تاکید نخستوزیر موقت لبنان بر شروع فروپاشی سیاسی در سایه خلأ قدرت؛
جنگ توازن در بیروت
فرشاد گلزاری
کمتر از یکسال است که از انفجار بندر بیروت و کنار رفتن دولت حسان دیاب میگذرد، اما لبنان همچنان درگیر فقدان دولت مستقر و مستحکم است. کشوری که انواع و اقسام فرقهها و ملیتهای عربی و غیرعربی را در خود جای داده است و به نوعی همین تنوع اقوام موجب شده تا بیروت به یکی از قطبهای سیاسی و فرهنگی منطقه تبدیل شود. به گواه تاریخ و اسناد موجود در کتب، متون و اظهارات به جا مانده از مقامات و مورخان سیاسی - اجتماعی، لبنان تنها کشوری است که به نوعی بیشترین کشش اروپاییها در عرصه سیاسی و فرهنگی به آن ثبت شده است. این دلبستگی شاید ریشههای دینی یا قومی و حتی تاریخی داشته باشد اما در دنیای امروز بدون شک منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی از جمله دلایلی است که باعث شده بیروت به منطقه نفوذ غربیها تبدیل شود. از سوی دیگر، هممرز بودن اسرائیل با لبنان به نوعی موجب شده تا این کشور از منظر اروپا و آمریکا و جدیداً هم روسیه، مورد توجه قرار بگیرد. بر این اساس نه تنها از زمان انفجار بندر بیروت، بلکه از دههها پیش ما شاهد آن بودیم که لبنان همچنان در دستور کار بسیاری از سرویسهای اطلاعاتی اروپایی و آمریکایی و همچنین وزارت خارجه این کشورها قرار داشته است. این نفوذ حالا باعث ایجاد مشکل در این کشور و عدم تشکیل دولت جدید در بیروت شده است.
اگر نبود توافقها تکرار شود، دولت جدید براساس قانون اساسی تا زمان نامعلومی بر لبنان حکومت خواهد کرد و هر یک از طرفین تلاش میکنند بیشترین برگ برنده که در این مرحله به آنها کمک میکند را تصاحب کنند
همین چند روز پیش دیوید هیل، معاون وزیر خارجه آمریکا در امور سیاسی به لبنان سفر و در دیدار با میشل عون، رئیسجمهوری این کشور صریحا اعلام کرد که آمریکا به حمایت از لبنان پایبند است و مردم لبنان به دلیل اینکه رهبرانشان در عمل به تعهدات خود و حل مشکلات اقتصادی شکست خوردهاند، در رنج هستند. او در جایی از سخنان به صورت مستقیم به مسئولان لبنانی حمله و اعلام کرد که مردم لبنان رنج میکشند زیرا رهبرانشان به منافع خود بیش از کشور اهمیت میدهند! این حمله اما پشتصحنه بسیار مرموز و البته خطرناکی دارد. هیل در بخشی از سخنان خود گفته بود هرکس که در مسیر پیشرفت برنامه اصلاحات در لبنان مانعتراشی کند، روابط خود با ما را به خطر انداخته و در معرض اقدامات تنبیهی قرار خواهد گرفت. این بدان معناست که ایالات متحده در مورد لبنان به یکسری مولفههای خطرآفرین دست پیدا کرده که هماکنون در حال آشکارسازی آنها است.
این مشکل صرفاً سیاسی نیست بلکه اتفاقاً یک مشکل امنیتی و حتی حاکمیتی به شمار میرود. اصل ماجرا از این قرار است که آمریکاییها مدعی شدهاند اخبار پنهان و دادههای دست اولی در اختیار دارند که نشان میدهد ارتش لبنان در حال تاثیرپذیری از بحران مالی، اقتصادی و معیشتی است و به همین دلیل انسجام آن به خطر افتاده و حتی احتمال فروپاشی در ارتش و شکلگیری یک کودتای همهجانبه وجود دارد. بر این اساس واشنگتن به دنبال حفظ دستاوردهای امنیتی مشترک لبنان و آمریکا، در مقطع زمانی فعلی است. بر همین اساس دولت جو بایدن زیر بند حمایت از اقدامات برای مبارزه با تروریسم، پیشنهاد ارائه کمک مالی فوری به ارتش لبنان به ارزش ۶۰ میلیون دلار را مطرح کرد که قرار است در کنگره آمریکا ارائه شود، اما تعدادی از رهبران دو حزب دموکرات و جمهوریخواه کنگره آمریکا به دلایلی در ارتباط با کوتاهی ارتش لبنان در مقابله با نفوذ حزبالله و کنترل آن بر فضای سیاسی این کشور، هنوز در مورد تایید ارائه این کمک مالی تردید دارند و منتظر نتایج مذاکرات ایران و آمریکا در وین هستند. اما باید توجه کرد که وضعیت به اینجا ختم نمیشود.
