سرکوب معترضان بیانگر سیاهی پنهان ریاستجمهوری روسیه است
انحصار به سبکِ پوتین
سیدمحمد میرزامحمدزاده
اتفاق تکاندهنده برای الکسی ناوالنی، منتقد حکومت روسیه و نیز بازداشت صدها معترض روس، بیانگر سیاهی پنهان ریاستجمهوری روسیه است.
سایمن تیزدال، ستوننویس روزنامه گاردین در یادداشتی با اشاره به اعتراضات اخیر روسیه نوشت: شخصیت دوگانه ولادیمیر پوتین موضوعی عادی نیست. برای رئیسجمهور دو روی روسیه، سخن گفتن دو پهلو و در ابهام، شیوه زندگی است. به مدت 20 سال او خود را استاد چنین شیوه زندگی معرفی کرده است. اما آیا حالا این شخصیت دوگانه، گویای زوال اوست؟ همچنان که شورشها مسکو را به لرزه درآوردهاند و احتمال تشدید این شورشها میرود، آیا پایان شب بلند و تاریک پوتین و دمیدن طلوع نزدیک است؟
در کمتر مواقعی، پوتین به صورت عمومی خود را به جامعه روسیه به عنوان شخصیتی دلسوز و پدرانه و نه به مانند یک تزار، در راه ملت و کشور نشان میدهد. تبلیغاتچیان کرملین همواره تلاش دارند تصویری از یک مرد بیپرده و نه فردی بیاحساس و عبوس، یک میهنپرست بیباک نشان دهند؛ همچون تصویری که روز یکشنبه از او در حال بازبینی رژه نظامی نیروی دریایی سنپترزبورگ به تصویر کشیده شد.
اما حقیقت چهره او آخر هفته گذشته به نمایش درآمد؛ درست زمانی که پلیس ضد شورش با خشونت به تظاهرکنندگان مدافع دموکراسی تاخت. تظاهرکنندگانی که از تلاش مقامات برای دستکاری انتخابات شهرداری، خشمگین بودند. بیش از 1300 نفر در این سرکوبها بازداشت شدند. این تظاهرات، بزرگترین اختلال برای حکومت روسیه از سال 2012 بود. در آن سال، معترضان حکومت پوتین را هدف قرار داده بودند؛ حکومتی که حقوق قانونی و مدنی آنان را سرکوب کرده بود. در این عالم اسفل که روسیه پوتین نام گرفته است، هرگونه ادعای معنادار از فرایندهای دموکراتیک و انتخابی، بدون رویکرد عملی است؛ مخالفان سیاسی همه دلسرد و جریمه شدهاند. آزادی بیان و اجتماع صلحطلبانه شدیداً محدود شده است، رسانهها سانسور شدهاند، دادگاهها و قضات همه جهتدار هستند و انجیاوها و اقلیتهای مذهبی و فعالان حقوق بشری همه مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند و مجرم شناخته شدهاند.
پوتین، چهره مورد احترام جهانی نیست؛ رئیسجمهوری که بر اساس خواسته حامیان و ارتقادهندگانش یک چهره قادر مطلق از خود بروز داده است. آخرین شوی تبلیغاتی او برای نمایش محبوبیتش در ماه ژوئن، برنامه امکان تماس عمومی با وی بود که انتقادهای تند و تیزی را از طرف مردم برایش رقم زد، اگرچه مردم ریسک انتقامجویی را به جان خریدند. یکی از تماسگیرندگان شجاع پای تلفن گفت: فقط یک سوال دارم: چه زمانی کنار میکشی؟ یک تماسگیرنده دیگر پوتین را با لئونید ایلیچ برژنف (دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی) مقایسه کرد، کسی که استعفایش در دوران کمونیسم با دوران سخت اقتصادی شوروی همزمان شد.
رفتار تکاندهنده حکومت روسیه با الکسی ناوالنی، برجستهترین رهبر مخالفان دولت، به طرز وحشیانهای یادآور دوران جنگ سرد است؛ زمانی که منتقدان به زندان میافتادند و شکنجه میشدند. ناوالنی هفته گذشته بیهیچ دلیلی بازداشت شد و به مدت 30 روز به زندان افتاد؛ حالا این ترس رخنه کرده که ممکن است او در زندان با یک ماده شیمیایی مورد حمله قرار گرفته باشد، اتفاقی که پیشتر نیز برای مخالفان پوتین رخ داده بود.
