موضع جانبدارانه ترامپ در خصوص قتل روزنامهنگار عربستانی
وکیل مدافع شیـطان!
واکنش ترامپ به موضوع خاشقجی درواقع نوعی پوتینیزه کردن نظم جهانی است. این مسأله درواقع نتیجه عملکرد رئیسجمهوری است که نهتنها حقوق بشر را نادیده میگیرد، بلکه دیگران را تشویق به مسخره کردن آن میکند ترامپ طرد شده شاید در آینده نظرش را تغییر دهد و چیز دیگری بگوید، هرچند که هنوز به عقیده بسیاری در تلاش برای سرپوش گذاشتن اقدام سعودی است، اما خسارت وارد شده است و جهان خوب میداند که رئیسجمهور آمریکا چطور فکر میکند
سینا سبزیان
سوزان گلسر ستوننویس هفتگی مجله آمریکایی نیویورکر، با تحقیر موضع ترامپ در منطقی خواندن بیانیه عربستان بر سر پذیرفتن مرگ روزنامهنگار سعودی نوشت: بعد از ظهر روز دوشنبه ایمیلی کوتاه و صریح دریافت کردم که نوشته بود: اطلاع داشته باشید که مراسم روز ملی سلطنت عربستان سعودی در روز پنجشنبه 18 اکتبر (26 مهر) از ساعت 6 تا 8 بعد از ظهر لغو شده است. این ایمیل از سوی فاطمه باعشن، سخنگوی سفارت عربستان امضا شده بود. هیچ توضیحی برای لغو برنامه ارائه نشد، البته نیازی هم به آن نبود: پس از واکنشهای خصمانه بر سر مفقود شدن و احتمالا قتل نفرت برانگیز جمال خاشقجی، روزنامهنگار سعودی، زمان مناسبی برای برگزاری جشن سعودیها نبود.
از دوم اکتبر (10 مهر)، زمانی که خاشقجی، ستوننویس روزنامه واشنگتن پست که در یک تبعید خود خواسته به ویرجینیای آمریکا مهاجرت کرده بود، وارد کنسولگری سعودی در استانبول شد و دیگر پیدایش نشد، حقایق اولیه تغییر زیادی نداشتهاند. اما خود داستان که همواره با جریان درز اطلاعات از سوی مقامات ترک داغتر میشد و با جزئیات در مورد نحوه گرفتن، قتل و مثله کردن خاشقجی از سوی تیم 15 نفره سعودی وحشتناکتر نمود پیدا کرد، به یک بحران جهانی تبدیل شد و انکار غیر قابل باور سعودیها و خود ترامپ به این بحران دامن زد. تا روز پنجشنبه (26 مهر)، در واقع 3 هفته از زمان ناپدید شدن خاشقجی، ترامپ هیچوقت حقیقت واضح مرگ خاشقجی را نپذیرفت و جوری عمل کرد که انگار در دادگاه نظریات جهانی، به جای آنکه مدافع آزرده حقوق بشر باشد و با آزادی، آنطور که از رئیسجمهور آمریکا انتظار میرود، سخن بگوید، وکیل مدافع سعودیها است. بیانیه با تأخیر سعودیها که اواخر روز جمعه (27 مهر) مرگ خاشقجی را تأیید کرد، حامل ادعای جدیدی بود که وی در درگیری با نیروهای سعودی کشته شده است، ادعایی که به شدت بحثبرانگیز شد. علاوه بر اینکه قبول فیالفور توجیه سعودیها از سوی ترامپ قابل اعتنا نیست، بلکه با تشکر از ترامپ و رفیق گرمابه و گلستانش، شاهزاده جوان و وحشی، محمد بنسلمان، این موضوع خیلی فراتر از قتل ساده یک مرد مجرد است.