تعدد منافع
شکی وجود ندارد که بزرگترین سهمخواهی در لبنان از سوی ایالات متحده صورت میگیرد و حتی بسیاری از منابع اعلام کردهاند که سنگاندازی آمریکاییها در برابر ایده برگزاری دیدار میان سعد الحریری، نخستوزیر مکلف لبنان و جبران باسیل، رئیس جریان آزاد ملی این کشور در فرانسه، به نوعی با عربستان سعودی هماهنگ است. به همین دلیل بود که حسان دیاب، نخستوزیر موقت و دوران گذار لبنان اخیراً در سفر به قطر و پس از دیدار با امیر و وزیر خارجه این کشور اعلام کرده است که لبنان به آستانه سقوط کامل رسیده و متأسفانه پس از گذشت نزدیک به نه ماه از استعفای دولت، همچنان موانعی بر سر راه تشکیل دولت وجود دارد.
آمریکاییها مدعی شدهاند ارتش لبنان در حال تاثیرپذیری از بحران مالی، اقتصادی و معیشتی است و به همین دلیل انسجام آن به خطر افتاده و حتی احتمال فروپاشی در ارتش و شکلگیری یک کودتای همهجانبه وجود دارد
این اظهارات شاید برای بسیاری از سیاستمداران لبنان و به خصوص جریان 14 مارس، اصلاً مهم نباشد و حتی آنها این اظهارات را یک نوع بیآبرویی علیه لبنان آنهم در قطر بدانند اما واقعیت امر این است که لبنان اسیر «جنگ توازن» شده است. در داخل این کشور بسیاری معتقدند شکاف میان میشل عون و سعد حریری در حال عمیقتر شدن است؛ زیرا آن دو به هم اعتماد ندارند.
حریری معتقد است که رئیسجمهوری نمیخواهد با او همکاری کند و به همین دلیل سقف انتظارات را بالاتر میبرد تا او را در تنگنا قرار داده و از این مأموریت کنار بگذارد. میشل عون هم براساس پیامی که در آستانه مکلف کردن حریری مخابره کرد، بر این باور است که حریری در این شرایط سخت و پیچیدهای که کشور در آن قرار دارد، قادر به هدایت و رهبری لبنان نیست. در این راستا اگر دولت جدید تشکیل شود، کشور را اداره خواهد کرد و اگر تجارب تعویق برگزاری انتخابات و اختیارات نخستوزیری به دلیل شرایط و نبود توافقها تکرار شود، این دولت براساس قانون اساسی تا زمان نامعلومی بر لبنان حکومت خواهد کرد. به همین دلیل هر یک از طرفین تلاش میکنند با سختگیری در روند تشکیل دولت، بیشترین برگ برنده که در این مرحله به آنها کمک میکند، تصاحب کنند.
از سوی دیگر باید توجه داشت که اخیراً مسائلی در مورد ترسیم مرزهای لبنان و اسرائیل مطرح شده و به نوعی طراحان این سناریو خواستار آن هستند تا از وضعیت بحرانی فعلی به نفع خود منافعی را کسب کنند. ورود روسیه به پرونده لبنان و حمایت اخیر ولادیمیر پوتین از حاکمیت این کشور در گفتوگوی تلفنی با حریری هم برگ دیگری از سهمخواهیها به شمار میرود. به همین دلیل است که میگوییم تاریخ سیاسی لبنان پر از حوادث و تحولاتی است که به علت نبودِ توازن داخلی و خارجی در ساختار این کشور، بر قانون اساسی مقدم است و وضعیت بیروت را تا به این حد بحرانی کرده است.
دیدگاه تان را بنویسید