نقشه حسابشده استراتژیستهای نظامی، اطلاعاتی آمریکا به ثمر نشست
واگذاری افغانستان به طالبان و جهتدهی بحران به شرقآسیا
فرشاد گلزاری
«اشرف غنی و مشاورانش از سرعت پیشروی طالبان در کابل متحیر شدند، به ویژه که غنی آماده ورود طالبان به کابل و ارگ ریاست جمهوری نبود و به همین دلیل تنها با لباسهایی که به تن داشت، فرار کرد». این اظهارات بخشی از سخنان اخیر یکی از مشاوران رئیس جمهوری پیشین افغانستان است که جزئیات آخرین لحظات حکومت وی یعنی زمان فرارش از کابل به امارات را فاش میکند. این مشاور اشرف غنی که در گفتوگو با سی.ان.ان نخواست نامش فاش شود در ادامه صحبتهای خود اعلام کرده که «رئیس جمهوری پیشین افغانستان با عجله کشور را ترک کرد و به تِرمِذ در ازبکستان رفت و یک شب را در آنجا ماند و بعد هم از آنجا به امارات رفت و تنها چیزی که با خود برد، لباسهایش بود». نگاهی به این اظهارات به خوبی به ما دو نکته اصلی و البته مهم را میفهماند که در شرایط فعلی افغانستان باید مورد توجه بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان مسائل جنوبشرق آسیا قرار بگیرد. نکته اول این است که ایالات متحده به صورت کاملاً مشخص در حال هدایت صحنهای بوده که از سه ماه پیش با پیشروی طالبان در جای جای افغانستان شروع شد و آرام آرام به شدت این پیشروی افزود و نهایتاً با آگاهی کامل در حال نظاره کردن لحظه ورود دشمن شماره یک خود یعنی طالبان به کابل بود. شاید استفاده از لفظ «دشمن شماره یک» برای طالبان آنهم در این مقطع زمانی درست نباشد؛ چراکه واشنگتن در دولت دونالد ترامپ از سال 2018 میلادی به مدت حدود دو سال تیم خود به رهبری زلمی خلیلزاد را مقابل تیم مذاکراتی طالبان به رهبری ملاعبدالغنی برادر نشاند و در نهایت توافق دوحه را با این جریان به امضا رساند. به این دلیل است که شاید نتوانیم به طالبان «دشمن شماره یک» اطلاق کنیم اما به هر ترتیب دو طرف حدود 19 سال از یکدیگر کشته گرفتند و حالا در حال اجرای توافقات پشتپرده خود هستند. نکته دوم به اشرف غنی و فرار وی بازمیگردد. اصولاً فرار غنی از افغانستان همچنان مشکوک باقی خواهد ماند؛ چراکه برخیها معتقدند او با هماهنگی آمریکا حالا در دوبی حضور دارد و رفت و آمدش به ازبکستان و عمان صرفاً یک فضاسازی توسط واشنگتن بود و به دنبال آن هستند تا از رئیس جمهوری پیشین افغانستان به زودی و شاید طی چند سال به عنوان یک عنصر منحرف کننده افکار عمومی استفاده کنند. اینکه روز گذشته (شنبه) حشمت غنی، برادر رئیس جمهور پیشین افغانستان با حضور در برابر «حاجی خلیل رحمان حق»، که از اعضای برجسته طالبان به شمار میرود، با این جریان بیعت میکند، اگرچه موضوع مهمی به حساب میآید اما به نوعی نشان میدهد که در افغانستان ما شاهد حکمرانی طالبانی هستیم که بسیاری معتقدند رفتار این جریان تغییر کرده است. این بیعت اگرچه به نظر میرسد از سر اجبار و حتی به سفارش آمریکاییها انجام شده، اما واقعیت این است که هیچکس در اوضاع و احوال فعلی نمی تواند کاری جز این انجام دهد؛ چراکه ممکن است آفتابِ فردا را به چشم نبیند! در این میان و با گذشت حدود یک هفته از ورود طالبان به کابل و تحلیل رفتار آنها، حالا این سوال مطرح میشود که چه آیندهای در انتظار این کشور و به طور کلی منطقه آسیای میانه و جنوبشرق آسیا است؟
اینکه هیأت تحریرالشام (شاخه القاعده در سوریه) و حتی نهضت اسلامی ترکستان شرقی که قلمرو آنها هم مرز با چین است و به عنوان شاخه القاعده در قفقاز؛ تسلط طالبان بر افغانستان را به این گروه تبریک گفتهاند، خطر جدی است که به وضوح چین را تهدید میکند