در هر سیستم سیاسی سالمی، اگر فقط جرایم بیکفایتی مدنظر قرار میگرفت، این پوتین بود که الان باید در زندان میبود و دوران حبس را سپری میکرد. اگر التهابات روسیه رو به فزونی است، دلیلش ایستایی اقتصاد روسیه در طول پنج سال گذشته، نزول استانداردهای زندگی، تعطیلی صنایع و زندگی 13 درصد از جمعیت کشور در فقر مطلق است. هفته گذشته، بانک مرکزی روسیه هشدار داد که رشد اقتصادی روسیه از این هم کندتر میشود.
اگر التهابات روسیه رو به فزونی است، دلیلش ایستایی اقتصاد روسیه در طول پنج سال گذشته، نزول استانداردهای زندگی، تعطیلی صنایع و زندگی 13 درصد از جمعیت کشور در فقر مطلق است
این مشکلات مضمن دلایل چندگانه دارند. یکی از آنها فساد بومی در سطوح دولتی و ایالتی است. دلیل دیگر شیوه هدر دادن درآمدهای گاز و نفت روسیه از سوی دولت است؛ پولهایی که در زمان اوج درآمدهایی انرژی در مشاغل، سلامت، آموزش و زیر ساخت هزینه نشدند. عدم تنوع درآمدها یکی دیگر از مشکلات ساختاری است که برای آیندگان به میراث میرود.
پریشانی سیاسی و اقتصادی روسیه یک ریشه مشترک دارد: پوتین و حکومت خودکامه، غیرمردمی و غیرشفاف او. وی اصرار دارد، بهطور مثال، تحریمهای اعمال شده از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا، پس از اقدام غیرقانونیاش در ضمیمه کردن کریمه به روسیه، به کشورش آسیب نمیرساند. با این حال تحلیلگران عقیده دارند که خیزشهای گسترده در پایتخت، نشأت گرفته از همین تحریمها است و علاوه بر 317 میلیارد یورو عدم سرمایهگذاری خارجی که تاکنون صورت گرفته است، در سالهای بعد نیز این روند تداوم دارد.
اگرچه محبوبیت پوتین همچنان نسبتاً بالا بوده، اما بهشدت رو به نزول گذاشته است. نشانههای ضعف سیاسی رو به رشد، در تصمیم اخیر دولت کاملاً آشکار بود؛ پس از فشار عمومی برای آزادی ایوان گولونوف، خبرنگار محقق، دولت بالاخره کوتاه آمد. شاید در کشور دیگر این کار انعطاف دولت بهشمار میرفت، اما در روسیه چنین اتفاقی شکاف در ساختار استبدادی غیرقابل نفوذ پوتین به حساب میآید.
چهره متضاد پوتین در تعاملات روسیه در سرتاسر جهان نیز کاملاً مشهود است. کرملین همواره تلاش دارد از او سیاستمداری برجسته، متفکر و زیرک برای دشمنان و رقبای روسیه به تصویر بکشد، البته این کار با وجود دونالد ترامپ چندان مشکل نیست، در دیدار اخیر این دو نفر در اجلاس گروه هفت در اوساکا، رئیسجمهور آمریکا با تعظیم رهبری را مشایعت میکرد که بیشتر مواضع سنتی ایالاتمتحده را قبول ندارد، کسی که به عقیده دموکراتها به ترامپ کمک کرد تا به وسیله مداخلات غیرقانونی پیروز انتخابات شود.
پوتین، چهره مورد احترام جهانی نیست؛ رئیسجمهوری که براساس خواسته حامیان و ارتقادهندگانش یک چهره قادر مطلق از خود بروز داده است
فرصتطلبی جهانی پوتین آن موفقیتی نیست که پوتین دوست داشته باشد آن را به عنوان موفقیت به رخ بکشد. جنگ پایان نیافتهاش در اوکراین، مداخله پر ریسکش در ونزوئلا و جنگ پنهانش علیه مخالفان در تبعیدش همچون سالیسبری که سال گذشته به واسطه مواد شیمیایی در خاک بریتانیا ترور شد، همه و همه ماجراجوییهایی هستند که هزینههای سیاسی و اقتصادی بسیاری را بر کشورش تحمیل کردهاند که مردم خواهان آن نیستند.
سرکوب ناگهانی پایان هفته گذشته علیه مخالفانش در مسکو، خبر از یک ترس رو به فزونی میدهد؛ پشت چهره عمومی و خندان پوتین یک احساس ریشهدار حاکی از فانی بودن نهفته است.
دیدگاه تان را بنویسید