در دورهای که توئیتها و تفاسیر دائم ترامپ منجر به ایجاد دورههای خبری کوتاه و کوتاهتر میشود، موضوع خاشقجی را میتوان بلندترین دوره خبری واشنگتن در نزدیکی انتخابات میاندوره دانست. افشای فرار مالیاتی چند دههای ترامپ از سوی مجله تایمز، آمد و رفت؛ رسوایی پال منافورت، مدیر قبلی کمپین انتخابات ترامپ، در ماه سپتامبر سال گذشته از تب و تاب رسانهها افتاد؛ موج ملی در مورد اتهام سورفتار جنسی برت کاوانا، کاندیدای دیوان عالی، تنها 3 هفته طول کشید. حالا اما 17 روز کامل بدون پایان در جریان ماجرایی هستیم که دولت ترامپ با هوچیگری و دستپاچگی برای پایان دادن به آن تلاش ناموفق داشته است، تا جلوی قطع روابط با متحد محوریاش در خاورمیانه را بگیرد.
من از آشفتگی واشنگتن در این ماجرا شگفت زده نشدم: این ترامپ است که به دلیل مصالحه اخلاقی، فشار رسانهای و نیاز به رد حقایق، رسوا شده است. در زمانی که رهبری دنیا به دست آمریکا از سوی خیلیها مورد سوال قرار گرفته است، ترکیب اعتماد به نفس و شک و تردید ترامپ در واکنش به قتل وحشیانه یک مخالف، کسی که به آمریکا پناه آورده بود، منجر به خرسندی آدم بدهای دنیا شده است. حتی خیلی از جمهوریخواهان کنگره نیز از دست ترامپ خشمگین هستند و دوباره سناتور لینزی گراهام و مارکو روبیو در قالب تریبونداران با تقوای آمریکا ظاهر شدهاند تا خواستار واکنش سخت ترامپ علیه سعودیها شوند. کریس مورفی، سناتور دموکرات نماینده ایالت کنتیکت، به من گفت خشمی که اکنون شکل گرفته، رو به فزونی است و به یک سریال وحشتناک و تحولانگیز برای سعودیها تبدیل میشود. به عقیده وی این تحرک ادامه مییابد و برای سعودیها هر روزی که بدون توضیح در مورد این حادثه بگذرد، یک روز از اعتبار آنها در کنگره به باد میرود. به طور مشخص دیدگاه سیاستمداران کنگره آمریکا در مورد عربستان سعودی به شکل شگفتانگیزی تغییر کرده است. در ماه می (خرداد) اولین سال ریاست جمهوری ترامپ، زمانی که با سناتور مورفی در مورد تلاش برای مجاب کردن کنگره به منظور تحریم عربستان سعودی در قبال جنگ وحشیانه علیه کشور همسایهاش، یمن، صحبت میکردم، او در جبهه خود تنها بود. حالا این موضوع به اجماع دو جانبه تبدیل شده است. مورفی روز پنجشنبه در اینباره به من گفت: از اینکه جلب کردن توجه مردم به قتل هزاران شهروند در خاک یمن، به هزینه قتل یک خبرنگار تمام شد، خیلی عصبانی هستم، اما این اتفاق را نقطه عطفی دیر هنگام در روابطمان با عربستان سعودی میدانم. من احتمال اینکه سعودیها دوباره با جادو و جمبل ورق را برگردانند، رد نمیکنم، اما در حال حاضر دیگر اعضای کنگره به تصویب فروش سلاح یا تأیید بیقید و شرط جنگ در یمن نمیاندیشند. اگر دموکراتها بتوانند کرسیهای یک یا دو مجلس سنا و نمایندگان را در انتخابات پیشروی میاندورهای به دست بگیرند، مورفی و دیگرانی که من با آنها صحبت کردم، انتظار ریزش بیشتر آرا در دفاع از سعودیها را دارند. با وجود تحقیقاتی که در مورد منافع تجاری ترامپ در ارتباط با سعودیها (که ترامپ در رشته توئیتهای هفتگیاش آن را رد کرده است) و توافقات گسترده بین جرد کوشنر، داماد ترامپ و محمد بنسلمان، که روابط صمیمی آنها مشهور شده است، این ریزش قطعی است.
