نیمنگاهی به همراهی کشورهای آسیایی با ائتلاف اروپا و آمریکا در خلیج فارس
تهدید یا تمهید؟!
فرشاد گلزاری
از نخستین روزهای پیدایش بشریت تا به امروز، یکی از برتریهایی که قومیتها، سلسلهها و امپراتوریها طی تاریخ حیاتشان بر دیگری داشتند، احاطه بر مرزهای آبی و تسلط نظامی و اقتصادی بر آن بوده است. مساله اشراف بر آبراهها و معابر دریایی به حدی برای کشورها از اهمیت ویژهای برخوردار است که امروزه تمام دانشگاههای دنیا که علوم سیاسی را تدریس میکنند، یکی از مولفههای قدرت را تسلط بر آبراهها و معابر آبی و دریایی میدانند. برای درک این موضوع کافیست که به یک مثال بسیار کوچک در همسایگی غربی کشورمان اشاره کنیم. زمانی که اقلیم کردستان عراق تشکیل شد، کردهای عراق هماند کردهای ترکیه و سوریه به دنبال آن بودند تا آرزوی دیرینه خود یعنی «استقلال و تشکیل کشور کُردی» را با پشتیبانی ایالات متحده عملیاتی کنند. فارغ از مخالفت ایران، ترکیه و سوریه با این موضوع و اخطارهای مکرر هر سه کشور نسبت به ماجراجویی آمریکا در خاورمیانه، تئوریسینهای غربی و منطقهای بر این عقیده بودند که اقلیم کردستان عراق مولفههای موجود برای تبدیل شدن به یک کشور مستقل را ندارد. دلیل، کاملاً مشخص بود: اقلیم از هیچ سو به دریا، آبراه یا تنگه متصل نبود! شاید برای عدهای سوال ایجاد شود که چرا مشرف نبودن کردستان عراق به آبهای بینالمللی باعث جلوگیری از تبدیل شدن این منطقه به کشور شد؟ پاسخ در بطن سوال نهفته است؛ چراکه عدم اتصال یک جغرافیا به مرزهای آبی عملاً آن جغرافیا را دست و پا بسته کرده و اساساً راه زمینی و هوایی برای تجارت و کاهش هزینههای حمل و نقل، افزایش برتری و ضریب امنیت نظامی و امنیتی و غیره مناسب نیست. از سوی دیگر هر تنش و درگیری میتواند منجر به بسته شدن راههای هوایی و زمینی همسایگان و شرکای منطقهای و فرامنطقهای یک کشور شود که میتواند ارسال کالاهای ضروری و استراتژیک را با مشکل روبرو کرده و حتی ممکن است بحث قحطی به میان بیاید. لذا به هیچ وجه نمیتوان منکر شد که عدم ارتباط به آبهای بینالمللی از سوی یک کشور یا دولت محلی چالش جدی و عمیق برای آن محسوب نمیشود.
ایالات متحده مجدداً از سناریوی «خلق و توزیع بحران» در یکی از بزرگترین آبراههای بینالمللی و کانالهای مواصلاتی تجارت جهانی استفاده کرده که بدون تردید هدفش ایران و همپیمانان آن از خلیجفارس، دریای عمان، مدیترانه و خلیج عدن بوده و خواهد بود
غرب و شرق به دنبال توازن دریایی
با گذر از مقدمه یادشده و نگاه به آنچه در سه نقطه دریایی (خلیجفارس، مدیترانه و خلیج عدن) میگذرد به خوبی درک میکنیم که تحولاتِ مشکوک و البته خطرناک طی یک سناریوی مدون و هماهنگ شده با دولتهای عربی منطقه در حال رخ عیان کردن است. اینکه خبرگزاری رویترز روز گذشته (سهشنبه) از قصد ارتش کرهجنوبی برای گسترش استقرار یک واحد ضد دزدی دریایی که در حال حاضر در سواحل آفریقا مشغول است، به سمت منطقه اطراف تنگه هرمز خبر میدهد یا اینکه مقامات ژاپن در اوایل دیماه سال جاری اعزام هواپیماهای گشتی و ناو جنگی به خاورمیانه و منطقه دریای عمان را تایید میکنند، دقیقاً نشان میدهد که آبهای منتهی به جنوب ایران، آبستن تحولاتی خواهد بود که درون مایه آن تا حد زیادی مشخص است. اگر کمی به عقب (اواسط اکتبر 2019) برگردیم به خوبی میبینیم که پیشدرآمدِ این وضعیت و سنگ بنای آن در نشست امنیتی بحرین (معروف به نشست امنیتی منامه) گذاشته شد که اتفاقاً برای اولین بار نماینده اسرائیل هم در این جلسه حضور داشت. دستور کار جلسه هم کاملاً مشخص بود: تاخت و تاز بر ایران و مقصر خواندن آن در وقایعی که (توقیف نفتکش ایران در جبلالطارق و هلیبُرن نیروهای نظامی ایران بر عرشه نفتکش بریتانیا) چند روز قبل از نشست در خلیجفارس رخ داده بود. در همانجا مشخص بود که قرار است چه اتفاقی رخ دهد؛ چراکه کمی