«کنفرانس امنیتی بحرین»، بر محور «ایرانهراسی» چرخید
همراه ریاض، علیه تهران
فرشاد گلزاری
ائتلافسازی در حوزه سیاسی و امنیتی یکی از معمولترین مسائلی است که دولتها همواره از گذشته تا به امروز دنبال میکنند که در وهله اول قصد و نیت اصلیشان از این روند تقابل مستقیم با کشورهای هدفشان نیست، بلکه آنچه از ائتلافسازی مدنظر دولتها بوده، یارکشی به طُرق مختلف است. تردیدی وجود ندارد که این یارکشی درنهایت باید موجب شکلگیری حلقه یا تودهای از مخالفان با موضوع اصلی (که میتواند یک نفر یا یک شرکت باشد) شود. طبیعی است که تمام این روند میتواند به «قطببندی» منجر شود که خروجی آن براساس پروندههای مختلف، متفاوت است. اگر این پیشفرض و ائتلافسازی را زیر ذرهبین بگذاریم و به صورت موشکافانه آن را بررسی کنیم، میبینیم که در جای جای دنیا این مساله توسط بسیاری از کشورها طی دهههای پیش در دستور کار قرار گرفته اما نوع دیگر آن کنشگری از سوی بنیادها، اتاقهای فکر و اندیشکدهها است که امروزه به پوشش برای سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی تبدیل شده است.
در این رهاورد یکی از محفلهایی که باید آن را به عنوان کانون ائتلافسازی طی سالهای اخیر بدانیم، «کنفرانس امنیتی بحرین» یا همان گفتوگوهای منامه است. این اجلاس به صورت مرتب با محوریت دولت آلخلیفه برگزار میشود که بر اساس اسناد موجود زمانبندی مشخصی ندارد؛ اما محورهای آن کاملاً نشان میدهد که بخش اعظمی از آن به ایرانهراسی مربوط است که البته پشتپرده آن اسرائیل و سعودیها فعال هستند. قبل از آنکه بخواهیم ماهیت و محورهای این کنفرانس را مورد بررسی قرار دهیم باید به این سوال پاسخ دهیم که چرا در فضای فعلی، بحرین به عنوان کانون این نشست و ائتلافسازی علیه برخی کشورهای منطقه ازجمله ایران انتخاب شده است؟
چسبندگی سیاسی منامه و ریاض!
مساله اصلی که شاید ذهن مخاطبان و خوانندگان این سطور را به خود مشغول کند این است که چرا بحرین به عنوان کوچکترین عضو شورای همکاری خلیج فارس (از منظر جغرافیا و جمعیت) به کانون برگزاری اجلاس امنیت منطقهای تبدیل شده است؟ واقعیت این است که برای پاسخ به پرسش مذکور باید مولفههای بسیاری از حیث سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی - مذهبی مورد واکاوی و بررسی قرار بگیرد؛ اما آنچه در نمای کلی میتواند پاسخ این سوال را بدهد، همپوشانی این کشور با «برادر بزرگتر» است. برادر بزرگتر لفظی است که کشورهای عربی منطقه و خصوصاً دولتهای حاشیه خلیج فارس برای «عربستان سعودی» برگزیدهاند و مضاف بر آن، ریاض به دلیل دایهدار بودنش در رهبری امت اسلامی و جهان عرب معتقد است که به عنوان برادر بزرگتر در عرصه سیاسی نقش بازی میکند. به زبان گویاتر، سعودیها معتقدند که در قرن حاضر، مصر (اختصاصاً الازهر) جایگاه خود در رهبری جهان اسلام را از دست داده و حالا این ریاض است که هدایتکننده مسلمانان به عنوان بزرگترین و پرطرفدارترین مذهب جهان به ایفای نقش میپردازد.
این برداشتِ سعودیها از نقش خود در جهان اسلام را در دو پرونده به خوبی میتوان بخش کرد. نخست، منازعه با قطر و اخراج این کشور از شورای همکاری خلیج فارس که بعدها به عنوان «بحران شورای خلیج فارس» از آن نام برده شد و دوم، نفوذ در بحرین. در مورد قطر همگان به خوبی یاد دارند که چگونه عربستان با یارکشی و ائتلافسازی باعث طرد شدن دوحه از جمع کشورهای حاشیه خلیجفارس شد و تا به امروز هم این روند ادامه دارد. البته درگیری ریاض و دوحه محورهای بسیار زیادی دارد که یکی از مهمترین آنها رقابت دو طرف بر سر حمایت از گروههای تروریستیِ فعال در سوریه بود و بحث دیگر نزاع رسانهای میان دو کشور بود؛ به گونهای که غول رسانهایِ الجزیره در دوحه تمام قدرت و توانمندی چشمگیر خود را خرجِ هدف قرار دادن سعودیها و متحدان آن مانند بحرین و امارات متحده عربی کرد و در مقابل ریاض با خرج هزینههای سنگین سعی کرد تا رسانههای مطرح آمریکا و اروپا را با خود همراه کند تا بتواند قطر را مورد ضربه قرار دهد.
