گزارش «توسعه ایرانی» از پشتپرده استعفای دولت روسیه
تحکیم قدرت در پوشش اصلاحات
فرشاد گلزاری
ظهر روز چهارشنبه (16 ژانویه 2019) حدود 900 نفر در سالن مانژ در نزدیکی کرملین در انتظار ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه بودند تا مطابق رسم هر ساله به تبیین مشکلات کشور و راهحلهای آن صحبت کند؛ سنتی که از سال ۱۹۹۳ یعنی اندکی پس از فروپاشی شوروی پایهگذاری شده است. جلسهای که اگرچه به سخنرانی سالانه رئیسجمهوری در شورای فدرال (مجلس علیا) شهرت دارد؛ اما نمایندگان مجلس دوما (مجلس سفلی) نیز به همراه دولتمردان، هیات وزرا، دادستان و روسای دادگاهها، اعضای کمیسیون مستقل انتخابات، استانداران، چهرههای سرشناس دینی، علمی، ورزشی و همچنین خبرنگاران هم در آن حضور دارند. ساعت، ۱۲ را نشان میداد که دمیتری مدودف (نخستوزیر روسیه) وارد سالن شد و در کنار روسای مجالس علیا و سفلی نشست و سه دقیقه پس از آن، پوتین برای بار شانزدهم به عنوان رئیسجمهور وارد این اجلاس شد و صحبتهایش را با تکیه بر تغییر و توسعه آغاز کرد؛ موضوعی که به نظر میرسد پیامی بود بر چرایی استعفای چند ساعات بعدِ نخستوزیر روسیه که به دنبال آن، دولت نیز استعفا کرد. شروع سخنان پوتین بر خلاف گذشته، با اشاره بر لزوم توسعه همه جانبه کشور آغاز شد و مدت زمان آن تنها یک ساعت و 20 دقیقه طول کشید. آنچه در سخنرانی رئیسجمهوری روسیه بیش از هر چیز دیگر خودنمایی میکرد، مانور بر مسائل داخلی این کشور بود؛ گویی تیم مطبوعاتی و مشاوران پوتین، متن سخنرانی او را به گونهای تنظیم کرده بودند که بیش از 80 درصد محتوای آن مشکلات جاری داخل روسیه را موردنظر قرار میداد. اگر به متن سخنرانی پوتین توجه کنیم به خوبی میبینیم که او تا حدودی از وضعیت فعلی کشورش و آنچه پشت دیوارهای کرملین و در میدان سرخ اتفاق میافتد احساس خطر کرده است و به همین دلیل به دنبال راهی برای آرام کردن اوضاع است.
پوتین دقیقاً چه گفت؟
در عالم سیاست (فارغ از جغرافیای کشورها و ترکیب اقلیم آن) هرگاه مقام ارشد یک کشور (اعم از رهبر، رئیسجمهوری، نخستوزیر، صدراعظم یا پادشاه) نگاه خود را بر مسائل داخلی معطوف میکند یا اینکه بحث اصلاحات را پیش میکشد، کاملاً مشخص است که یا تهدید از ناحیه خارجی و داخلی متوجه او شده یا اینکه به دنبال خلق یک مسیر جدید در ساختار قدرتِ خود و مدل حکمرانیاش است. در مورد پوتین و روسیه هم چنین مسالهای کاملاً صادق است. اینکه پوتین، «به عنوان افسر پیشین سرویس اطلاعاتی اتحاد جماهیر شوروی (K.G.B) و رئیسجمهور فعلی روسیه»، پشت تریبون میآید و از اصلاحات و توسعه سخن میگوید، برای بسیاری از مخاطبان بسیار شگفتانگیز و حتی تعجبآور است، اما واقعیت این است که پوتین، نه ترسیده است و نه به دنبال اصلاحاتِ عمومی است!
او در سخنان خود صراحتاً اعلام کرد که برای توسعه کشور باید دست به اقدامات مهم و تصمیمگیریهای جنجالی و البته مهم زد. به عنوان مثال یکی از محورهای سخنرانی که پوتین برای چندین دقیقه بر آن متمرکز شد، مساله توسعه و رابطه آن با شهروندان بود. رئیسجمهوری فدراسیون روسیه رسماً اعلام کرد که «امروز در جامعه ما، درخواست برای تغییر واضح است و مردم برای دستیابی به توسعه تلاش میکنند؛ آنها آماده هستند تا مسئولیت امور خاص را برعهده بگیرند. چراکه آنها اغلب بهتر میدانند که چگونه در محل زندگی و کار خود میتوانند تغییراتی ایجاد کنند.» این سخنان پوتین را اگر در کنار منحنی اعتراضهای عمومی چند سال اخیر روسیه قرار دهیم بهخوبی میبینیم که او دقیقاً از همه چیز باخبر است؛ پوتین حتی میداند موجی از نارضایتیهای اجتماعی که از سوی آلکسی ناوالنی (رهبر مخالفان پوتین در روسیه) و همفکرانش در شبکههای اجتماعی علیه او مطرح شده در حال گسترش و همهگیر شدن است و اتفاقا به خیابانها کشیده شده و به همین دلیل در حال آرام کردن افکار عمومی است.
