فرشاد گلزاری

آتش درگیری‌ها در بغداد تمام نشده که یکباره صدای شلیک گلوله، زبانه‌های چند متری آتش، خون و دود در نجف نمایان می‌شود. حصارهای کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در این شهر تاریخی و البته مذهبی که اسرار زیادی را در خود پنهان کرده، توسط عده‌ای نقابدار به آتش کشیده می‌شود. طبق معمول ویدئوها و تصاویر در رسانه‌های اجتماعی دست به دست می‌شوند و پس از مدتی خبر می‌آید که 10 تا 15 کشته و حدود 500 زخمی به جای مانده است. البته این آمار مربوط به بامداد روز پنجشنبه یا به عبارتی آخرین دقایق شبِ چهارشنبه نیست بلکه پس از آتش زدن حریم و دیوارهای کنسولگری کشورمان در شهر شیعه‌نشین نجف،‌ غائله به پایان نرسید؛ بلکه بر اساس مستندات اعتراض‌ها نه تنها به قوت خود ادامه داشت، حتی شاهد به وجود آمدن وقایع، اظهارات و مواضعی بودیم که در نوبه خود کم‌نظیر و حیرت آور است. لذا آماری که پیش‌تر ذکر شده، تنها مربوط به دقایق اولیه اعتراض‌های چهارشنبه شب در نجف نبوده بلکه بر اساس آماری که رسانه‌های عراق و سایر آژانس‌های خبری در منطقه اعلام کردند، این رقم مخابره شده است.

اینکه کمتر از 24 ساعت نجف و ذی‌قار به هم میریزد و به دنبال آن استان میسان (استان همسایه ذی‌قار) از این آشوب حمایت می‌کند و استان بصره آن را محکوم می‌کند به خوبی نشان می‌دهد که نه تنها خط‌دهی در حال ابلاغ است بلکه منافع یک‌سری‌ از جناح‌ها زیر ضربه است

به موازات همین وضعیت استان ذی‌قار به مرکزیت ناصریه که در جنوب شرق عراق واقع شده و اکثریت جمعیت آن از شیعیان تشکیل شده است، یکباره به صحنه اعتراض‌های گسترده تبدیل شد. روند تقابل اگرچه بر اساس گفته شاهدان و اخبار به صورت عادی شروع شده بود اما مساله فقراتی و مهم این است که یکباره و ظرف چند ساعت، اوضاع و احوال به حدی وخیم می‌شود که نه تنها معترضان با نیروهای امنیتی درگیر می‌شوند بلکه استانداری ذی‌قار منع رفت و آمد را در تمام استان اعلام می‌کند. این روند ساعت به ساعت به مانند یک سیل مخرب همه جا را فرا گرفت و ناصریه که مرکز استان ذی‌قار به شمار می‌رود، به یکی از صحنه‌های نادر درگیری در عراق و خصوصاً مناطق جنوبی این کشور تبدیل شد. شاید عده‌ای بگویند که در سال‌های اخیر شاهد برگزاری درگیری‌های عمیق و گسترده‌تر از این در سطح عراق بوده‌ایم و اساساً درگیری‌های اخیر در نجف و ذی‌قار را در ارقام خود به حساب نیاورند و حتی به اتفاق‌هایی که در بغداد رخ داده است اشاره کنند اما  نکته‌ اصلی که جریان اعتراضی اخیر در نجف و ذی‌قار را برجسته می‌کند این مسائل نیست.

بر اساس اخبار منتشر شده حدود 35 نفر در ذی‌قار طی کمتر از 48 ساعت کشته و 255 تن دیگر زخمی شدند. این تعداد بعلاوه کشته شده‌ها و مجروحین نجف (حتی با احتساب چند نفر کمتر یا بیشتر) نه تنها به خوبی نشان می‌دهد موتور محرک و نقشه عملیاتی از قبل تعیین شده‌ای در این میان بوده، بلکه نمایانگر سناریوی «سابوتاژ» است. درست است که سابوتاژ ریشه و اصالت فرانسوی دارد و برخی یدایش این کلمه را به دوران انقلاب فرانسه و «عصر ترور» نسبت داده‌اند، اما به هر حال این کلمه به معنای «خرابکاری» ترجمه و شناخته می‌شود. بسیاری ممکن است اعلام کنند که آنچه در ذی‌قار و نجف رخ داده، یک مطالبه مردمی برای احقاق خواسته‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی از سوی شهروندان این کشور بوده و نمی‌توان به آن برچسب خرابکاری یا سابوتاژ را الصاق کرد، اما اگر وارد حوزه تحلیل و تفسیرِ مستندات میدانی، مواضع و تحرکات سیاسی اخیر شویم به خوبی می‌فهمیم که پشت پردة این قیامِ مردمی، فعل و انفعال‌های زیادی در جریان است.