اگر فکر میکنید که اظهارات وزیرخارجه بحرین از روی نابخردی یا سهلانگاری یا هر متغیر ناخودآگاه دیگر اتخاذ شده، کاملاً در اشتباه هستید، این مواضع دقیقاً خط و خطوط ابلاغیِ سعودیها به فرزند به اصطلاح خلفی است که مواجبش را ریاض پرداخت میکند
از سرکوب شیعیان تا همگرایی با اسرائیل
در مورد رابطه بحرین و عربستان آنچه که باید مورد نظر قرار بگیرد، نفوذ ریاض در منامه است. به یاد داریم در حد فاصل سالهای 2010 تا 2011 که بهار عربی به عنوان داغترین تحول منطقه و حاشیه خلیج فارس تبدیل شده بود، خیزش مردم بحرین یکی از مسائلی بود که موجب ترس و لرز آل خلیفه شده بود؛ چراکه علاوه بر حجم گسترده اعتراضها، موج خیزشها در منطقة غربآسیا و شمال آفریقا به حدی بود که اعتراضها به صورت دومینووار به کشورهای دیگر سرایت و حاکمیت آن را با بحران چندضلعی روبرو میکرد. طبیعی بود که یک ضلع این اعتراضها ناکارآمدی نظامهای سیاسی حاکم بود و اضلاع دیگر آن را سرکوبهای قومی - مذهبی و همچنین چالشهای اقتصادی و اجتماعی تشکیل میداد. در بحرین هم این موضوع متمایز از سایر کشورها نبود، اما آنچه نسبت به سایر کشورها اهمیت ویژهای داشت، مدل، نحوه و شدت برخورد بود.
حکومت مستقر در بحرین برای سرکوب معترضان هیچ ابتکار و توان میدانی نداشت و به همین دلیل «برادر بزرگتر» وارد میدان شد. ورود سعودیها در تصاویر، با صفوف طویل خودروهای زرهی و کماندوهای ارتش نصفه و نیمه این کشور در منامه به سمع و نظر جهانیان رسید. ظرف چند روز کشتار در مقیاس عظیم و سرکوبهای هدفمند شروع شد که هدف اصلی آن شیعیان بحرین بودند. جالب اینجاست که روند ورود و استقرار نظامیان سعودی به منامه بنا بر درخواست حکومت آلخلیفه در بحرین صورت نگرفت، بلکه سعودیها از خیزشها احساس خطر کرده بودند و نمیخواستند حوزه نفوذشان که روزی بخشی از خاک ایران به حساب میآمد از دستشان خارج شود!
این موضوع یکبار دیگر تکرار شد و آن هم در «معامله قرن» بود. به یاد داریم که اخیراً «خالد بن احمد بن محمد آل خلیفه» وزیر امور خارجه بحرین در حاشیه نشست اقتصادی بحرین که با حضور «جرد کوشنر» داماد و مشاور ترامپ و با محوریت ابعاد اقتصادی معامله قرن برگزار شد، صریحا در مصاحبه با یکی از رسانههای عبری زبان اعلام کرد که از برقراری و عادیسازی روابط با اسرائیل استقبال میکند! اگر فکر میکنید که این اظهارات از روی نابخردی یا سهلانگاری یا هر متغیر ناخودآگاه دیگر اتخاذ شده، کاملاً در اشتباه هستید؛ این مواضع دقیقاً خط و خطوط ابلاغیِ سعودیها به فرزند به اصطلاح خلفی است که مواجبش را ریاض پرداخت میکند.
هدف ایران است!
اظهارات مقامات بحرین با عملکرد آنها دقیقاً در یک راستا قرار دارد. روز گذشته که اولین روزِ پانزدهمین کنفرانس گفتوگوی منامه پشت سر گذاشته شد، وزیر خارجه بحرین مجدداً ایران را مورد خطاب قرار داد. کمی قبلتر از آن عادل الجبیر، وزیر مشاور در امور خارجه دولت سعودی هم مشابه همین مواضع را اتخاذ کرده بود و هر دو نفر مجدداً بر طبل حفظ صلح و ثبات امنیتی و منطقهای کوبیدند. نکته مهم و البته تکراری که در این دوره از اجلاس امنیتی منامه باید مورد نظر قرار بگیرد، برجسته کردن مجدد پرونده و بحث «ایرانهراسی» در ابعاد منطقهای و تبدیل آن به یک مساله فرامنطقهای است. اینکه بحرینیها هر از چندگاهی چند صد نفر را دور هم جمع میکنند و با خط گرفتن از ریاض و تلآویو ایران را به عنوان محور تنش به دنیا معرفی میکنند موضوع جدیدی به حساب نمیآید، اما مساله این است که در این برهه از زمان که تحولات منطقهای وارد فاز جدید شده چرا آنها بر طبل اختلاف میکوبند؟!
دیدگاه تان را بنویسید