بعد از این نشست (در تاریخ 16 آبان 1398) ائتلاف دریایی آمریکا در خلیج فارس کار خود را در مقر ناوگان پنجم دریایی آمریکا واقع در منامه، رسماً آغاز کرد. نکته قابل توجه اینجاست که ائتلاف دریایی آمریکا با مشارکت عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین، انگلیس، استرالیا و آلبانی تشکیل شد و به همین دلیل کاملاً مشخص بود که قرار است شاهد چه مدل از صفبندی در این سناریو باشیم. در این میان نکتهای که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که ایالات متحده مجدداً از سناریوی «خلق و توزیع بحران» در یکی از بزرگترین آبراههای بینالمللی و کانالهای مواصلاتی تجارت جهانی استفاده کرده که بدون تردید هدفش ایران و همپیمانان آن از خلیجفارس، دریای عمان، مدیترانه و خلیج عدن بوده و خواهد بود. اینکه اعراب منطقه (به عنوان متحدان منطقهای آمریکا) و بریتانیا (بهعنوان متحد سنتی واشنگتن و ذینفوذ در کشورهای عربی بر اساس توافقنامه 1916 سایکسپیکو) در ائتلاف دریایی مذکور شرکت میکنند، جای تعجب ندارد بلکه آنچه در این سناریو تا حدودی تعجبآور است، همراهی کرهجنوبی و ژاپن به عنوان شرکای منطقهای ایالات متحده در شبه جزیره کره است. باید به یاد داشته باشیم که آمریکا در هر دو کشور (برای مهار اقتصادی و نظامی پکن، مقابله با کرهشمالی و تسلط بر دریای چین) دارای پایگاه نظامی است و اخیراً هم چندین مرتبه تمرینهای نظامی مشترک برگزار کردهاند. از سوی دیگر «آبه شینزو» به عنوان نخستوزیر ژاپن از سوی واشنگتن مامور ابلاغ پیام به ایران و رهبری شد که این موارد نشان از جایگاه بالا و نوع نگاه واشنگتن به ژاپن و کرهجنوبی است. در این میان آمریکاییها با اعمال زور راه هر دو کشور را به خلیجفارس باز کردند تا از این طریق علاوه بر ناامن کردن محیط آبهای ایران، به تهران بفهمانند که واشنگتن از توان ائتلافسازی در سطح بینالمللی برخوردار است.
اگر کمی به عقب (اواسط اکتبر 2019) برگردیم به خوبی میبینیم که پیشدرآمدِ ائتلاف دریایی و سنگ بنای آن در نشست امنیتی بحرین (معروف به نشست امنیتی منامه) گذاشته شد که اتفاقاً برای اولین بار نماینده اسرائیل هم در این جلسه حضور داشت
اروپا در خلیج فارس چه میکند؟
شاید یکی از مهمترین اخباری که طی هفتههای اخیر در سطح رسانههای جهان مخابره شد، اعزام ناوهواپیمابر «شارل دوگل» فرانسه به خاورمیانه بود. بر اساس آنچه امانوئل مکرون (رئیسجمهوری فرانسه) اعلام کرد، مدت مأموریت این ناو هواپیمابر از ماه ژانویه آغاز و تا ماه آوریل ادامه خواهد داشت که وظیفهاش بر اساس طرح تشکیل ارتش واحد اروپایی، برپایی نیروی دریایی اروپایی برای تضمین تردد در آبراه هرمز و خلیجفارس است. در این ائتلاف دانمارک، هلند، آلمان و برخی دیگر از کشورهای اروپایی حضور دارند اما نکته جالب این است که مقر ارتش واحد اروپایی در امارات قرار دارد! این نکتة ریز (اما بسیار مهم) به خوبی نشان میدهد علیرغم تنش میان پاریس و واشنگتن بر سر قضیه ناتو، هر دو طرف در مورد خطاب قرار دادن ایران با یکدیگر همراه و همگام هستند. اینکه کشوری مانند دانمارک یا هلند، سر از خلیجفارس در میآورند نشان میدهد که اعراب حاشیه خلیج از قبل هزینه پیاده شدن و استقرار نیروهای آنها را پرداخت کردهاند؛ اما اینکه چرا فرانسه به عنوان مبتکر طرح تشکیل ارتش واحد اروپایی به صورت جدا از ایالات متحده دست به چنین کاری زده، نشان میدهد که تقسیم وظایف میان اروپا و آمریکا در صفکشی علیه ایران مشخص است؛ چراکه باید توجه داشته باشیم که روسیه از حدود دو سال پیش مواضع دریایی خود را در سوریه تثبیت کرده و حالا ناوشکنهای روس، چند قدم به ناتو نزدیک شدهاند. با این تفاسیر تمام منظومه سیاسی و نظامی که به آن اشاره شد، یک هدف بیشتر ندارد و آنهم شلوغ کردنِ موضعیِ محیط ایران و تامین منافع خودشان است.
دیدگاه تان را بنویسید