لیگ برتر با هیجان به هفته پایانیاش رسیده است
تئاتر جزیره
حسین سعیدی نیکو
«فوتبال آخرین تجسم مقدس دوران ماست. فوتبال در سطوح زیرینش حتی اگر یک سرگرمی هم باشد، چیزی مانند یک آیین مقدس به نظر میرسد. فقط فوتبال با ما میماند. فوتبال جایگزین تئاتر شده.» این جملات تاریخی از «پیر پائولو پازولینی» امروز در سراسر کره خاکی و در میادین مستطیل سبز مصادیق بارز و برجستهای دارد. فوتبال به زعم او، نمایشی برای جایگزینی تئاتر نام دارد؛ نمایشی که در لیگ برتر انگلیس همیشه و هر فصل 38 پرده متفاوت و بداهه را خلق میکند و این آخرین تجسم مقدس دوران ما به نظر پازولینی در این لیگ به اوج تعریف این هنرمند ایتالیایی میرسد. این رقابت اکنون تا هفته پایانی و آخرین پرده این فصلش یک روز فاصله دارد. یک روز پر هیجان منتظر دنبالکنندگان لیگ برتر انگلیس است اما آنها شاید در آستانه این روز خاطرات فصل پر ماجرای سپری شده را از نظر میگذرانند. لیگ انگلیس باز هم نسخه کامل و دقیقی از آن چیزی بود که اهالی تئاتر و سینما آن را یک اجرای کامل میدانند. اجرای کامل و بداهه لیگ برتر در این فصل را در آستانه آخرین پردهاش مرور میکنیم.
روزهای پر شور ابتدایی
2 هفته سپری شد. در حقیقت 2 اجرا انجام گرفت و درست مثل داستانها یا نمایشهای فاخر، شخصیتهای مختلفی در حال ایجاد گرههای داستانی مربوط به خودشان بودند و حدس زدن قهرمانان این داستان هنوز دشوار مینمود. در پایان هفته دوم از صدرنشینی قدرتمندانه برایتون جذاب دزربی به وجد آمدیم و سرمربی ایتالیایی از همان روزها تاکنون تبدیل به گزینه بزرگ و برجسته باشگاههای مطرح شده است. در ادامه منچسترسیتی، تاتنهام، آرسنال و لیورپول درخشش خودشان را به طور جدی روی صحنه آوردند. قهرمانهای موقت و فرعی داستان رفته رفته در حاشیه صحنه اجرای نمایش قرار گرفتند. سیتی تا هفته هفتم خودش را بالا کشید، آرسنال و تاتنهام رقابتی برای شکست ناپذیری داشتند و لیورپول هم از بردن 10 نفره بازیها لذت میبرد. همان روزها فهمیدیم یونایتد و چلسی قهرمانان سابق این صحنه نیستند و نقشهایی فرعی را در این فصل بازی میکنند. روزهای پر شور ابتدایی با تضمین قدرت سیتی، آرسنال و لیورپول، ادعای بزرگ تاتنهام، درخشش برایتون و وستهام و رونمایی از پدیدهای به نام استونویلای اونای امری همراه بود. در همین فاصله پی بردیم اورتون با کسر امتیاز به خاطر جریمه، کار سختی برای بقا در این فصل دارد و 3 تیم تازه صعود کرده حرف برجسته و شاخصی برای ارائه ندارند.
تاتنهام و امید تازه
هواداران لیگ برتر و حتی طرفداران تاتنهام هم هنوز با تلفظ کامل و درست نامش مشکل داشتند و همچنان چهرهای جدید بود اما در پایان هفته دهم همه او را شناختند؛ آنگه پوستکوگلو! مردی تازه از راه رسیده و غبار مسیر برطرف نکرده، دست به ماجراجویی با تاتنهامی زده بود که مرگبارترین سلاحش در خط حمله را به آلمانیها فروخته بود و در اختیار نداشت. رویاپردازی سفیدهای لندنی با سرمربی جدید در هفته دهم تبدیل به نقطه اوجی در داستان شد. آنها بدون شکست صدرنشین بودند و پشت سر خود رقیب سنتی را بدون باخت در تعقیب میدیدند. تعقیب و گریز قطبهای داربی شمال لندن این پرده از لیگ برتر این فصل را هیجانانگیز میکرد و لیورپول و منچسترسیتی و استونویلا هم در حال درخشش نشان میداند. لوتون تاون با هدایت راب ادواردز در حال تمرین نسخه جدیدی از بازی در بالاترین سطح فوتبال باشگاهی انگلیس بود و گلزنی تیمی با بودجهای کمتر از یک دهم تیمهای بزرگ را میسر میکرد. نیوکاسل جاهطلبی خودش را پیدا کرده بود و در رتبه ششم برای تکرار سناریوی فصل قبل و کسب سهمیه لیگ قهرمانان امید داشت. در همین گیر و دار قافله مصدومان بزرگ، صحنه را خشن و غمانگیز کرد و تیمهایی برای پیشبرد اهدافشان با دردسر بزرگ غیبت بازیکنان بزرگ مواجه شدند. هفته دهم لیگ برتر در این فصل، نقطه تغییر یک جریان شکل گرفته از ابتدای فصل نام داشت.
