهر و منطقه در سراسر لهستان و چندین شهر در خارج از کشور برگزار شد و ۸۰ تا ۱۰۰ هزار تن معترض هم در ورشو، پایتخت این کشور درحالیکه پرچمهای اتحادیه اروپا و لهستان را حمل میکردند، شعار «ما میمانیم» سر دادند.
دونالد تاسک، رئیس سابق شورای اروپایی و رهبر اپوزیسیون «پلتفورم مدنی لهستان» نیز گفته که سیاستهای حزب حاکم کشور باعث به خطر افتادن آینده لهستان در اروپا میشود و آنها قصد دارند قوانین دموکراتیک را زیرپا بگذارند. اینکه آیا لهستان از اتحادیه خارج میشود یا خیر، موضوعی است که اگر قرار باشد اجرایی شود همانند برگزیت صرف زمان زیادی را میطلبد، اما بحث اینجاست که باید دید ملیگراهای افراطی چگوه عمل خوهند کرد.
دیدگاه تان را بنویسید