گزارش «توسعه ایرانی» از سناریوی پیچیده آمریکا در شمال آفریقا
بلوکبندی در قاره سیاه
فرشاد گلزاری
راهبردهای ایالات متحده را نباید به صورت تک قطبی مورد تحلیل قرار داد. تردید وجود ندارد که راهبرد هر کشور تشکیل شده از سه ضلع اصلی است و این مولفهها در زمانها و مکانهای مختلف، بر اساس اهداف دولت مذکور متغیر است. این سه ضلع عبارتند از سیاست، اقتصاد و امنیت که میتواند با محورهای اجتماعی، مذهبی و قومی درآمیخته شود یا حتی آنها را به عنوان یک هدف، مورد ضربه قرار؛ تا جایی که ممکن است احتمال رخ دادن یک آپارتاید را فراهم آورد. این روند از سالها قبل توسط آمریکا در دستور کار بوده و بر اساس هر مقطع زمانی و مکانی سناریوی جدیدی را رقم زده است. در این میان باید مخاطبان توجه داشته باشند که علیرغم آنچه در رسانهها و افکار عمومی میگذرد، سیاستهای ایلات متحده در سه فاز کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت طراحی و اجرا میشود. اگرچه هر دولتی که در آمریکا روی کار میآید به مرکزیت کاخسفید چهار رکن اصلی این کشور (پنتاگون، سیا، وزارت خارجه و وزارت خزانهداری) را هدایت و رهبری میکند اما باید متوجه بود که اصول سیاستگذاری و اجرای آن به همین راحتی در آمریکا قابل شناسایی و تفسیر و تحلیل نیست. آنچه مشخص خواهد بود این است که در نوک هرم قدرتِ ایالات متحده سیاستهای کلان نوشته میشوند اما اجرای آن به دولتها (فارغ از دموکرات یا جمهوریخواه بودن آن) محول میشود. این دولت است که در کوتاه مدت سیاستهای کلی را جلو میبرد و از تمام بازوها و اهرمهای اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامی خود برای تحقق سیاستها استفاده میکند. این وضعیت در میان مدت به گونهای دیگر است؛ دولتها در آمریکا بر اساس سند امنیت ملی و گزینههای خرد سعی میکنند تا جایی که میتوانند سیاستها را به صورتی هدایت کنند که در پایان دور دوم خود حداقل بتوانند یک گزارش کار معقول از فرآیند و پیشرفت پروندههای خود به دولت بعد ارائه کنند اما در بلند مدت، ماجرا به نحوی دیگر پیش میرود. واقعیت این است که راهبردهای میان مدت و کوتاه مدت ایالات متحده تنها بر اساس معادلت سیاسی جلو نمیرود. یادمان نرود که ایالات متحده میلیاردها دلار هزینه ارتش و تشکیلاتهای تو در توی امنیتی و اطلاعاتی نکرده که تمامِ خود را به سخنرانی روسای جمهوری خود یا مقامات سیاسیاش واگذار کند؛ بلکه در هر نقطه از زمین، اطلاعات بِکر و دست نخورده است که حرف اول و آخر رامیزند و میتواند راهبردهای آینده را بسازد.
امارات متحده عربی، عربستان سعودی، قطر و آمریکا در سودان میدانداری پنهان و آشکار را به عهده دارند و همین کشورها بعلاوه ترکیه و روسیه، تقابل یا تسامح را در مورد لیبی به اجرا درآوردهاند
در شمال آفریقا چه خبر است؟
با این پیشفرضِ نسبتاً طولانی (اما لازم و واجب) اگر برای چند دقیقه از تحولات بی امانِ خاورمیانه بالاخص عراق، لبنان، ایران و... فارغ شویم و ذرهبین خود را به شمال آفریقا معطوف کنیم میبینیم که اوضاع در این ناحیه چندان خوب نیست یا حداقل، اخباری که مخابره میشود دستکمی از وضعیت خاورمیانه ندارد؛ بلکه زد و خوردهای وسیع نظامی، طیفبندی حامیان خارجی، بعلاوه دید و بازدیدهای سیاسیِ آشکار و پنهان نشان میدهد که اتفاقهای مهمی در جغرافیا مذکور در حال رخ دادن است. اینکه چرا جغرافیای شمال آفریقا برای آمریکا و بسیاری از کشورهای منطقهای و فرامنطقهای مهم است، نخست ریشه در منابع نفتی و زیرزمینی این ناحیه دارد که ما دو کشور لیبی و سودان را به عنوان الگو در نظر میگیریم.
واشنگتن و شرکا در خارطوم
قبل از تحلیل وضعیت میدانی و سیاسی دو کشور باید به این موضوع مهم اشاره شود که در هر دو پرونده بازیگران ثابتی وجود دارند که بر اساس منافع خود در حال اعمال نفوذ هستند. امارات متحده عربی، عربستان سعودی، قطر و آمریکا در سودان میداندارهای پنهان و آشکار هستند و همین کشورها بعلاوه ترکیه و روسیه، تقابل یا تسامح را در مورد لیبی به اجراء درآوردهاند. به عنوان مثال سه روز پیش خبرگزاری رویترز در گزارشی نوشت «محمد حمدان دقلو» معروف به «حمیدتی» که فرماندهی نیروهای واکنش سریع سودان را به عهده دارد در حال قاچاق طلا به امارات است! این خبرگزاری فاش کرد که خانواده حمیدتی صاحب شرکتی هستند که شمشهای طلای این کشور به ارزش میلیونها دلار را به امارات قاچاق کردهاند. رویترز به نقل از شش منبع گزارش داده که گروه «الجنید» متعلق به خانواده حمیدتی این شمشهای طلا را به امارات منتقل کرده است.
