شباهت اعتراضات عراق و لبنان از نگاه فارین پالسی؛
خیزش علیه فرقهگرایی
سیدمحمد میرزامحمدزاده
اعتراضات گسترده اخیر در لبنان و عراق شاید در نگاه اول اختلافات عمده با یکدیگر داشته باشند. در عراق معترضین عموما از مردان جوان طبقه کارگر تشکیل شدهاند، به محض شروع اعتراضات، با واکنش محکم و خشن دولت مواجه شدند. در همین حال در لبنان اعتراضات سبک و سیاق بیمانند مخصوص لبنانیها را دارد و سرشار از روحیه خوشگذرانی و مد است و مبتکران این اعتراضات عمدتاً از طبقه اجتماعی بالای کشور هستند. در جریان تظاهرات آخر هفته گذشته، در قلب بیروت، دریای معترضین زنی را در خود داشت که عینکی آفتابی لوکس با فریم سفید بر چشم گذاشته بود و سگش به نام پوچی را بههمراه آورده بود. مرد جوانی هم که در یک استخر بادی کودکان لم داده بود، پرچم لبنان را در هوا میچرخاند.
نشریه فارین پالسی، با اشاره به این تفاوتها در اعتراضات لبنان و عراق، از روحیه مشترک اعتراضات جهان عرب یاد کرد و نوشت: علیرغم تفاوت آشکار بین این دو موج اعتراضی، شورشیان هر دو کشور در متن بسیار مشابه هستند. هر دو موج در واقع با مشکلات گسترده سیاسی مشابه میجنگند و اساساً خواستههای مشابهی را در اعتراضات عنوان میکنند. آنها خواستار سقوط نخبگان سیاسی کشورشان هستند که فقط به خود خدمت میکنند و همچنین میخواهند قانون اساسی فرقهگرای حاکم که راه نخبگان را برای خدمت به خود و طرفدارانشان هموار کرده، تغییر کند. پیام این معترضین در لابهلای شعارهای اعتراضی هزاران لبنانی که جلو مجلس این کشور تجمع کرده بودند، خلاصه شده بود؛ آنها در حالی که دست میزدند، شعار میدادند:
دزدها... دزدها... دزدها...
دور جدید اعتراضات لبنان دسامبر (آذر - دی) سال گذشته آغاز شد. در آن زمان کشور از عدم حضور دولت ملی بعد از انتخابات ماه می پیش از آن (اردیبهشت - خرداد) رنج میبرد و زندگی روزمره برای بسیاری از شهروندان کشور به شکل ملموسی سختتر شده بود. اعتراضات اولیه به دلیل قطعیهای مداوم برق، کمبود مشاغل، افزایش شدید بدهیهای ملی، (که نسبت به تولید ناخالص داخلی، سومین کشور بزرگ دنیا به لحاظ بدهی ملی بهشمار میرود و کمر دولت را خم کرده است) به خیابانها کشیده شد.
دو موج اعتراضی عراق و لبنان در واقع با مشکلات گسترده سیاسی مشابه میجنگند و اساساً خواستههای مشابهی را در اعتراضات عنوان میکنند. آنها خواستار سقوط نخبگان سیاسی کشورشان هستند که فقط به خود خدمت میکنند
معترضین بدبین عنوان میکردند حتی با روی کار آمدن دولت نیز، کاری از پیش نمیرود، و ظاهراً حق با آنها بود. با روی کار آمدن دولت از ماه ژانویه (دی - بهمن) کابینه نتوانست بودجه را به میزان لازم کاهش دهد تا بتواند بسته وام 11 میلیارد دلاری را از کشورهای اروپایی دریافت کند. سعد حریری، نخستوزیر طرفدار غرب این کشور، تلاشهای بسیاری برای ایجاد توازن انجام داد از جمله کاهش مزایای کارکنان بخش عمومی و جانبازان ارتش، بلکه بتواند جلو اعتراضات عمومی و دیگر مخالفان را بگیرد. در گام ناامیدانه و نهایی دولت تلاش کرد برای مصرف تنباکو و مکالمات واتسآپی، مالیات اعمال کند و همین اقدام منجر به شروع اعتراضات جدید و کشیده شدن تظاهرات به خیابانها شد.
