گزارش «توسعه ایرانی» از دلایل دیدار مقامات آمریکا و طالبان در دوحه
تبادل زندانیها در سایه تهدید
فرشاد گلزاری
امضای توافق میان طالبان و آمریکا در تاریخ 29 فوریه 2020 (10 اسفند 1398) را باید نقطه عطف تحولات افغانستان دانست، اما مساله مهمتر این است که این توافق چه آثار مثبت و منفی بر این کشور و معادلات سیاسی و امنیتی افغانستان خواهد گذاشت. باید بپذیریم که اصل دپیلماسی و مذاکره در قرن حاضر نه تنها در منطقه ما (خاورمیانه) بلکه در تمام مناقشات و مخاصمات سیاسی و نظامی تنها اصلی است که همه بر آن تاکید دارند که البته دو لَبه دارد. یک بخش آن نگاه امیدوارانه به حل و فصل مناقشات است که همه را (اعم از عموم مردم آن کشور و دولتهای ذینفغ) به اتمام یک درگیری سوق میدهد و طرف دوم آن استفاده ابزاری از مذاکرات است؛ چراکه برخی کشورها و بازیگران در یک بحران سعی میکنند با شروع مذاکره بتوانند اتلاف وقت کنند و تحرکات اطلاعاتی و نطامی یا رایزنیهای سیاسی خود که به صورت موازی در حال انجام است را به نتیجه برسانند که این مدل مکرراً در سوریه و عراق تکرار شده و هر دفعه یک واقعه بدتر و خطرناکتر در زمینِ هر دو کشور رقم خورده است. در این میان اما یک مساله سوم هم وجود دارد که به نوعی باز هم نشان میدهد مذاکرات این قابلیت را دارد که به یک ابزار سیاسی و (البته تبلیغاتی) تبدیل شود. در مورد افغانستان تقریباً هر سه حالت را باید نتیجه مذاکرات آمریکا با طالبان و امضای توافق دوحه دانست. در فاز اول ایالات متحده به دلیل آنکه از سال 2001 میلادی تاکنون میلیاردها دلار در افغانستان خرج کرده به دنبال این بود تا بتواند به هر ترتیب که شده صلح را (ولو مقطعی) به مردم افغانستان هدیه و از امیدواری آنها برای ادامه حضور خود در افغانستان استفاده کند. در سطح دوم هم ایالات متحده از ادامه جنگ و انتقادهای داخلی خسته شده بود و سعی داشت تا با یک صلحِ نصفه و نیمه علاوه بر امتیاز دادن به پاکستان (به عنوان اتاق هدایتِ طالبان) و متمایل کردن این کشور به سمت خود، زمینه را برای حضور در افغانستان فراهم کند و از سوی دیگر سناریوهای جدید منطقهای خود در شبهقاره و جنوب آسیا را بازتعریف و اجرایی کند تا جایی که سفر اخیر ترامپ به هند و انعقاد قرارداد سه میلیارد دلاری فروش تسلیحات و تجهیزات نظامی به دهلی و تهدید چین و روسیه از ناحیه هند یکی از این سناریوها به حساب میآید. اما در فاز سوم ایالات متحده به رهبری ترامپ به دنبال آن است تا با امضای توافق میان واشنگتن و طالبان به مردم ایالات متحده بگوید که او وعده انتخاباتی خود (پایان دادن به جنگ افغانستان به عنوان طولانیترین جنگ تاریخ آمریکا) را محقق کرده است و بتواند افکار عمومی را به نفع خود در انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 میلادی مهندسی کند. حال پرسش این است که چرا اخیراً تحرک آمریکاییها در مورد پرونده افغانستان زیاد شده و اساساً آنها چندین بار با مقامات طالبان دیدار کردهاند؟
طالبان، فرشته نجات ترامپ در ایام فعلی!
روز گذشته محمدسهیل شاهین، سخنگوی دفتر سیاسی طالبان در دوحه اعلام کرد که مذاکرهکننده ارشد دولت آمریکا (زلمی خلیلزاد) و فرمانده ارشد این ناتو و آمریکا در افغانستان (اسکات میلر) با مقامهای طالبان در قطر درباره مناقشه تبادل زندانیهای طالبان و افغانستان گفتوگو کردند. او در ادامه مصاحبه خود با رویترز اعلام کرده که تبادل زندانیها به اقدامات متوقفشده برای برقراری صلح در افغانستان کمک میکند و این گفتوگو با وجود اپیدمی ویروس کرونا در پی آزادی تعدادی از زندانیان طالبان و افغان صورت گرفته است. در این میان نکتهای که باید موردتوجه قرار بگیرد این است که اهم اخبار حوزه افغانستان طی چند هفته اخیر بر محور تبادل و آزادسازی زندانیهای طالبان و دولت متمرکز شده که این موضوع به نوعی نشان میدهد که ایالات متحده همچنان در حال بازی با کارت طالبان و زندانیها است اما مساله اینجاست که موضوع مهمتر درگیری اشرف غنی و عبدالله عبدالله است که متاسفانه در بایکوت خبری ایالات متحده و شرکای آن در ناتو قرار گرفته است. این روند به خوبی نشان میدهد که عملاً دولت افغانستان از تمام معادلات سیاسی و حتی مذاکرات میان آمریکا و طالبان به دور مانده است. در این میان شاهد آن هستیم که اخیراً ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو در کنفرانسی مطبوعاتی اعلام کرده که «ما از طالبان میخواهیم برای کاهش خشونت و متوقف کردن حملات و اجرای توافق صلح با آمریکا تلاش کند؛ ما از این توافق و مبادله زندانیان حمایت میکنیم و از همه طرفها میخواهیم به وعدههایشان درباره کاهش خشونت در افغانستان و اجرای این توافق پایبند باشند». این اظهارات دقیقاً ستون فقرت معادلات فعلی افغانستان و خصوصاً توافق صلح با طالبان است.