سقوط لندن
آرسنال در مقابل نیوکاسل مغلوب و تاتنهام صدرنشین توسط تیم پوچتینو در هم کوبیده شد. چلسی خودی نشان داد و هوادارانش را برای بیداری از خواب سنگین امیدوار کرد. لندن امیدوار به پس گرفتن جام قهرمانی ناگهان در یک هفته با شکست تیمهایش، آرسنال، تاتنهام، وستهام و فولام سقوط کرد و منچستر باز هم تبدیل به پایتخت فوتبالی انگلیس شد. سیتیزنها با 6 گل بر بورنموث غلبه کردند تا راز نوشته درون رختکن آنها مبنی بر ایمان به تاریخسازی با قهرمانی متوالی چهارم به فاش شدن نزدیکتر شود.
نوسان بزرگان
منچستریونایتد و چلسی در میانههای فصل و تا هفته شانزدهم رقابتها ثابت کردند هیچ حساب مطمئنی نمیتوان روی آنها باز کرد و این 2 قدرت بزرگ لیگ به نوعی اعلام کردند این فصل، فصل نوسان و لغزش آنهاست. در سوی دیگر رقبا در حال تاخت و تاز بودند. استونویلا سیمای جدیدی حتی در حد ادعای قهرمانی پیدا کرده و پرده نمایش یک آشنازدایی واضح و یک غافلگیری جذاب در ویلاپارک داشت؛ جایی که قرار بود کابوس توپچیهای لندنی در این فصل نام بگیرد. برایتون آرام گرفت و به آنچه پیش از شروع فصل انتظارش را داشت دست پیدا کرد. اورتون خودش را از گل و لای جنگ بر سر بقا بیرون کشید و صدر جدول عرصه رقابت تیمهایی بود که با هر اشتباهی صدرنشینی را تقدیم رقیب آماده بعدی میکردند.
رقابت اصلی
کمی طول کشید اما بالاخره و با عقب کشیدن استونویلا و تاتنهام از سودای قهرمانی فهمیدیم این فصل لیگ برتر انگلیس 3 مدعی اصلی دارد؛ منچسترسیتی، لیورپول و آرسنال! این اولین بار در طول چند فصل گذشتهشاهد یک ترکیب 3 وجهی از مدعیان آماده بودیم. لیگ برتر در حال روایت یک داستان جدید و بدیع با جزئیاتی غیر قابل پیشبینی بود. همه تصاویر و رویدادها به گونهای روی صحنه نمایش قرار میگرفت که گویا برای اولین بار داستانی با این جزئیات نوشته میشود. لیگ برتر باز هم مخاطبانش را غافلگیر کرد و آنها را با سردرگمی و ابهام به سوی هفتههای پایانی میخواند. داستان در حدود هفتههای بیست و هفتم به بعد به نقطهای رسید که 3 مدعی اصلی اجازه اشتباه کردن نداشتند و در این صورت محکوم به جا ماندن میشدند. یونایتد و چلسی در حال تحمل فشار گزینههای جانشینی نیمکت بودند. قعر جدول تیمهای در خطر را شناخت. نیوکاسل از مواضع فصل قبلش جا ماند اما استونویلا روی مواضع جدیدش پافشاری میکرد. از فولام مارکو سیلوا و برنتفورد توماس فرانک تمجید میشد. لیگ برتر به آخرین پردهها میرسید و همه ارکان داستان این فصلش از قهرمانان نمایش تا شکست خوردهها مشخص شده بودند.
گره استونویلا
آنها، توپچیهای لندنی یک بار دیگر در فصل گذشته وقتی از رقیب خودشان پیش افتاده بودند در آخرین روزها قافیه را به سیتی واگذار کردند. این بار هم آرسنال با آزمون بزرگ دیگری برای رسیدن به شایستگی قهرمانی مواجه شد. گره داستانی را ویلاییها ایجاد کردند و تیم آرتتا را در لندن و بدون گل خورده شکست دادند. آرسنال باز هم قافیه را باخت. لیورپول هم در آنفیلد توسط غولکش عجیب و مرموزی به نام کریستال پالاس زمینگیر شد تا پپ گواردیولا قهوه رژیم فستینگش را با خنده شیطنت آمیز و ماجراجویانه چشمهایش از بالای فنجان بنوشد. سیتی لبخند میزد و گاهی این خنده سر و صدای مستانهای هم به خودش میگرفت. استونویلا و پالاس در یک هفته همه معادلات را به سمتی بردند که چهارمین قهرمانی متوالی به سیتیزنها چشمک بزند.