اما این اتفاق صرفا ماشه اعتراضات بود و حالا معترضین شکایتهای بزرگتری را عنوان میکنند. عمانی شعیتو، حسابدار یک مدرسه در بیرون ماهی 700 دلار درآمد دارد که همه آن بجز 100 دلار برای مخارج ماهانه و اجاره خانه مصرف میشود. او عنوان میکند که سیاستمداران نتوانستند برای ما شغل ایجاد کنند اما در ایجاد امپراطوری تجاری برای خود موفق بودند. او گفت: ما خیابانها را ترک نمیکنیم تا زمانی که به خواستههایمان برسیم و به دولت انتقالی دست پیدا کنیم که خواستار برگزاری انتخابات باشد و اولین اقدام دولت جدید باید بازستاندن پولهای دزدیده شده از سیاسیتمداران فاسدمان باشد.
معترضین عراقی همان دیدگاه لبنانی را در مورد نخبگان حاکم دارند و آنها را نالایق و فاسد میخوانند. (اگرچه آنها میدانند که دولتشان برای بازگرداندن نظم به کشور سریعتر از لبنان به خشونت متوصل میشود.) اکرم عذب، پدر 31 سالهای که یک فرزند دارد و به اعتراضات عراق که دوم اکتبر (11 مهر) آغاز شد پیوست، همان حرفهای شعیتو را بیان کرد. او گفت با وجود آنکه کشورش بزرگترین ذخایر نفتی دنیا و میلیاردها دلار درآمد سالانه دارد، به دلیل فقر به درآمد حاصل از سبزیفروشی کنار خیابان وابسته است. او گفت سیاستمداران ثروت ملی را در جیبشان گذاشتهاند؛ آنها حتی گاریم را از من گرفتهاند. من وادار به طلاق شدم چراکه شغلی نداشتم. سیاستمداران هرچه دارند میگذارند، اما نه برای ما بلکه برای طرفداران خود.
خشم افرادی مثل شعیتو و عذب بیاساس نیست. بسیاری از سیاستمداران در عراق و لبنان ابزار منافع نظام فرقهای هستند که پس از درگیری در این 2 کشور ایجاد شده است. در لبنان بر اساس توافق الطائف در سال 1989، جنگ داخلی در کشور بهپایان رسید و قدرت بین دو فرقه مخالف تقسیم شد. بر این اساس رئیسجمهور همواره مسیحی، نخستوزیر سنی و سخنگوی مجلس شیعه است تا قدرت هموارده در دست رهبران فرقهای و فرماندهان جنگی باقی بماند و انتخابات صرفا برای انتخاب این افراد باشد و کسی تمایل به تغییر شرایط ندارد.
بعد از تجاوز آمریکا به عراق در سال 2003، این کشور هم از لبنان ایده گرفت و طرح توازن قومی را به میان کشید. همچون لبنان عراق نیز قدرت را بین نخبگان شیعه، سنی و کردها تقسیم کرده است و انتخابات چندان تغییری در قومیتها ایجاد نمیکند. در نتیجه منتقدان عنوان میکنند که هیچ تغییر واقعی در انتظار عوام نیست و نخبگان سیاسی انگیزه کمی برای اجرای سیاستها یا معیارهای اخلاقی دارند که منجر به بهبود سطح زندگی عوام شود.
معترض عراقی گفت: سیاستمداران ثروت ملی را در جیبشان گذاشتهاند؛ آنها حتی گاریم را از من گرفتهاند. من وادار به طلاق شدم چراکه شغلی نداشتم. سیاستمداران هرچه دارند میگذارند، اما نه برای ما بلکه برای طرفداران خود
سمیع نادر، تحلیلگر لبنانی عنوان میکند که این تقسیم قدرت شاید از منازعات فرقهای کاسته باشد، اما در عمل دولت را از بهبود و شفافیت بازداشته است. نادر به شباهت دیگری در اعتراضات این دو کشور عرب اشاره کرد و گفت: نکته جالب هر دو اعتراضات این است که هیچ بعد مذهبی یا فرقهای و حتی سیاسی در این اعتراضات وجود ندارد.
حداقل دو نسل از عراقیها قربانی فرقهگرایی شدهاند، دسته اول بعد از کشته شدن صدام حسین شاهد انتقامگیری شبهنظامی شیعه از سنیها بودند و نسل بعد شاهد تشکیل داعش بود. آنها نه تنها از هرج و مرج ناشی از فرقهگرایی خسته شدهاند، بلکه از آن نفرت دارند.
دیدگاه تان را بنویسید