همچنان که روزها به هفتهها بدل میشوند و سعودیها هیچ توضیحی ارائه نمیکنند و حزب خود ترامپ نیز از او دلخور میشوند، مخاطرات موازی در واشنگتن انباشته میشود. شرکتهای لابیگری و اتاقهای فکر، کم کم ترغیب شدهاند که عربستان سعودی به عنوان یک مشتری را کنار بگذارند. از جمله گروه گلور پارک و شرکت جیاوپی باربر، گریفیت اند راجرز، که شرکت اخیر، عطای حساب 1 میلیون دلاری در سال را به لقایش بخشید، پس از آنکه به اد راجر، یکی از موسسانش، لابیگر جمهوریخواه، از سوی فرد هیات، سردبیر بخش سردبیری روزنامه واشنگتن پست گفته شد که بین ستون روزنامه خاشقچی یا چک دولت سعودی یکی را انتخاب کند. آخرین باری که چنین هجمه ضد سعودی شکل گرفته بود، مربوط به سال 2011 میشود که مشخص شد 15 نفر از 19 هواپیما ربای حادثه 11 سپتامبر شهروند سعودی بودهاند. من با یکی از خیل لابیگرانی که در مخمصه خاشقجی گیر افتاده است صحبت کردم و به نظر او پولی که قبلا به راحتی قابل پذیرش بود، حالا از نظر سیاسی غیرقابل دفاع شده است. این لابیگر، بنسلمان را به دلیل آنکه به خواسته واشنگتن عمل نمیکند، مورد انتقاد قرار داد و گفت: ما نمیتوانیم با دروغ این مرد زندگی کنیم. به هیچ وجه. خیلی واضح و وحشتناک است. اینگونه نمیشود که بیخیال عبور کرد. این راهش نیست.
این لابیگر جمهوریخواه، ترامپ را در تشدید این رسوایی و تبدیل آن به موضوعی در مورد خود ترامپ، مثل همیشه، مورد انتقاد قرار داد و گفت: ترامپ هیچوقت هیچ کاری را درست انجام نمیدهد. هیچوقت، هیچوقت.
در همین حال کسانی که از دولت ترامپ بابت حمایت از شاهزاده سعودی و تأیید او به عنوان رهبر اصلاحگر مدرنگرا، حمایت کرده بودند، دچار ناامیدی عمومی شدهاند. توماس فریدمن، ستوننویس روزنامه تایمز که همواره ستون مطالبش با عنوان سرانجام بهار عربی عربستان سعودی از نوامبر 2017 (آذر ماه 96) به ستایش محمد بنسلمان و تفاسیر حامی آلسعود از سوی دستاندرکاران خاورمیانهای واشنگتن اختصاص یافته بود، به شدت ناراحت است. دنیس راس، دیپلمات کهنهکار خاورمیانه که به روسای جمهور هر دو حزب از جورج دبلیو بوش گرفته تا اوباما، خدمت کرده است، یکی از ناامیدان است. اگرچه وی همچون فریدمن طرفدار ترامپ نبود، اما دائما در مورد اصلاحات محمد بنسلمان مینوشت و آنها را نشانههای امیدوار کننده برای مدرنیزه کردن به روش غربی میخواند و ایده اقداماتی برای تمرکز قدرت به منظور دیکتاتوری بنسلمان را رد میکرد، که در نهایت همان شد. راس در مقالهای که ماه فوریه (بهمن 96) برای واشنگتن پست نوشته بود گفت: امریکا باید پشت شاهزاده انقلابی سعودی در آید. حالا مقاله او کلی منتقد پیدا کرده است و توئیتهای نفرت این هفته برایش منتشر میشوند. (یکی از منقدانش نوشت: کلمات او باید باعث بدنامیاش شوند.)