فرار غنی از افغانستان همچنان مشکوک است چراکه برخیها معتقدند او با هماهنگی آمریکا در دوبی حضور دارد و رفت و آمدش به ازبکستان و عمان صرفاً یک فضاسازی توسط واشنگتن بود و به دنبال آن هستند تا به زودی و شاید طی چند سال از وی به عنوان یک عنصر منحرفکننده افکار عمومی استفاده کنند
مهندسی یک بهمریختگی جدید
با نگاهی به تاریخ افغانستان میبینیم که بریتانیا سه بار به این کشور لشگرکشی کرد و شکست خورد و سپس مغولها و پس از آن اتحاد جماهیر شوروی مجبور به ترک خاک افغانستان شدند. آخرین کسانی هم که به این کشور لشگرکشی کردند، آمریکاییها بودند که 20 سال پیش با همراهی 51 کشور دنیا وارد افغانستان شدند و به دنبال این بودند که به دنیا بگویند فاتح افغانستان هستند. اینکه آمریکاییها طی دو دهه اخیر چه رقمی در افغانستان هزینه کردند و چه به دست آوردند، موضوعی است که تفسیر آن روزها و شاید ماهها وقت لازم داشته باشد اما مساله اصلی این است که خروج یکباره ایالات متحده از افغانستان چندان هم با تعجیل و بدون برنامه انجام نشد. آمریکاییها از همان زمانی که سران دفتر دوحه طالبان را از گوانتانامو آزاد کردند و پای میز مذاکره آوردند، دقیقاً می دانستند که قرار است چه کار کنند. آنها با اعمال فشار بر پاکستان باعث شدند که طالبان قرارداد دوحه را به امضا برساند و در آنجا بود که اسلامآباد را وارد معادله خود کردند و از آن تاریخ تاکنون حتی یک گلوله به سمت آمریکاییها و اماکن آنها شلیک نشد. حالا هم که حدود 6هزار نفر از نظامیان آمریکا در فرودگاه کابل و سفارت این کشور مستقر هستند هم حتی یک تیر به سمتشان شلیک نمیشود و حالا این مردم هستند که در حالی قربانی شدن هستند. اساساً ایالات متحده سعی کرد تا ورود طالبان به کابل را تسهیل کند؛ چراکه براساس اسناد و مشاهدات میدانی، اردوی ملی افغانستان و پلیس این کشور حتی یک تیر هم به سمت طالبان در بدو ورودشان به کابل شلیک نکرده که این نشان میدهد اشرف غنی دستور آتشبس به ارتش را داده بود که باز هم در پشتپرده این ماجرا ایالات متحده قرار دارد. اینکه سفارتخانههای تمام کشورهای دنیا در کابل تعطیل است و صرفا سفارت چین، روسیه، پاکستان و تا حدودی هم آمریکا در حال فعالیت هستند، نشان میدهد که واشنگتن یک هماهنگی پشت پرده با پکن، مسکو و اسلامآباد انجام داده اما مساله اینجاست که آمریکاییها به نوعی در حالی هدایت طالبان در افغانستان هستند. اصل سناریوی ایالات متحده این است که افغانستان را به جریانی تحویل بدهد که حالا با آنها برای تامین منافعش قرارداد مکتوب دارد ولی در پشت پرده بدون تردید آنها قرار است یک بهمریختگی موضعی دیگر در افغانستان به راه بیاندازد که بخشی از آن ضربه به چین است. اینکه هیئت تحریرالشام (شاخه القاعده در سوریه) و حتی نهضت اسلامی ترکستان شرقی که قلمرو آنها هم مرز با چین است و به عنوان شاخه القاعده در قفقاز، تسلط طالبان بر افغانستان را به این گروه تبریک گفتهاند، خطر جدی است که به وضوح چین را تهدید میکند. آمریکاییها با بازی دادن پاکستان درافغانستان قصد دارند هند را مورد خطاب قرار دهند و به احتمال زیاد اوضاع کشمیر به زودی بهم میریزد و از سوی دیگر قصد دارند از هند علیه چین در افغانستان و مرزهای کشترک با پکن بهره ببرند. به عبارتی دیگر آمریکا افغانستان را به دروازه انتقال بحران از غربآسیا و جهتدهی بحران به شرقآسیا تا مرزهای چین تبدیل میکند؛ چراکه واشنگتن قرار است تا آخر 2021 از عراق خارج شود!
دیدگاه تان را بنویسید