گزارش «توسعه ایرانی» از پیامدهای پیروزی قاطع حزب محافظهکار بریتانیا
تجزیة جزیره؟!
فرشاد گلزاری
خبر، از قبل مشخص و قابلپیشبینی بود: «بوریس جانسون» پیروز انتخابات سراسری بریتانیا شد. تمام نظرسنجیها و گمانهزنیها درست از آب درآمد، اما این تمامِ ماجرا نیست؛ بلکه یک اتفاق بسیار مهمِ سیاسی و البته خطرناک در خاک بریتانیا رخ داده است. شاید عدهای معتقد باشند که جانسون مجددا توانست حرفش را به کرسی بنشاند و با برگزاری انتخابات به دنبال مانور سیاسی در داخل و خارج از بریتانیا بوده که حالا هم نتیجهاش را گرفت و پیروز شد. این تحلیلها را بگذارید کنار؛ اتفاقی که در نتیجه رایگیری رخ داد بیش از آنکه به مثابه یک پیروزی قلمداد شود، یک زلزله سیاسی در مقیاس داخلی و خارجی است. بگذارید اینطور بگویم که پیروزی جانسون در انتخابات اخیر را تنها نباید یک جدال حزبی بر سر پیروزی یا حذف رقبا و دولت سایه (حزب کارگر) دانست؛ بلکه پیروزی جانسون دارای ابعاد عمیقتر و البته خطرناکی است که در آینده میتواند آثار مخرب برای بریتانیا و حتی قاره اروپا داشته باشد.
زندهباد ناسیونالیسم!
برای روشن شدن این ابعاد در ابتدا باید به تحلیل این مساله بپردازیم که جانسون و حزب محافظهکار چگونه توانست با مهندسی افکار عمومی و جایگیری سیاسی یکی از بیسابقهترین میزان آرا را برای حزبش کسب کند؟ پاسخ این سوال را باید به چند بخش تقسیم کرد؛ در ابتدا باید بدانیم، درونمایة آنچه امروز در صحنه سیاست لندن رخ میدهد «پرونده برگزیت» است. درست است که این پرونده «دیوید کمرون و ترزا می» را به دره سقوط راهی کرد، اما کاملاً مشخص است که یک آرایش منسجم در حزب محافظهکار برای انجام برگزیت وجود دارد؛ به گونهای که «ترزا می» نخستوزیر پیشین بریتانیا از نتیجه انتخابات استقبال کرد و گفت که این نتیجه به محافظهکاران کمک میکند تا برگزیت را محقق کرده و با حل و فصل این مساله، به مسائل دیگر بپردازند. مِی حتی پا را فراتر از این مساله گذاشت و ابراز امیدواری کرد که بریتانیا بتواند به سرعت به توافق جامع تجاری با بریتانیا برسد. همین اظهارنظر کافیست که متوجه شویم تا چه حد در بریتانیا بر سر برگزیت (میان مهرههای اصلیِ سابق و فعلی حزب محافظهکاران) اتفاق نظر وجود دارد. اما این تمامِ جنبههای پنهان برگزیت و اجرای آن توسط لندن را دربرنمیگیرد.
درست است که ترزا می با چشمان گریان از نخستوزیری کنارهگیری کرد، اما باید متوجه باشید آنچه در بریتانیا و تمام قاره اروپا بعلاوه آمریکا مهم است، حیثیت یک حزب سیاسی است. این به معنای آن است که حزب، نباید فدای یک یا چند نفر شود بلکه قداست، جایگاه و کارنامه حزب است که برای در اوج بودن میتواند قربانیهای متعدد بگیرد. این روند در کشورهای خاورمیانه، حاشیه خلیج فارس و حتی شرق آسیا (به غیر از چین، به دلیل انحصار و قبضه قدرت توسط حزب کمونیست) دقیقاً برعکس است. تمام اسناد، مشاهدات و دادهها به صورت واضح نشان میدهد که بوریس جانسون و اتاق فکر حزب محافظهکار به دنبال این بودند تا بتوانند با طولانی مدت و نامفهوم بودن نتیجه اعمال برگزیت، شهروندان بریتانیا را زیر یک فشار و بلاتکلیفی قرار دهند تا بتوانند وضعیت را به نفع خود هدایت کنند. محافظهکاران بریتانیا به رهبری بوریس جانسون تا جایی اوضاع را پیش بردند که علاوه بر سرمایهگذاران داخلی، شرکتهای دولتیِ خارجی هم این بلاتکلیفی را حس کنند و به کشور مبدا خود اینگونه گزارش دهند که اوضاع کاملاً مبهم است. باید پذیرفت که بوریس جانسون و تیمش در حزب محافظهکار با استفاده از این اهرم مردم را به سمتی سوق دادند که آرای خود را به نفع او و حزبش به صندوق بریزند؛ چراکه این بلاتکلیفیِ گیجکننده باید یکجا به پایان برسد و حالا این اتفاق رخ داد.