راس به من گفت جدیدترین نظر تلخ خوانندگان برای او ارزیابی در مورد حقیقت روابط چند دههای آمریکا و عربستان سعودی است: روابط با عربستان همواره براساس منافع بوده است نه ارزشها. راس هنوز هم شاهزاده بنسلمان را یک مدرنیزهگر مذهبی میداند که کشورش یک متحد کلیدی برای آمریکا به شمار میرود، اما ترامپ با عدم تعیین خطوط سخت، منجر به تأخیر یک مجازات اجتناب ناپذیر شد. راس گفت: این موضوع بدون عواقب تمام نمیشود، نه تنها به دلیل سعودیها بلکه به دلیل آنکه همه دنیا در حال رصد موضوع هستند. هرکس باید استانداردهایی داشته باشد، هرکس باید عواقب را در نظر داشته باشد، باید نشان داد که رفتارهایی هستند که قابل تحمل نیستند و نمی توانند به استانداردهای جدید بدل شوند. اما قطعا بر اساس همین استدلال، کرده ترامپ منجر به اتحاد کم سابقه احزاب شده است. همیشه مسئولان و افراد مختلف در مورد کوتاهیشان عذرخواهی میکنند، اما به نظر میرسد ترامپ یکبار دیگر مسیر خود را با گستاخی از دل حقایق تلخ میگذراند. این کاری است که ترامپ همیشه انجام میدهد: از ولادیمیر پوتیمن، رئیسجمهور روسیه دفاع کرد؛ از شی جین پینگ، مرد قدرتمند چین تمجید کرد؛ عاشق رهبر دیکتاتور کرهشمالی کیم جونگ اون شد.
اما همانطور که مایکل هایدن، ژنرال سابق نیروی هوایی و رئیس آژانس امنیت ملی، این هفته در روزنامه تایمز گفت: هر سه نفر آنها حملات غیرقانونی علیه دولتهای خارجی در دوره ریاست جمهوری ترامپ انجام دادهاند. بسیاری از حامیان ترامپ بر این باورند که حرفهای او اهمیت ندارند و در واقع دفاع او از ستمگران اغراق آمیز است. اما با استناد به یک ماجرای مربوط به پوتین در اوایل سال 2000 میگویم که اینطور نیست. آن موقع زمانی که دیپلماتها از رئیسجمهور روسیه به دلیل جنگ وحشیانه در چچن انتقاد داشتند، او در پاسخ به این انتقادات به خبرنگاران گفت چنین انتقاداتی وجود ندارد چون من از دوستم جورج دابلیو بوش چنین مطلبی نشنیدهام و بنابراین اهمیت ندارد.
واکنش ترامپ به موضوع خاشقجی در واقع نوعی پوتینیزه کردن نظم جهانی است. این مسأله در واقع نتیجه عملکرد رئیسجمهوری است که نه تنها حقوق بشر را نادیده میگیرد بلکه دیگران را تشویق به مسخره کردن آن میکند. ترامپ عربستان سعودی را به جای مکزیک یا کانادا که معمولا اولین مقاصد رئیسجمهورهای پیشین بود، قرار داد. او در حالی که عموما با جاستین ترودر، نخستوزیر لیبرال کانادا، دشمنی میکرد، به تمجید افراطی از ستمگران پرداخت. آیا اینکه ترامپ خبرنگاران را دشمنان مردم میخواند و در میان آشوب از سیاستمدار جمهوریخواهی که خبرنگاری را مورد ضرب و شتم قرارداده بود تقدیر میکند، اهمیت دارد؟ بله دارد. ترور جمال خاشقجی نه تنها به عنوان قتل نادر یک مخالف تنها از سوی سلطنت استبدادی خاورمیانهای در یاد میماند، بلکه به دلیل طفره رفتنهای چند هفته اخیر دونالد ترامپ به عنوان یک شرمندگی در سابقه آمریکا ثبت میشود. ترامپ طرد شده شاید در آینده نظرش را تغییر دهد و چیز دیگری بگوید، هرچند که هنوز به عقیده بسیاری در تلاش برای سرپوش گذاشتن اقدام سعودی است، اما خسارت وارد شده است و جهان خوب میداند که رئیسجمهور آمریکا چطور فکر میکند.
دیدگاه تان را بنویسید