اینکه تنها چند ساعت پس از سخنرانی پوتین شاهد استعفای دمیتری مدودف از مقام نخستوزیری هستیم، به نوعی یک سناریوی از پیش تنظیم شده را به نمایش میگذارد که ویترین آن را اصلاحات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تشکیل میدهد، اما درونش تغییر ساختار قدرت به نفع پوتین است
بخش دیگری از سخنان پوتین به تولد و افزایش جمعیت روسیه مربوط بود. شاید برای بسیاری این موضوع یک امر طبیعی باشد و بگویند که در کشور خودمان هم چنین سیاستی در پیش گرفته شده است، اما باز هم تاکید میکنم که پوتین، در گذشته «یک افسر اطلاعاتی» بوده و سپس قدرت را در کرملین به دست گرفته است؛ به همین دلیل هر سخنی که از او به میان میآید بدون تردید، عقبة امنیتی و اطلاعاتی دارد. اینکه او میگوید نرخ تولد روسیه در سال گذشته (2018) به ۱.۵ درصد رسیده و کمی بعد به نرخ تولد روسیه در دوران جنگ جهانی دوم (رقم ۱.۳) اشاره میکند نشان میدهد که از یک چیزی نگران است.
درست است که پوتین سعی کرد این نگرانی خود را در قالب فاز جدید توسعه همهجانبة ملی مطرح کند، اما واقعیت این است که حاکم کرملین و تیم امنیتی او به دلیل افزایش ازدواج سفید در روسیه و عدم ازدواج جوانان این کشور که منتهی به کاهش زاد و ولد شده، به شدت از افزایش جمعیت مسلمانان هراس دارند؛ به گونهای که بر اساس آخرین مستندات، چرخة زاد و ولد مسلمانان روسیه که اکثراً در مناطق سیبری، قفقاز شمالی و وُلگا اقامت دارند، نه تنها کاهش پیدا نکرده بلکه در حال افزایش است و همین موضوع میتواند تهدیدی برای ملیگرایی روسی که پوتین و تیمش طی سالهای اخیر به نفع خود استفاده کردند، باشد. به عبارتی گویاتر اُلیگارشهای روس که حمایت پروتستانها را با خود دارند از این ناحیه احساس ضعف میکنند و معتقدند که در آینده نزدیک، این روند میتواند حاکمیت و امنیت ملی روسیه را به خطر بیندازد. به همین جهت است که پوتین در سخنرانی خود علاوه بر لزوم تکثیر جمعیت، به مشوقهای اعطایی دولت به شهروندانش در بحث زاد و ولد اشاره میکند؛ چراکه او معتقد است دولت به دلیل مشکلات اقتصادی حاصل از تحریمهای آمریکا و اروپا باید مشوقهای مالی و حمایتی بیشتری را درنظربگیرد تا مردم به ازدواج و فرزندآوری تشویق شوند.
مدودف به نفع پوتین کنار کشید!
اگر تمام این مسائل را کنار بگذاریم باید به این موضوع اشاره کنیم که ستون فقرات سخنرانی پوتین، تغییر ساختار سیاسی روسیه (از ریاستی به پارلمانی) و تقویت قدرت دوما در انتخاب نخستوزیر بود. پوتین عملاً اعلام کرد که هیچ نیازی به تبیین و تدوین قانون اساسی جدید وجود ندارد، اما معتقد است که باید اصلاحات سیاسی و اجتماعی صورت بگیرد. او پیشنهاد داد که دومای روسیه باید مستقیماً برای انتخاب نخستوزیر وارد عمل شود و همین موضوع باعث افزایش اختیارات و قدرت آن نخستوزیر میشود. از این منظر کاملاً مشخص است که پوتین به دنبال آن است که پس از پایان مدت ریاست جمهوریاش (سال 2024) در کسوت نخستوزیر ظاهر شود؛ چراکه تا آن زمان قانون افزایش اختیارات نخستوزیر خطاهای خود را پیدا و اصلاح کرده و از سوی دیگر نخستوزیر از سوی دوما انتخاب میشود که همین موضوع باعث قدرتمند شدن جایگاه نخستوزیری میشود.
آنچه در سخنرانی پوتین بیش از هر چیز خودنمایی میکرد، مانور بر مسائل داخلی این کشور بود؛ گویی تیم مطبوعاتی و مشاورانش، متن سخنرانی او را به گونهای تنظیم کرده بودند که بیش از 80 درصد محتوای آن مشکلات جاری داخل روسیه را مورد نظر قرار میداد
اینکه تنها چند ساعت پس از سخنرانی پوتین شاهد استعفای دمیتری مدودف از مقام نخستوزیری هستیم، به نوعی یک سناریوی از پیش تنظیم شده را به نمایش میگذارد که ویترین آن را اصلاحات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تشکیل میدهد، اما درونش تغییر ساختار قدرت به نفع پوتین است؛ به گونهای که انتصاب میخائیل میشوستین (رئیس اداره مالیات فدرال روسیه) با عقبة اقتصادی و تحصیلاتِ فنی به عنوان نخستوزیر جدید، به خوبی نشان میدهد که فاز اول این سناریو آمادهسازی افکار عمومی و اعطای مشوقهای مقطعی برای اجرای فاز دوم آن، یعنی تکیه زدن پوتین بر صندلی نخستوزیری پس از سال 2024 است.
دیدگاه تان را بنویسید