عدم معرفی نامزد از سوی حزب برگزیت به رهبری نایجل فاراژ باعث شد تا آرای این حزب به صندوق محافظهکاران و جانسون ریخته شود که این موضوع یکی از دلایل افزایش کرسیهای حزب محافظهکار در پارلمانِ عوام به حساب میآید
تکرار سناریوی چرچیل؟
نمونه این وضعیت را «وینستون چرچیل»، نخستوزیر پیشین بریتانیا در مورد عملیات دانکرک و اینکه آیا باید با هیتلر توافقنامه صلح امضا شود یا خیر، به تصویر کشید. چرچیل در آن زمان از سوی بسیاری از همحزبیهای خود در حزب محافظهکار تحتفشار بود؛ چراکه آنها پیشنهاد داده بودند اگر توافقی با هیتلر به امضا نرسد، پیشروی ارتش آلمان نازی به جایی میرسد که جزیره (بریتانیا) یا با خاک یکی میشود یا اینکه به اشغال برلین درمیآید. در نهایت چرچیل با یک مانور سیاسی که درونمایه آن تحریک ناسیونالیسم بریتانیایی بود موفق شد تا پارلمان را قانع کند که تا آخرین نفس و تا واپسین لحظات باید با آلمان و شخصِ هیتلر بجنگند که این کار با پلیتیک خاص (اعزام قایقهای غیرنظامی مردم برای تخلیه و انتقال سربازان بریتانیایی از بندر دانکرک در شمال فرانسه) به نتیجه رسید.
حال بوریس جانسون با ژستی که از چرچیل اتخاذ کرده بود برگزیت را به صورتی هدایت کرد تا درنهایت مردم به این نتیجه برسند که تنها راه نجات از وضعیت بلاتکلیفی رای دادن به جانسون و حزب محافظهکار است. در این میان بوریس جانسون یک همراه مهم هم داشت؛ او کسی نیست جز «نایجل فاراژ»، رهبر حزب برگزیت که سابقاً حزب یوکیپ را راهبری میکرد. فاراژ برای انتخابات اخیر بریتانیا از سوی حزبش نامزد معرفی نکرد و این موضوعی است که به نظر میرسد در هماهنگی کامل با بوریس جانسون و محافظهکاران انجام شده است. طبیعی بود که عدم معرفی نامزد از سوی حزبی که رهبرش پایهگذار برگزیت و پیشنهاددهنده جدایی بریتانیا از جمع کشورهای اروپایی است به معنای همنوایی و کنارهگیری به نفع حزبی است که خواهان برگزیت خواهد بود که در اینجا نام جانسون و حزبش به میان میآید. لذا عدم معرفی نامزد از سوی حزب برگزیت باعث شد تا آرای این حزب به صندوق محافظهکاران ریخته شود که این موضوع یکی از دلایل افزایش کرسیهای حزب محافظهکار در پارلمانِ عوام به حساب میآید.
باید پذیرفت که بوریس جانسون و تیمش در حزب محافظهکار با استفاده از اهرم برگزیت مردم را به سمتی سوق دادند که آرای خود را به نفع جانسون به صندوق بریزند؛ چراکه این بلاتکلیفی باید یکجا به پایان برسد و حالا این اتفاق رخ داد
باختِ حزب کارگر، خیزش اسکاتلند
مساله دیگری که باعث شد بوریس جانسون و حزبش اکثریت را در پارلمان (364 کرسی از مجموع 650 کرسی) کسب کند، عملکرد ضعیف «جرمی کوربین» به عنوان رهبر حزب کارگر بریتانیا است. کوربین در زمانی که همهپرسی برگزیت در زمان نخستوزیری دیوید کمرون انجام شد از سوی بسیاری از شخصیتها و حتی طرفداران حزبش مورد انتقاد قرار گرفت که چرا نتوانست افکارعمومی را برای عدم رای دادن به این پرونده اغنا کند؛ به عبارتی دیگر او به کمکاری هدفمند و قصور حزبی متهم شد. همین موضوع در انتخابات این دوره اتفاق افتاد بعلاوه اینکه مواضع اخیر او در مورد یهودیها، اسرائیل و ناتو باعث شد تا او مجدداً آماج حملات قرار گیرد. از جهتی دیگر او درخواست حزب ملی اسکاتلند و حزب لیبرال دموکراتِ بریتانیا برای تشکیل ائتلاف واحد علیه محافظهکاران را رد کرد و در اینجا بود که آرای سرگردانِ هر سه حزب به صندوق محافظهکاران و بوریس جانسون ریخته شد. این در حالیست که براساس آخرین آمار حزب کارگر 203 کرسی، حزب ملی اسکاتلند (با کسب 13 کرسی بیشتر) 48 کرسی و حزب لیبرال دموکرات 11 کرسی را از آنِ خود کردند. این آمارها و پیروزی جانسون علاوه بر اینکه برگزیت را روی ریل اجرایی شدن قرار میدهد، باعث شد حزب ملی اسکاتلند اعلام کند که در صورت اجرای برگزیت همهپرسی جدایی اسکاتلند از بریتانیا را برگزار خواهد کرد. امری که اگر آن را در کنار سایر پیامدهای برگزیت مانند اخلال در روابط با کشورهای اروپایی، مسائل گمرکی و نیروی کار قرار دهیم میتواند «تجزیة جزیره» را رقم بزند.
دیدگاه تان را بنویسید