متغیرهای تشکیل اعتراض مردمی و قیام دیکته شده چیست؟   

زمانی که می‌گوییم یک اعتراض مردمی رخ داده یا گفته می‌شود که یک جریان و طیف قرار است در یک روز و ساعت مشخص دست به تجمع بزند و حتی در خیابان‌های بغداد و میدان تحریر چادر بزنند تکلیف مشخص است اما هیچ تضمینی برای عدم تند شدن شعارها و اقدام‌ معترضان وجود ندارد. این روند بر اساس خواسته‌ها و رهبری اعتراض‌ها جلو می‌رود و حتی ممکن است به درگیری ختم شود ما به هر حال منحنی تندروی آن تا حد بسیار زیادی کنترل شده است. در مقابل، آنچه قیام دیکته شده نامیده می‌شود، قرار دارد. این مدل از مواجهه (همانگونه که از نامش پیداست) می‌تواند از نخستین دقایق که شروع می‌شود، ریتم تند و خشونت مهندسی شده را در دستور کار بگذارد. به نظرم در نجف و ذی‌قار این مدل به عنوان شالودة بحث تحرکات اخیر باید مد نظر گرفته شود اما نباید فراموش شود که دو مولفه کلی می‌تواند منجر به شکل‌گیری چنین اقدامی شود. نخست، عدم پاسخگویی به مطالبات و اجرایی نشدن خواسته‌های و دوم اینکه مردم و مطالبه‌گران خود را بازیچه دست بالا سری‌ها حس کنند. این دقیقاً همان چیزی است که آیت‌الله سیستانی به خوبی و با تمام وجود به مسئولین عراق گوشزد کرد و حتی در خطبه‌های دیروز که توسط عبدالمهدی کربلایی (نماینده ایشان در کربلا) در نماز جمعه این شهر خوانده شد مجدداً پارلمان عراق را مورد اشاره مستقیم قرار داد که نشان می‌دهد مشکل در عراق همچنان به قوت خود باقیست.

کشته شده‌ها و مجروحین نجف و ذی‌قار (حتی با احتساب چند نفر کمتر یا بیشتر) نه تنها به خوبی نشان می‌دهد موتور محرک و نقشه عملیاتی از قبل تعیین‌شده‌ای در این میان بوده، بلکه نمایانگر سناریوی «سابوتاژ» به صورت هدفمند است

تحریک رادیکال چگونه شکل می‌گیرد؟  

اینکه پس از حوادث اخیر در زی‌قار و نجف یا (کمی قبل‌تر) در بغداد مسئولین سیاسی، امنیتی و محلی استعفاء می‌دهند موضوع خاص یا جدید به حساب نمی‌آید. درست است که «عادل عبدالحسین الدخیلی»، استاندار ذی‌قار و معاونین او از سمت خود کناره‌گیری می‌کنند یا اینکه شورای عالی قضایی عراق از تشکیل هیاتی برای تحقیق درباره کشته شدن تظاهرکنندگان ذی‌قار و نجف خبر می‌دهد اما واقعیت این استکه هیچکدام از این مسائل موضوع جدید به حساب نمی‌آید؛ بلکه تمام اینها بخش ثابت از روند شکلیِ ساختار سیاسی در اکثر کشورها به حساب می‌آید که بیشتر جنبه تشریفاتی و روانی دارد. آنچه برای ما باید مهم باشد این است که بخشی از مردم عراق (فارغ از جغرافیا، مذهب و قومیت) همانند بسیاری از کشورهای غرب‌آسیا، خیلی زود تحریکِ روانی می‌شوند و حتی دست به سلاح می‌شوند.

در این میان تکلیف آنهایی که پول گرفته‌اند تا اقدام میدانی صورت دهند یا سناریوی کشته‌سازی راه بیاندازد مشخص است اما نکته‌ای که نباید مورد این طیف فراموش شود این است که این جماعت از کجا خط می‌گیرند؟ حدوداً یکسال پیش خبر آمد که مقامات عراقی پس از سفر نخست‌وزیر عراق به عربستان و همچنین سفر مقامات سعودی به بغداد، بر سر بازگشایی مجدد کنسولگری عربستان در نجف به توافق رسیده‌اند! هیچ تعارفی نداریم که سعودی‌ها ارقام عجیب و غریب برای زدن کشورهایِ لیستِ هدف خود خرج می‌کنند که در فهرست آن ایران قرار دارد. اینکه یکباره و کمتر از 24 ساعت اول نجف، دوم ذی‌قار بهم میریزد و به دنبال آن استان میسان (استان همسایه ذی‌قار) از این آشوب حمایت می‌کند و استان بصره آنرا محکوم می‌کند به خوبی نشان می‌دهد که نه تنها خط‌دهی در حال ابلاغ است بلکه منافع یک‌سری‌ از اشخاص و جناح‌ها زیر ضربه است. بسیاری از مقامات و مفسران در داخل یا خارج ایران معتقدند که ساختار سیاسی عراق و همچنین لبنان که به مدل طایفه‌گری یا دموکراسی انجمنی معروف است توانسته اوضاع هر دو جغرافیا را طی سال‌های اخیر رو به راه کند اما واقعیت دقیقاً برعکس است. اینکه نماینده یا مقام پیشین که منتصب به یک جناح خاص سیاسی است به پیمانکار یک کشور دیگر تبدیل می‌شود و سناریوی سابوتاژ در جغرافیای شیعه‌نشین عراق را پیاده می‌کند دقیقاً برآمده از همین ساختار سیاسی معیوب است. بنابراین نه تنها خط‌دهی خارجی بلکه کم شدن آستانه تحمل مردم بعلاوه تحریک و ادامه بازی‌های سیاسی در بغداد باعث وجود چنین مسائلی شده که باید آنرا «سناریوی سابوتاژ» دانست که ادامه خواهد داشت.