گزارش «توسعه ایرانی» از ابعاد درگیریهای جدید در سرزمینهای اشغالی
سناریوی ترور، عقبگرد اسرائیل به دهه ۷۰ میلادی
فرشاد گلزاری
باورش سخت است اما سیاست و ابزارهای زیرمجموعه آن همانند مُدِ لباس، به گذشته برمیگردند. اگر امروز در کوچه و خیابانهای اروپا و آمریکا میبینید که مدل لباس پوشیدن، انتخاب موسیقیها و حتی خوردن غذا به سبک و سیاق قدیمی برگشته یا نمادها و مفهومهایی از آن دوران برای شما زنده میشود تعجب نکنید؛ این قانون طبیعت است که از حالِ خود به گذشته رجوع کند. در سیاست و امنیت هم این تئوری بارها تکرار شده است. به عنوان مثال دهه 80 میلادی که القاعده پایه گذاشته شد و تا «سپتامبر سیاه» خود را به انواع و اقسام اشکال به دنیا معرفی کرد، هیچکس فکر نمیکرد روزی یک تشکیلات برآمده از همان القاعده با پرچم «داعش» خلق شود و حتی به سَلفِ خود رحم نکند و آن را به حاشیه ببرد. نمادهای القاعده از پوشیدن دستارهای بلند و ریشهای خضاب شده گرفته تا مدل عملیاتهای میدانی و ترورها همگی یک چیز را به دنیا نشان داد: گذشته مجدداً تکرار و تهدید دوباره احیا شد!
در دنیای سیاست هم این تکرارها و عقبگردها بارها اتفاق افتاده است و تنها قید زمان و مکان است که تفاوتهایی در آن ایجاد میکند. به عنوان مثال حمله به افغانستان در سال 2001 و سپس لشگرکشی آمریکا به عراق در سال 2003 اگرچه از منظر محتوایی (مبارزه با تروریسم در افغانستان و کشف تسلیحات کشتارجمعی در عراق) با یکدیگر تفاوت داشت اما شک نکنید که نفت و منابع انرژی و هرچیزی که بتوان از آن پول درآورد اولویت کاخسفید بوده، هست و خواهد بود. اگر بوش پسر در آن دوران همین نگاه را با پوشش مبارزه با تروریسم و غیره دنبال میکرد، امروز ترامپ در عراق و خصوصاً شمال سوریه همین سیاست را دنبال میکنند. به گونهایکه شرکت نفتی «اکسون موبیل» وارد بصره شد اما همه این موضوع را عادی تلقی کردند و از سوی دیگر رفت و آمدهای نظامیان آمریکا در شمال سوریه هم به هلهله و شادی عدهای ناآگاه مواجه شد اما به یکباره 500 نظامی واشنگتن بر سر 80 درصد منابع نفتی سوریه حاضر شدند و یکباره تمام منطقه و دنیا ساکت شدند. اینها همان تکرارهایی است که برخی آن را عقبگرد میخوانند و عدهای دیگر با تیتر «ناتوانی» از آن نام میبرند؛ اما حقیقت این است که بازگشت به عقب و تکرار بسیاری از سناریوها کاملاً هدفمند است؛ اما جالب این است که بدانید اسرائیل هم از این راهبرد (همانند سایرین) استفاده میکند.
تلآویو و فرار از بحران سیاسی
در فضای کنونیِ منطقه به یکباره میشنویم که یکی از فرماندهان رده بالای شاخه نظامی جهاد اسلامی و خانواده آن توسط رژیم صهیونیستی ترور شدهاند و این موضوع بهسرعت به تیتر یک رسانهها (بهویژه رسانههای منطقهای و عربیزبان) تبدیل شد. اینکه چنین موضوعی چرا اهمیت دارد و باید مهم تلقی شود چند دلیل اصلی و البته نکات فرعی بسیاری دارد. نخستین مولفهای که باید به عنوان پارامتر اصلی مورد نظر قرار بگیرد این است که وضعیت سیاسی در داخل تلآویو وخیم است. کابینه امنیتی نتانیاهو همچنان یک بام و دو هوا کار میکند و از سوی دیگر برگزاری انتخابات مجدد و زودهنگام که شکافهای عجیب و غریب سیاسی در آن باعث شد نتانیاهو نتواند کابینه خود را تشکیل دهد به خوبی نشان میدهد که در سرزمینهای اشغالی هیچ چیز سر جای خودش قرار ندارد.