رفت و آمد خلیلزاد به دوحه برای تطهیر بحران فعلی صورت میگیرد؛ چراکه آمریکا درتبادل زندانیها دست برتر را ندارد بلکه تهدید از سوی طالبان متوجه آن است
واقعیت این است که طی هفتههای اخیر بارها شاهد اجرای عملیاتهای طالبان در ولایات مختلف افغانستان بودیم و از سوی دیگر پهبادهای ایالات متحده چند روز پیش چند منزل مسکونی را به بهانه مبارزه با طالبان (با ارائه اطلاعات غلط از سوی منابعِ مخبرینشان) در ولایت بدخشان مورد حمله قرار دادهاند و این مساله باعث ادامه درگیری میان طالبان با ارتش و ضد تروریسم افغانستان و همچنین نیروهای آمریکایی شده است. نکته این است که تیم مذاکره کننده دوحه اساساً و عملاً هیچ اشراف و کنترلی بر عناصر میدانی طالبان که در افغانستان فعال هستند ندارد و تمامی این عناصر توسط پاکستان کنترل و هدایت میشوند. این بدان معنی است که طالبان دست برتر دارد و اتفاقاً آزادی گروه سوم از زندانیان این جریان توسط دولت افغانستان هم بیانگر همین موضوع است. اینکه چرا خلیلزاد و بالاترین مهره نظامی آمریکا در افغانستان (اسکات میلر) در دوحه با طالبان دیدار کردند به این دلیل است که آنها میخواهند از ملا برادر (رئیس دفتر سیاسی طالبان در دوحه) تعهد بگیرند که زندانیان آزاد شده از زندان بگرام و پلچرخی، به هیچ وجه به صفوف عناصر طالبان برای نبرد با آمریکاییها و دولت افغانستان برنمیگردند اما حقیقت این است این تضمین هیچگاه از سوی طالبان ارائه داده نشده و نمیشود؛ چراکه هدایت این گروه با پاکستان است. از جهتی دیگر آمریکاییها به دنبال آن هستند تا طالبان با طیفها و جریانات سیاسی افغانستان را نشست بینالافغان کنار یکدیگر قرار دهند تا آینده سیاسی این کشور مشخص شود اما پارادوکس فعلی این است که در کابل دو رئیسجمهور (اشرف غنی و عبدالله عبدالله) در ارگ ریاستجمهوری و کاخ سپیدار حضور دارند و این دقیقاً همان موضوعی است که آمریکا را با چالش جدی روبرو کرده است. واقعیت این است که کاخسفید تمام تمرکز خود را بر روی هدایت و آرامسازی طالبان قرار داده و این در حالیست که ما شاهد درگیری میان سه جناح سیاسی در کابل با یکدیگر هستیم. در یک سو اشرف غنی قرار دارد و در سمت دیگر عبدالله عبدالله و مابقی شخصیتهای جهادی مانند ژنرال عبدالرشید دوستم، محمد محقق، عطامحمد نور که روزی به عنوان ائتلاف شمال در مبارزه با طالبان در کنار برهانالدین ربانی و احمد شاه مسعود قرار داشتند. اما طیف سوم که به «جریان مصالحه» معروف است و هدایت آن با حامد کرزی است و اشخاصی مانند یونس قانونی و سایر ریشسفیدان افغانستان را در خود جای داده، قطب دیگری است که به دنبال سهمخواهی خود هستند و اتفاقاً به جریان عبدالله عبدالله هم نزدیک هستند. با این تفاسیر وضعیت کنونی را باید یک بحران سیاسی - امنیتی دانست که رفت و آمد خلیلزاد به دوحه برای تطهیر این بحران صورت میگیرد؛ چراکه آمریکا درتبادل زندانیها دست برتر را ندارد بلکه تهدید از سوی طالبان متوجه آنها است.
دیدگاه تان را بنویسید