دور جدید تنش میان اروپا و روسیه درپی شروع به کار دولت بایدن
بالارفتن دیوارههای جنگ سرد
فرشاد گلزاری
تنازعهای سیاسی در قرن حاضر به نوعی از سر و شکل گذشته خود خارج شدهاند. به این معنا که ما دیگر نظام تکقطبی را مشاهده نمیکنیم و نظم نوین جهانی هم به هر ترتیب، به صورتی دیگر خود را نمایان میکند. اگر در گذشته تنها یک اقتصاد (آمریکا) در کل دنیا بود که میتوانست همه چیز را تحتلوای خود بگیرد؛ امروز کشورهایی مانند چین یا هند و حتی روسیه هم به عنوان اقتصادهای نوظهور پا به عرصه جهانی گذاشتهاند و با کمی مسامحه میتوانیم بگوییم که ما حال شاهد یک جهان «چند قطبی» هستیم.
از اینرو است که علاوه بر روسیه و آمریکا به عنوان قطبهای شرق و غرب در نظام قدیم؛ بلوکهای جدید سیاسی - اقتصادی و حتی امنیتی در جهان سربرآوردهاند. بیشک هیچکس نمیتواند اهمیت، گستردگی و تاثیرگذاری اتحادیه اروپا بر معادلات جهانی را نادیده بگیرد. این بلوکِ متشکل از 28 عضوِ ریز و درشت اگرچه درگیریهایی در داخل خود دارد و حتی کشورهای اروپای شرقی معتقدند همه چیز از ناحیه بروکسل علیه آنها طراحی شده، اما به هر ترتیب به عنوان شریک اصلی و بسیار اثرگذار ایالات متحده به حساب میآید. درهمتنیدگی واشنگتن با کشورهای اروپایی مختص و مربوط به امروز و دیروز نیست ولی از جنگ جهانی اول و دوم به این طرف اتحاد دو سوی آتلانتیک با هم بیشتر شد و پس از آن هم اروپاییها و آمریکاییها علیه روسیه وارد جنگ سرد شدند؛ جنگی که بسیاری سعی دارند بگویند تمام شده و هیچ اثری از آن وجود ندارد اما بدون شک این برآورد غلط است.
باور کنید همین حالا که در حال خواندن این متن هستید، جنگ سرد با تمام قدرت اما با تغییرات زیربنایی و محتوایی در لایههای پنهان و زیرین جهان در حال انجام است که بدون تردید آمدن «جو بایدن» به عنوان سکاندار جدید کاخسفید هم تغییراتی را در این نبرد پنهان به وجود خواهد آورد. باید توجه داشته باشید که این نبرد حالا وارد فاز علنی و آشکار شده که بیشک تاکنون سابقه نداشته است؛ چراکه دموکراتهای آمریکا فقط 3 هفته است که وارد کاخسفید شدهاند. ادبیات لیبرالهای فعلی ایالات متحده بدون تردید نه تنها همانند ترامپ و جمهوریخواهان نخواهد بود بلکه بایدن و دمکراتها در حال چیدمان یک سیاست و راهبرد بسیار پیچیده در مورد روسیه هستند. توجه کنید که در این مسیر اروپاییها هم با آمریکا همراه خواهند شد و به نوعی سعی میکنند همانند دوران قبل از پیروزی ترامپ در انتخابات 2016 میلادی همسو با واشنگتن، روسیه را مورد خطاب قرار دهند.
همین چند روز پیش بود که بایدن و وزیر خارجهاش مستقیماً سرکوبِ معترضان روسی توسط نیروهای امنیتی و پلیس این کشور را هدف گرفت و با تمام قدرت اقدام کرملین علیه «الکسی ناوالنی» که بسیاری آن را «رهبر اپوزیسیون» روسیه میدانند محکوم کرد. باید توجه داشت که دمکراتها و جریان سنتیِ مستقر در منتهیالیه چپِ ساختار سیاسی آمریکا اساساً از حقوقبشر و موضوعات انسانی به عنوان اهرم فشار علیه رقبایشان استفاده میکنند. در اینجاست که تضاد منافع شکل میگیرد و این دقیقاً همانجایی است که گسستهای چند بُعدی ظاهر میشود. نمونه این موضوع را در دولت «باراک اوباما» بر سر پرونده اوکراین شاهد بودیم. پروندهای که دلیل اصلی مسکو برای شلوغ کردن صحنه سیاسی - اجتماعی کییف، انعقاد یک قرارداد تجاری میان اوکراین و اتحادیه اروپا بود.