در این راستا روزهای اخیر شاهد منحل شدن «حزب کنگره ملی سودان» بودیم که به نوعی حزبِ عمرالبشیر به حساب میآمد و علاوه بر این، مجوز مصادره اموال آنها توسط مقامهای دولت گذار صادر شده است. موضوع مذکور به این جهت اهمیت دارد که چند روز پس از اعلام این خبر، روز گذشته (یکشنبه) شاهد سفر شش روزه «عبدالله حمدوک» نخستوزیر سودان به آمریکا بودیم. حمدوک در راس یک هیات عالی عازم آمریکا شده تا با مقامات این کشور برای رفع هرچه سریعتر تحریم های اقتصادی مذاکره کند؛ موضوعی که به وضوح نشان میدهد ایالات متحده به دنبال حمایت و ریشه دواندن در سودان از طریق اقتصادی و سیاسی است. این وضعیت در حالی اتفاق میافتد که قطر به عنوان حاملِ تفکر اخوانی از قدیم الایام با عمرالبشیر در ارتباط بود اما متمایل شدن وی به سمت سعودیها باعث شد تا ریاض او را در دقایق نهایی راهی قفسهای دادگاه خارطوم کند.
لیبی: جنگ هژمونی
در میان این اتفاقها آنچه که اهمیت دارد، ورود تعدادی از خودروی زرهی و دیگر تجهیرات نظامی عربستان به استان «شبوه» در جنوب یمن است و قرار بوده از آنجا به عدن منتقل شوند. شاید عدهای بگویند این موضوع چه ربطی به سودان دارد؛ پاسخ را باید در حضور و اعزام مجدد هزاران نفر از اتباع سودان جستوجو کرد که طی چهار سال جنگ یمن توسط اماراتیها اجاره شده بودند و برخی از منابع خبری اعلام کردهاند که بخشی از این نفرات برای عربستان سعودی در جنوب یمن فعالیت خواهند کرد!
در سناریوی مربوط به لیبی؛ امارات، آمریکا و عربستان در یک طرف و ترکیه و قطر با حضور پنهان روسیه در طرف دیگر قرار دارند و بازیگران دیگر مانند ایتالیا و فرانسه هم در قالب ناتو، این پرونده را پیش میبرند که هدفشان تعمیق هژمونی است
حال باید از سودان و یمن به لیبی سر بزنیم؛ جایی که تقابلها رنگ و بوی علنیتر دارند. حذف قذافی اگرچه از منظر بسیاری از تحلیلگران برای مردم لیبی یک دستاورد ملی به حساب میآمد اما واقعیت میدانی چیز دیگری است. ژنرال خلیفه حفتر که در ساختار نظامی لیبیِ زمان قذافی هم حضور داشت و اتفاقاً با روسیه و آمریکا رابطه خوبی داشت، یکباره از طُبرُق با پرچم «ارتش ملی لیبی» به سوی طرابلس در غرب لیبی لشگرکشی کرد و بهانهاش مقابله با تروریسم بود. در این سناریو امارات، آمریکا و عربستان در یک طرف و ترکیه و قطر با حضور پنهان روسیه در یک طرف دیگر قرار دارند. بازیگران دیگر مانند ایتالیا و فرانسه هم در قالب ناتو، پرونده لیبی را پیش میبرند. هدف کاملاً مشخص است: نخست، احاطه بر بکرترین منابع نفتی دنیا که در سواحا غربی لیبی قرار دارد و دوم تعمیق هژمونی مورد نظرشان در طرابلس و کنار زدن دولت وفاق ملی. این در حالیست که 11 روز پیش «عبدالفتاح البرهان» رئیس شورای حاکمیتی انتقالی سودان هرگونه اعزام نیرو به لیبی برای جنگ در کنار خلیفه حفتر و یا هر گروه دیگری در لیبی را تکذیب کرد و در مقابل وبگاه «عربی ۲۱» با انتشار فیلمی از تردد شبهنظامیان سودانی در حد فاصله شهر بنیولید و ترهونه، گزارش داد که این شبهنظامیان از تیپ موسوم به «لواء جابر و لواء یوسف کرکوش» وابسته به «جبهه تحریر السودان» هستند و برای کمک به خلیفه حفتر وارداین کشور شدهاند. این مسائل تنها بخشی از تحولات لیبی و سودان است که در روزهای اخیر اتفاق افتاده اما به هر حال نشان دهنده آن است که در مرکز دایره این تحولات آمریکا قرار دارد که مشغول «بلوکبندی جدید در قاره سیاه» است و مابقی بازیگران بر اساس منافع خود زیر چتر واشنگتن مشغول به کار هستند.
دیدگاه تان را بنویسید