روزهای صلابت آبیها
منچسترسیتی دوباره به دورانی رسید که پپ گواردیولا عادت اشتباه کردن را فراموش میکند و همه میادین را با موفقیت پشت سر میگذارد. لیورپول با چند توقف دیگر در رقابت ناکاوت شد و فهمیدیم آخرین فصل حضور کلوپ روی نیمکت این تیم قرار نیست با ماجراجویی عجیب و خاطرات بزرگی به اتمام برسد. استونویلا هم با جا گذاشتن تاتنهام فصل خوبش را به کسب سهمیه لیگ قهرمانان اروپا نزدیکتر کرد. یونایتد هوادارانش را مایوستر میکرد و باز هم از سوی آنها تشویق میشد و چلسی بارقهای از امید برای فصلهای بعد را در بازیهایش به نمایش میگذاشت. سقوط شفیلد و برنلی قطعی شده بود و لوتون تاون هم به سرعت در همین مسیر قرار میگرفت. سیتی ماند و آرسنال و رقابتی که قرار بود به روز پایانی بکشد.
یک نمایش کامل
شاید مرور یک فصل در خلال مطالعه کلماتی که به خوبی تصاویر ثبت شده از بازیها و هفتههای آن نیستند، کمی خسته کننده به نظر بیاید اما اینها را گفتیم تا باز هم جمله پازولینی را بیشتر باور کنیم. یک هفته از رقابتها باقی مانده و رقابت قهرمانی در داغترین فرم ممکن روی صحنه میرود. رقابت سهمیه لیگ قهرمانان به پایان رسیده اما برای لیگ اروپا همچنان باید منتظر نتایج هفته آخر باشیم. تکلیف 2 سقوطکننده مشخص شده و برای سقوط قطعی لوتون تاون همه چیز مهیای هفته آخر است. رقابتی را شاهد بودیم که مثل فاخرترین آثار نمایشی همه چیز برای ارائه داشت اما تفاوت اساسی در بداهه بودن و فقدان متن از پیش نوشتهاش نام داشت. لیگ برتر انگلیس مثل «هملت» اثر «شکسپیر» قهرمان و ضد قهرمان داشت. مثل «مرگ فروشنده» اثر «آرتور میلر» غم و شادی و سرخوشی و انزوا داشت. مثل «در انتظار گودو» اثر «ساموئل بکت» ابهام، گنگی و معناگرایی داشت. مثل «دایی وانیا» اثر «آنتوان چخوف» تعبیری از زیبایی داشت. این نمایش همه چیز داشت. نه کاملا درام بود و نه تماما تراژدی! نه کمدی محض بود و نه جنایی مطلق! اکسپرسونیسم یا درونآزمایی داشت؛ مثل ماجرای بازی تاتنهام و منچسترسیتی و کینههای لندنی! رومانتیسم و شاعرانگی بروز میداد شبیه باران اولدترافورد که بر سر هواداران مایوس اما باقی مانده و وفادار این ورزشگاه میبارید. رئالیسم و واقعگرایانه بود مانند بردهای قاطع سیتی در برابر رقبای پایین جدولی و سورئال و در پوششی ورای حقیقت به تصویر کشیده میشد، مثل جایگاه چلسی و یونایتد در میانههای جدول! امپرسیونیسم یا متمرکز بر احساسات بود، شبیه تلاش لوتون تاون برای گلزنی! مبانی فرمالیستی یا اصالت بخشیدن به قالب را هم با رویکرد همیشه حرفهای خودش
رعایت میکرد.
اکنون باید بیش از گذشته به جمله پازولینی پی ببریم! لیگ برتر فقط یک نمایش طولانی از نمایشهای بزرگ و آثار فاخر نویسندهای به نام مستطیل سبز است که فردا به اتمام میرسد. به صندلی تماشاگرانش یا سکوهای ورزشگاهها نگاه کنید و ببینید چگونه از اولین هفته تا آخرین ثانیهها میخکوب شدهاند و چشم از این نمایش کامل بر نمیدارند! این صدای نغمه فوتبال است که در مقابل هنرهای تصویری سر بلند میکند و با تایید سینماگر فقید ایتالیایی فوتبال با ما میماند. فوتبال جایگزین تئاتر شده. لیگ برتر این جمله را بار دیگر ثابت کرد و در فاصله یک روز مانده به پایانش در بالاترین سطح هیجان و حساسیت روی پرده میرود تا باز هم پس از پایان نمایشی دیگر، مردمی را ببیند که ایستادهاند و برای لیگ برتر و برای فوتبال، این نمایش کامل، کف میزنند!
دیدگاه تان را بنویسید