روسها و حاکم کرملین از اتحاد و چسبندگی اروپا و آمریکای بایدن به شدت احساس ترس میکنند و به همین جهت است که در هفتههای اول تضاد و تنازع آنها با این متحدان تا حد چشمگیری بالا گرفته که پرونده ناوالنی تنها بخشی از آن به شمار میرود
روسیه در سال ۲۰۱۴ میلادی به خوبی میدانست که اگر این قرارداد میان بروکسل و کییف امضا شود، دیگر نمیتواند اوکراین را همسو با راهبردهای خود هدایت و در کانال خود نگه دارد و به این ترتیب با استقرار جداییطلبان در شرق اوکراین و ضمیمه کردن جزیره کریمه به خاک خود یکباره اروپا و آمریکا را در عمل انجام شده قرار داد و نزاع میان دو طرف تاکنون بر سر این موضوع ادامه دارد.
اوضاع بدتر میشود؟!
همه به یاد دارند که ترامپ بارها گفته بود پسرِ بایدن در اوکراین شرکتهای چندملیتی دارد و در کل نفوذ خانواده رئیسجمهوری فعلی آمریکا در کییف بسیار خوب است. همین موضوع باعث شد تا چند روز پیش دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین پس از بالا گرفتن انتقادهای اروپا از روسیه بر سر سرکوب معترضان و زندانی کردن ناوالنی به صورت کاملاً غافلگیرانه اعلام کند که مسکو تلاشهای اوکراین را در توقف روابطی که با روسیه دارد، دوست ندارد! این حرف به منزله آن است که ساختار امنیتی و سپس هرمِ سیاست خارجی روسیه (اعم از اندیشکدهها، محافل تصمیمسازی و تصمیمگیری دولتی و غیر دولتی) کاملاً به این موضوع واقف هستند که بایدن و تیم سیاسی – امنیتیاش به دنبال ضربه زدن به کرملین از ناحیه کشورهای حاضر در حاشیه روسیه مانند بلاروس و اوکراین هستند. از سوی دیگر مسکو به خوبی میداند که با آمدن بایدن، ناتو هم تقویت خواهد شد. سند این ادعا را هم باید تماس بایدن با دبیرکل ناتو، ینس استولنتبرگ در اولین روزهای وروردش به کاخسفید دانست.
دمکراتها و جریان سنتیِ مستقر در منتهیالیه چپِ ساختار سیاسی آمریکا اساساً از حقوقبشر و موضوعات انسانی به عنوان اهرم فشار خود علیه رقبایشان استفاده میکنند که حالا بایدن و تمش این ابزار را علیه روسیه به کار گرفتهاند
بیشک تقویت ناتو از نگاه روسیه به منزله تقویت و احیای روابط مسکو با کشورهای اروپایی است. سفر اخیر جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به روسیه و محکوم کردن برخورد با معترضان بعلاوه تحرک روسیه در اروپایی شرقی با محوریت تقابل با ناتو نشان میدهد که اوضاع طی چهار سالی که بایدن در کاخسفید است، نه تنها برای روسیه بهتر نخواهد شد بلکه بدون تردید این تقابلها شدیدتر خواهد شد. نمونه اصلی این تقابل که بسیار عجیب به شمار میرود، اخراج دیپلماتهای سه کشور سوئد، لهستان و آلمان به اتهام شرکت در اعتراضات اخیر روسیه بود که مسکو آن را «غیرقانونی و فاقد مجوز» خوانده است. وزارت خارجه روسیه در بیانیهای اعلام کرد که این دیپلماتها به دلیل شرکت در اعتراضات ۲۳ ژانویه سال جاری میلادی که بر خلاف مواضع دیپلماتیکشان است، «عنصر نامطلوب» تلقی شدهاند. در این راستا وزارت خارجه سوئد ادعای حضور دیپلماتش در این راهپیمایی را رد کرد و وزارت خارجه لهستان نیز سفیر روسیه را احضار و اعلام کرد که دیپلمات لهستانی تنها وظایف رسمی خود مرتبط با موضع دیپلماتیک و بر اساس کنوانسیون وین را انجام داده است. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان نیز اخراج این سفرا را محکوم کرد و در جریان یک کنفرانس خبری مشترک ویدئویی در دفاع و حمایت از این دیپلماتها با امانوئل ماکرون، رئیسجمهوری فرانسه گفت که برلین این اخراج را غیرقابل توجیه میداند. نکته مهم این است که واکنش روسیه علیه دیپلماتهای سه کشور مذکور و همچنین حمله به آمریکا برای محکوم کردن سخنانشان، به خوبی نشان میدهد که روسها و حاکم کرملین از اتحاد و چسبندگی اروپا و آمریکای بایدن به شدت احساس ترس کرده و به همین جهت است که در هفتههای اول این تضاد و تنازع تا به این حد بالا گرفته است.
دیدگاه تان را بنویسید