کابینه امنیتی نتانیاهو همچنان یک بام و دو هوا کار میکند و برگزاری انتخابات زودهنگام به همراه شکافهای عجیب و غریب سیاسی باعث شد نتانیاهو نتواند کابینه خود را تشکیل دهد به خوبی نشان میدهد که در سرزمینهای اشغالی هیچ چیز سر جای خودش قرار ندارد
اگر بخواهیم صریحتر حرف بزنیم باید بگوییم که در اسرائیل «بحران مشروعیت» رخ داده است. این به معنای سقوط تمام و کمال نیست بلکه به معنای فروریزش از درون است که تبعات آن به مراتب خطرناکتر از سقوط خواهد بود. به عبارتی دیگر نمای سیاسی و ویترین دولت مستقر در تلآویو سالم و خوب است اما از درون تَرَکهایی ایجاد شده که میتواند خطرناک باشد. به همین دلیل برای اینکه افکار عمومی از این ضعفها دور بماند و انحراف محتوایی در آن شکل بگیرد، باید یک اتفاقی بیافتد تا حواسها به جای دیگر ارجاع شود. افزون بر این موضوع، نتانیاهو و کادر سیاسی که در ساختار کلان این اسرائیل قرار دارند معتقدند که برای ساکت کردن مردمشان و اینکه ناکامیهای سیاسی را تعدیل کنند، باید سایه تهدید را هر ازچندگاهی برسر مردم بیندازند. یعنی از مولفه ضد امنیت برای آرامسازی نسبی استفاده شود که این موضوع بارها صورت گرفته است.
ترور میکنیم، اما هدفمند!
دومین مولفه درگیریهای جدید در غزه که تک و پاتکهای هوایی را به تصویر کشیده، ماهیت مرموز حملات است. درست است که طی یک سال گذشته حملاتی از سوی شاخه نظامی طیفهای گوناگونی از جریانهای فلسطینی به سرزمینهای اشغالی صورت گرفته است اما به نظر میرسد این دفعه، اسرائیلیها سناریوی دیگری را در دستور کار دارند.
همین چند ماه پیش بود که پس از حمله مقاومت فلسطین به شهرکهای صهیونیستنشین، نتانیاهو کمتر از 24 ساعت آتشبس را قبول کرد و در آنجا بود که احزاب مذهبی و دست راستی او را زیر بار شدیدترین انتقادها قرار دادند و همه فکر میکردند که اسرائیل دیگر دست به اقدامهای انفعالی و تخریبی نمیزند. اگرچه این برآورد تا حدودی درست بود، اما واقعیت این است که ترور «بهاء سلیم أبوالعطا» فرمانده بلندپایه حماس در این برهه از زمان چیز دیگری را نشان میدهد.
درست است اسرائیل در بحران سیاسی به سر میبرد و سیاسیون در داخل این رژیم با مشکلهای متعددی روبرو هستند، اما آنچه از حجم و گستره موشکبازی و حملات در سرزمین اشغالی برمیآید این است که تلآویو «سناریوی حذف فیزیکیِ هدفمند» را در دستور کار دارد.
اگر به اسناد و مدارک موجود رجوع کنیم میبینیم که از دهه 70 تاکنون کلکسیونی از ترورهای هدفمند توسط موساد و ارتش اسرائیل صورت گرفت تا بتواند از این طریق شاهرگهای مقاومت فلسطین را هدف قرار دهد. در ژوئیه 1972 «غسان کنفانی» نویسنده و ادیب سرشناس و از رهبران جبهه مردمی برای آزادی فلسطین در بیروت لبنان در پی انفجار بمب دستسازی در خودرو وی کشته شد. این ترورها ادامه داشت تا اینکه در دسامبر همان سال (1972)، «محمود همشری» نماینده سازمان آزادی بخش فلسطین در فرانسه در پی انفجار بمب در پاریس جان خود را از دست داد. کمی بعد یعنی در آوریل 1973 افرادی از موساد «محمد النجار، کمال عدوان و کمال ناصر» اعضای جنبش فتح در بیروت ترور کردند که این ترور نافرجام بود.
این ترورها تا امروز ادامه دارد اما حال و هوای سیاسی این برهه از تاریخ کاملاً با آن روزها فرق میکند. اینکه دونالد ترامپ روز گذشته در جمعی با اکثریت یهود به شوخی اعلام میکند که میخواهد نخستوزیر اسرائیل شود، دقیقاً نشان میدهد که ایالات متحده هم بحرانهای امنیتی و سیاسی اسرائیل را درک کردهاند.
کارنامه ترور مقامات فلسطینی توسط اسرائیل نشان میدهد که رژیم صهیونیستی دائما در حال احساس خطر است و برای رهایی از مشکلات امنیتی و سیاسی این مسیر را در دستور کار قرار داهد است؛ چراکه از دهه 70 میلادی سناریوی ترور به قوت خود باقیست
اینکه رجزخوانیهای نتانیاهو علیه جهاد اسلامی به کجا ختم میشود دقیقاً ریشه در تعداد شهدای فلسطینی و حذف یکی دیگر از فرماندههان گردانهای قدس (خالد معوض فراج) دارد که تلافی آن طی روزهای آینده گستردهتر خواهد بود؛ چراکه روز گذشته «گلعاد اردان» وزیر امنیت عمومی اسرائیل اعلام کرد که رویدادهای اخیر در غزه به تغییر سیاست اسرائیل منجر شده است. این یعنی اعلام جنگ نه تنها علیه حماس بلکه علیه جهاد اسلامی و سایر طیفهای مقاومت فلسطین. از این رو ترور فرماندهان و مسئولین محوری جریانهای فوق مجدداً به راهبرد اصلی اسرائیل تبدیل خواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید